یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید / آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ روزی استاد شهریار نامهای دریافت میکند بی آنکه روی پاکت آن آدرسی از فرستنده آن باشد. متن نامه اما به روشنی نشان میداد که این نامه از سوی ثریا معشوق دوران جوانی شهریار است. معشوقی که شهریار هرگز نتوانست وصال او را بچشد. مضمون نامه بدین قرار بود:
شهریار عکست را در مجله ای دیدم خیلی شکسته شده ای، سخت متاثر شدم. گفتم: خدای من این چهره ی دلداده من است؟ این همان شهریار است؟ این قیافه ی نجیب و دوست داشتنی دانشجوی چهل سال پیش مدرسه دار الفنون است؟ نه من خواب میبینم. سخت اشک ریختم. طوری که دختر کوچکم سهیلا علت دگرگونیم را پرسید. به او گفتم: عزیزم، برای جوانی از دست رفته و خاطرات فراموش نشدنی آن دوران گریه میکنم. به یاد آن شبی افتادم که می خواستی مرا به خانه مان برسانی، همان که به در خانه رسیدیم گفتم نمی گذارم تنها برگردی. وقتی تو را به نزدیک منزلت رساندم تو گفتی صحیح نیست یک دختر در این دل شب تنها برود و دوباره برگشتیم و آنقدر رفتیم و آمدیم که سپیده دمیده بود... یادت هست که والدینم چه نگران شده بودند؟ آیا یادت هست به ییلاقمان پیاده آمده بودی و من در اتاق به تمرین سه تاری که بمن یاد داده بودی مشغول بودم؟ اکنون نیز گهگاه سه تار را بدست می گیرم و غزل زیر ترا زمزمه می کنم:
گذشته من و جانان به سینما ماند
خدا ستاره ی این سینما نگه دارد
و روز بعد استاد پاسخ نامه دوست جوانیش را که پری خطاب می کرد چنین سرود:
عشق گاهی در نرسیدن معنا میشود.
گاهی یه عده نباید به عشق برسن تا یکی مث شهریار در بیاد که بشه شهریار دلها.
شهریار به عشقش نرسید اما شد عشق یک ملت تورک که او را به عنوان سنبل عشق یاد میکنند.
اما حرف عشق که میاد منم ناخود آگاه گریه میکنم.
نه شهریار بودم و نه شهریار شدم
خداوند استاد عزیز مرحوم شهریار رابیامرزدشهریار اگرچه به عشق خود نرسید اما سرچشمه تمام عاشقان گردید.
ناشناس
۱۵:۵۶ - ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
پیل به معنی فیل هستش پیل ماه و سال کنایه از گذشته زمان هستش
عباس اداوی
۱۷:۴۲ - ۱۳۹۸/۰۵/۱۴
منظور شاعر اینست که آنقدر قوی بودم که دوران قدرتمند جوانی پشت و پهلوی مرا نمیتوانست خالی کند و روی پا و متکی به قدرتم می ایستادم اما غم و غصه مثل پهلوانی تمام قدرتم را گرفت و من به چنین روزی افتادم
منم درسن ٤٧ سالگي عاشق شدم با اينكه متاهل بودم اما عاشق يكي از همكلاسيهاي دانشگاه شدم و هنوز بعد از ٨ سال نميتونم فراموشش كنم و تا مرز جنون پيش رفتم چون عشقمان ميدانستيم نا فرجام است چون اختلاف سني مان ٢٠ سال بود فرق من و استادشهريار در اين بود كه عشق من يكطرفه بود و معشوقم به خاطر ثروتم عاشقم بود اگر چه هميشه اينو انكار ميكرد و شايدم براستي عاشقم بود ولي وجه تشابه من و استاددر اين بود كه عشق شاعرمان كرد علي رغم بي ربط بودن رشته تحصيليم كه حقوق كجا ادبيات كجا وليي در مجموع به قول استاد " پدر عشق در آيد كه در آورد پدرم
ناشناس
۲۲:۰۱ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۱
اگه عاشقش بودید از دستش نمیدادید. چون تو شرایط مشابه هستم اینو میگم
منم عاشق مردی شدم که 16 سال ازم بزرگتر و متاهل بود.
