گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»ـ حیان علوی؛ دعبل یکی از شعرای نامی است که بسیار مورد توجه و تفقد اهل بیت بوده است؛وی در زمان امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) می زیسته است و امام رضا (ع) توجهی ویژه و خاص به اشعار دعبل داشتند.
یکی از قصاید دعبل شعر تائیه است، که وی اولین بار در نزد علی بن موسی الرضا(ع) قرائت کرد،بعضی از بزرگان درباره این قصیده گفته اند که احسن القصائد است و در فخر برابری دارد با تمامی مدایحی که برای اهل بیت(ع) گفته اند.
دعبل وصیت کرد تا این قصیده را در کفنش گذارند
این قصیده شریفه مشتمل بر 120 بیت است و تمام آن در «کشف الغمه» و «بحارالانوار» موجود است، همچنین بر این قصیده شرحی عربی نیز نوشته شده است، محدث قمی در سفینه البحار نقل کرده است: «دعبل این قصیده را به جامهای نوشته و با آن جامه محرم شده و وصیت کرده که آن را در کفنش بگذارند.»
امام رضا(ع) از این قصیده بسیار استقبال کردند و خود نیز دو بیت به آن افزودند: ثامن الحجج با دستان مبارک خویش 100 اشرفی طلا به دعبل عنایت فرمودند اما وی از گرفتن کیسه زر امتناع کرد و گفت من برای صله این قصیده را عرض نکردم و از امام خواهش کرد که از جامه خود به او مرحمت کند تا به آن جامه تبرک جوید و سبب شرافتش شود.
قصیده دعبل بسیار مورد پسند امام رضا (ع) قرار گرفت تا آنجا که خود حضرت دو بیت بر آن افزودند که یک بیت آن اشاره ای مستقیم به حضرت صاحب الامر و قیام آن حضرت دارد و علاوه بر آن امام رضا (ع) پیراهنی به دعبل عطا کردند که به فرموده خود امام در این پیراهن 1000 شب 1000 رکعت نماز خوانده اندو هزار مرتبه ختم قرآن کرده بودند. همچنین امام رضا (ع) صد دینار رضوی به همراه انگشتری عقیق به دعبل صله دادند که بعد ها جریانات بسیار جالبی برای پیراهن و دینار های رضوی پیش آمد
تا روز حشر که خداى تعالى قائم را برانگیزد و غم و اندوه را از ما بزداید.
عبد السّلام بن صالح هروى گوید: دعبل بن علىّ خزاعىّ- رضى اللَّه عنه- بر امام رضا علیه السّلام در شهر مرو وارد شد و به ایشان گفت: اى فرزند رسول خدا! من در باره شما قصیدهاى سرودهام و سوگند یاد کردهام که آن را پیش از شما بر احدى نخوانم.فرمود: بخوان، و او نیز چنین خواند:
مدارس آیاتى که از تلاوت تهى شده، و منزل وحیى که عرصههاى آن به بیابانهاى بىآب و علف مبدّل شده است.
مىبینم غنائمى که حقّ آنهاست در میان غیر آنها تقسیم شده و دستان آنها از غنائم خودشان خالى شده است.
چون خونخواهى کنند دستانشان را که از ساز و برگ تهى است به طرف دشمنانشان دراز کنند.
من در دنیا و ایّام تلاشم ترسان بودم و امیدوارم که پس از وفاتم در امان باشم.امام رضا علیه السّلام فرمود: خداوند تو را در روز قیامت در امان بدارد.
و قبرى در بغداد متعلّق به نفس زکیّه است که خداوند آن را در میان غرفههاى بهشت قرار داده است.
امام رضا علیه السّلام فرمود: آیا دو بیت به قصیده تو بیفزایم که با آنها قصیده تو کامل شود؟ گفت: آرى اى فرزند رسول خدا! آنگاه امام علیه السّلام فرمود:
و قبرى در طوس است و چه مصیبت بزرگى دارد که درون را با شعلههاى سوزانش آتش مىزند.
تا روز حشر که خداى تعالى قائم را برانگیزد و غم و اندوه را از ما بزداید.
دعبل گفت: اى فرزند رسول خدا! این قبرى که در طوس است قبر کیست؟ امام رضا علیه السّلام فرمود: قبر من است و روزگارى نگذرد که طوس محلّ رفت و آمد شیعیان و زوّار من در غربتم گردد، بدان هر کس مرا در طوس و در غربتم زیارت کند در روز قیامت همجوار من
و آمرزیده خواهد بود.
