به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، هر ساله یکی از مهمترین و پر بازدیدترین بخش های نمایشگاه کتاب، بخش کودک و نوجوان است. این بخش به دلیل فضای کودکانه، حتی بزرگسالانی که بچه ندارند را هم به خود جذب می کند. حال و هوای کودکانه، تعداد زیاد بچه، کتاب های بچگانه و ... فضایی شاد را ایجاد می کند و موجب می شود برخی بازدیدکنندگان برای رفع خستگی از بازدید چندساعته از دیگر بخش های نمایشگاه، به سالن های کودک و نوجوان مراجعه کنند.
اما این بخش نقاط قوت و ضعفی دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد. می دانیم که ضعف های این بخش از نمایشگاه، آسیب های بیشتری برای مخاطبانش می تواند داشته باشد. بنابراین نگاه دقیق و ژرف به این سالن ها اهمیت بالاتری دارد.
از نکات خوب سالن کودک و نوجوان این بود که به نظر می رسد هر ساله سهم کتاب های تألیفی بیش از کتاب های ترجمه می شود. کتاب های تألیفی هر چه باشند، طبعاً بهتر از کتب ترجمه هستند. همان طور که می دانید ترجمه کتاب از راحت ترین کارهایی است که یک ناشر می تواند انجام دهد. تصویرگری جدید نمی خواهد، طرح جلد مشخص است و حتی وقتی که ترجمه می گیرد، بسیار کمتر از وقتی است که تألیف می گیرد. اما این کتاب ها هرچه باشند و هر موضوعی داشته باشند، باز هم بی ربط به فرهنگ بومی ما هستند.
اما دومین نکته بخش کودک و نوجوان نمایشگاه کتاب از همین جا آغاز می شود. هنوز سهم کتاب های ترجمه زیاد است. برخی ناشران صرفاً کتاب هایی دارند که از زبان اصلی ترجمه کرده اند. این امر برای نمایشگاه کتاب تهران چندان خوب نیست. البته این امر هم حرف درستی است که ما نباید با قوانین، از ورود کتب ترجمه ای جلوگیری کنیم یا حداقل میزان آن را محدود کنیم. باید در رقابتی مناسب، کاری کنیم خود خانواده ها، کتب ترجمه ای را حذف کنند. اما مشکل آنجا است شرایط، رقابتی نیست. الان نویسنده داخلی آرامش خاطر نویسندگان مطرح و مشهور جهانی را ندارند. نویسندگان داخلی، حتی آن ها که مشهور و مطرح هستند هم سهمی بسیار ناچیز از فروش را دارند. بیشترین سهم فروش کتاب به ناشران می رسد و درصدی حداقلی نصیب نویسنده می شود. بنابراین نویسنده نمی تواند بخش زیادی از وقت خود را به تألیف یک کتاب اختصاص دهد. مثلاً در حال حاضر یک شاعر بخش کودک، به سه ناشر کتاب شعر تحویل می دهد تا پول زندگی معمولی خود را در بیاورد نه زندگی ای با سطح بالا. بنابراین چنین کتاب هایی از کیفیت مناسبی برخوردار نیستند.
بنابراین باید قوانین در جهت ایجاد و تسهیل شرایط رقابتی مناسب پیش رود.
مشکل وقتی عمیق تر می شود که با کتاب های بسیار نامناسب و با محتوای زننده روبرو می شویم. مثلاً در غرفه ای کتابی با عنوان «بالماسکه» وجود دارد که موضوع آن انتخاب لباس برای مراسم بالماسکه است. احتمالاً نا همخوانی کتاب با فرهنگ ایرانی اسلامی کاملاً مشهود باشد. از این قبیل کتاب ها بسیار می توان در سالن های کودک و نوجوان مشاهده کرد.
برخی غرفه ها پازل هایی را برای فروش گذاشته اند که آن ها نیز بسیار نامناسب هستند. مثلاً در این غرفه ها پازل هایی به فروش می رسند که در آن ها زنانی با لباس های نامناسب وجود دارند. همچنین طرح های شخصیت های آرمانی غربی همچون «بن تن» که در طول سال گذشته با مقابله های بسیاری مواجه شده بود نیز به وفور یافت می شد.
از نکات بسیار مهم و قابل تأمل نمایشگاه امسال در بخش کودک و نوجوان، سهم بسیار بالای کتاب های ژانر وحشت در غرفه های متعدد بود. اگر چرخی در این سالن ها بزنید، آن قدر کتاب های ژانر وحشت پیدا می کنید که می توانید برای یک سال آینده تان، هر شب سوژه و موضوعی برای ترس داشته باشید. تعجب نکنید، بسیاری از کتاب هایی که در این بخش ها مخصوص کودک و نوجوان به فروش می رسد، حتی شما که سن بالاتری دارید را هم می ترساند. اگر شک دارید می توانید امتحان کنید، مطمئناً از بسیاری از کتاب ها خواهید ترسید.
از نمایشگاه کتاب سال گذشته یکی از همین کتاب ها را خریدم. تنها حدود یک صفحه و نیم یا دو صفحه را به یک نوجوان که تازه کنکور داده بود دادم بخواند. البته قبول کنید او را باید به نوعی جوان محسوب کرد. از نیمه شب که آن بخش کوتاه کتاب را خواند تا اذان صبح خوابش نبرده بود. برخی از این کتاب ها واقعاً ترسناک هستند.