دعبل جامه ای از جامه های امام رضا را طلبید
سپس امام رضا علیه السّلام بعد از فراغ دعبل از خواندن قصیده برخاست و به او امر کرد که از جاى خود برنخیزد و داخل سراى خود شد و پس از ساعتى خادم امام صد دینار رضوى براى وى آورد و به او گفت: مولایم مىگوید: آن را براى خود هزینه کن، دعبل گفت: به خدا سوگند من براى این نیامدهام و این قصیده را براى صله نسرودهام و کیسه پول را نپذیرفت و براى تبرّک و تشرّف جامهاى از جامههاى امام رضا علیه السّلام را درخواست کرد،
دعبل با شعر خود از دست راهزنان نجات یافت
امام رضا علیه السّلام جبّهاى از خز را به همراه آن کیسه کرد و به خادم فرمود: به او بگو: مولاى من مىگوید این کیسه را بگیر که به زودى بدان نیازمند خواهى شد و در این باره دیگر سخن مگو، دعبل کیسه و جبّه را گرفت و بازگشت و همراه قافلهاى از مرو رفت و چون به موضع «میان قوهان» رسید دزدان بر آنان حملهور شدند و همه قافله را گرفتند و بستند و دعبل نیز جزء دستگیرشدگان بود، و دزدان اموال قافله را تصرّف کردند و به تقسیم آنها پرداختند، یکى از آنان به شعر دعبل تمثّل جسته و گفت.
مىبینم غنائمى که حقّ آنهاست در میان غیر آنها تقسیم شده و دستان آنها از غنائم خودشان خالى شده است.
دعبل آن را شنید و گفت: این بیت از کیست؟ او گفت: از مردى از خزاعه که به او دعبل بن علىّ مىگویند، دعبل به او گفت: دعبل بن علىّ گوینده این قصیده که این بیت از آنست منم! آن مرد با شتاب به نزد رئیسشان رفت؛ رییس دزدان خود آمد و مقابل دعبل ایستاد و گفت: آیا تو دعبلى؟ گفت: آرى، گفت: قصیده را بخوان و او نیز آن را بازخواند. آنگاه او و همه کاروانیان را از قید اسارت آزاد و هر آنچه را که از
آنها گرفته بودند به احترام دعبل باز گردانیدند، و دعبل رفت تا به قم رسید.
دعبل در مسجد جامع قم شعر خود را خواند
اهالى قم از او درخواست کردند که آن قصیده را براى آنها بخواند، و او گفت: همه در مسجد جامع مجتمع شوند و چون گرد آمدند بالاى منبر رفت و قصیده را بخواند و مردم مال و خلعت بسیارى بدو دادند و خبر جبّه اهدایى امام رضا علیه السّلام به آنها رسید، و از او درخواست کردند که آن را به هزار دینار به آنها بفروشد و او نپذیرفت، گفتند: تکّهاى از آن را به هزار دینار بفروشد و او نپذیرفت و از قم رفت و چون از روستا و آبادى بلد خارج شد گروهى از جوانان عرب به او رسیدند و جبّه را از وى ستاندند.
جوانان جامه امام رضا (ع) را از دعبل ربودند
دعبل به قم بازگشت و از آنها درخواست کرد که جبّه را به وى بازگردانند، امّا جوانان امتناع کردند و نافرمانى مشایخ خود را نمودند و به دعبل گفتند: دسترسى به جبّه نخواهى داشت، بهاى آن یعنى هزار دینار را بگیر و برو، و او نپذیرفت و چون از باز پس گرفتن جبّه نومید شد، درخواست کرد که تکّهاى از آن را بدو دهند و آنها پذیرفتند و تکّهاى از آن و بهاى بقیه آن را که هزار دینار بود به وى دادند، و او به وطن خود بازگشت و دید دزدان هر چه در منزلش بوده بردهاند و آن صد دینار صله امام رضا علیه السّلام را به شیعیان فروخت، هر دینارى را به صد درهم و ده هزار درهم به دست آورد و سخن امام رضا علیه السّلام را به یاد آورد که «به زودى به آن نیازمند خواهى شد».
تکه ای از جامه، همسر دعبل را شفا داد
و او را کنیزى بود که در دلش جاى داشت و به چشم درد سختى مبتلا شده بود، طبیبان را بر بالین وى آورد و در او نگریسته و گفتند: چشم راست او را نمىتوانیم درمان کنیم و تباه شده است امّا چشم چپ او را تلاش مىکنیم و درمان خواهیم کرد امّا گمان نمىکنیم که بهبود یابد، دعبل از این بابت عمیقا اندوهناک شد و بىتابى شدیدى نمود، سپس به یاد آن جبّه و فضیلت آن افتاد و آن تکّه جامه را بر چشمان آن کنیز کشید و از سر شب چشمان او را با آن بست و چون صبح شد چشمانش سالمتر از گذشته گردید و گویا به برکت امام رضا علیه السّلام اصلا مریض نبوده است.