نمی دانم با «آر.ال.استاین» آشنا هستید یا نه، اما کافی است سری به نمایشگاه کتاب بزنید تا آثار وی را در چندین غرفه ببینید. او نویسنده ژانر وحشت است.متأسفانه نشد بشمارم چند غرفه و ناشر کتاب های او را چاپ کردند، یعنی آن قدر زیاد بودند که حساب شان از دستم در رفت. در یک کلام می شود گفت سالن کودک و نوجوان بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب تهران جولانگاه «استاین» شده بود.
جالب است با یکی از ناشرانی که با کتاب های استاین مشهور شده بود صحبت می کردم می گفت: «این کتاب ها اول در آمریکا چاپ شده اند. آن ها هم علمشان نسبت به ما بیشتر است و هم از ما به کودکان دلسوز ترند، بنابراین اگر بد بودند در آمریکا چاپ نمی شدند.» همین استدلال برای توجیه خوبی کتاب ها برای این ناشر کافی بود.
پس از این مباحث محتوایی که عبور کنیم، به بحث ساختاری غرفه ها می رسیم. اولاً در سالن های کودک و نوجوان غرفه هایی وجود داشت که اصلاً ربطی به کودک و نوجوان نداشتند. یا برخی از آن ها حداکثر دو یا سه کتاب کودک و نوجوان قرار داده بودند که بتوانند در مجموعه نمایشگاه کتاب، جایی برای خود دست و پا کنند. همچنین برخی غرفه ها کتاب های کودک و نوجوان ارائه کرده بودند، کتاب هایی با موضوعات متفرقه که با سنین بزرگسال تناسب داشت، بر روی پیشخوان خود قرار داده بودند. قاعتدتاً باید قوانین مناسب تری در این زمینه وضع شود تا در این سالن ها فقط کتاب هایی مناسب سن کوچک سالان عرضه شود. وقتی کتاب هایی با موضوع عشق در این سالن و در وسط کتاب های کودک و نوجوان قرار داده می شود، طبیعی ذهن کودک با موضوعات غیر مرتبط درگیر شود.
البته الان جای توضیحات مبسوط در این زمینه نیست، اما تنها به این نکته اشاره می کنیم که این امور و یا حتی عکس های جلد این کتاب ها موجب تشدید سوالات در ذهن معصومانه این کودکان می شود. اتفاق بدی که در چند سال گذشته افتاده این است که سوال و آگاهی، موجب پایین آمدن سن بلوغ در نوجوان ها شده است.
همچنین اندازه برخی غرفه ها بیش از اندازه بزرگ بود، به شکلی که مجبور بودند هر کتاب خود را سه بار به نمایش بگذارند تا غرفه را پر کنند. در شرایطی که بسیار ناشران پشت در نمایشگاه ماندند، بهتر بود در اندازه غرفه ها دقت بیشتری می کردند.
البته نمایشگاه کتاب امسال یک تفاوت با سال گذشته داشت. امسال همزمان با نمایشگاه کتاب، نمایشگاه اسباب بازی و سرگرمی برگزار شد. اما راستش را بخواهید، این نمایشگاه اصلاً آنگونه که انتظار می رفت نبود. از زمانی که متوجه شدیم چنین نمایشگاه برپا می شود مترصد بودیم بریم و از آن نمایشگاه دیدن کنیم. اما وقتی وارد سالن این نمایشگاه شدیم، با سالنی کوچک و تقریباً کم بضاعت روبرو شدیم.
همچنین از طرف دیگر در این نمایشگاه به جز غرفه اول که در آن عروسک های مجموعه کلاه قرمزی عرضه شده بود، هیچ اسباب بازی و عروسک مناسبی که بومی باشد، وجودنداشت. وقتی وارد نمایشگاه شدم از همان ابتدا صدای بلندگویی را شنیدم که می گفت «سوار قطار باب اسفنجی شوید» پس چند ثانیه صدایی دیگر می گفت «خواهش می کنم، باب اسفنجی را تنها نگذارید، دست او را بگیرید.» در شرایط که وقت نیروی بزرگی از اهالی فرهنگ به خصوئص افراد انقلابی در تمام سال گذشته صرف ترویج شخصیت های بومی ایرانی اسلامی در بین کودکان می شد، چنین جمله هایی در نمایشگاهی رسمی چه معنایی می تواند داشته باشد؟
وقتی به دنبال صدا گشتم دیدم در انتهای سالن غرفه ای مربوط به یکی از شبکه های رادویی آن جا بود که در اصل برنامه رادیویی را به طور زنده از نمایشگاه کتاب پخش می کرد. در مقابل آن غرفه عروسک بزرگی از باب اسفنجی دست بچه ها را گرفته بود و عمو زنجیر باف را بازی می کرد. این یعنی جمله «باب اسفنجی را تنها نگذارید» را بسیاری کودکان دیگر نیز در رادیو شنیده اند.
از همین جمله می توانید وضعیت دیگر غرفه های نمایشگاه را متوجه شوید. جز همان غرفه اول هر چه گشتم عروسکی را برای کوکان فامیل پیدا کنم که واقعاً مناسب باشد، پیدا نکردم.