حمید
۰۹:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۶/۳۰
عجب چیزی است عشق که پدر مرا هم در آورده و روزهاست که از خواب و خوراک و کار انداخته منو و فقط کارم شده گریه و حسرت ایام گذشته
درود بر مرتمان میهنم آریانااا..
خدایش رحمت کند این استاد گران مایه راا
میراث این اب و خاک هستن..
عشق درد بدی هستش. استاد شهریاا و استاد مسعود بختیاری بر اثر عشق رو به شعر و ترانه آورده اند
من هم در66 سالگی برای با دوم عاشق شدم عشق اول که درجوانی بودمنجربه ازدواج شدکه هنوزادامه داره ولی عشق دوم که تفاوت سنی 47ساله داره وعشقی دوطرفه درآغازبوداماپس ازسه سال بخاطربعدمسافت ونامهربانی معشوق بشکست نسبی رسید
شعر بسیار زیباست سوالی که مطرح است:پیلو ماه و سال را پهلو نمیکردم تهی منظور شاعر چیه از این مصرع؟
کام درویشان نداده خدمت پیران چه سود؟ چه معنیمیده با تشکر
هر کسی تعریفی از عشق دارد ،عشق خود مراتبی دارد مقوله عاشق و معشوق تنها در میان بندگان و آفریدگار عینیت پیدا میکند واگر هم انسان عاشق انسان دیگر شود و عشقش مقدس و پاک باشد در حقیقت عاشق خدای خود شده است واگر هم وصال حاصل نشود باعث میشود که معانی باطنی خود از عشق و معشوق را به منصه ظهور برساند مانند شهریار ،عشق های سطحی و گاهی مبتذل هم به نوعی عشق هستند اما در حد خود پست و شیطانی هستند وهر انچه عشق مبتذل به انسان نتیجه میبخشد نتیخه شوم و شیطانی است که انسان را از داخل و بیرون تهی و بی اعتبار میکند و چون مبدا و مقصدش شیطان است به همان مقصد میرساند ،میخواستم بگم که هر عشق نمی تواند پاک و مقدس باشد
منم یکروزی کسی رو دوست میداشتم ولی تقدیر ودوری
فاصله...فراموشی آورد حال یکسال پیش پیداش کردم
ازش خاستم مال من باشه ولی بحث به ایجاد جدل کشید ولی با چشم انتظارشم همواره پیش روی چشمم است میخام به این لیلی بگم آدمها با منتظر موندن عوض میشن این کارش درست نیست شاید عشق منم مثل شهریار یکطرفه است وخود نمیدانم ؟
نمیدونم این چه تقدیری است که خدا برای عاشق رقم زده منم عشق رو تجربه کردم هرچند که میدونم بهش نمیرسم کاش عشقم رو ۲۵ سال پیش میدیدم با تمام وجودم دوستش دارم ...
عشق ینی سوختن ،عشق ینی از دست دادن چیزایی ک داری،عشق ینی حسرت کشیدن و نگاه کردن معشوق دل میمیردو میگرید عشق ینی بی خابی های شبانه گریه ب خاطر معشوق،ناراحتی اینکه اونو کنار کسی ببینی سرت پایین باشه و کاری نتونی بکنی کاش سوزش عشق کم بود
منم عاشق شدم درسن هیجده سالگی پلی یه طرف بود با اینکه ازهم جداییم و منجر به ازدواج نشد تا الان که بیست دوسالم هست نتونستم فراموشش کنم برام تازگی داره خیلی سخته با تمام وجود شعر استاد درک میکنم و یادش میفتم
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
واقعاً عاشق بود و مثل امروزي ها فقط ادعا نداشت. ياد بيت ترکي معروفش افتادم که ميگه:
سن يارمن قاصديسن ايلش سنه چاي دئميشم خياليني گوندريپ دير بس کي من آخ واي دئميشم
.......
ايندي يايا قش دئيرم سابق قشا ياي دئميشم
افسوس قرا يئل اسدي خزان اولدي بهاري
خدايش بيامرزد
این سفر راهی قیامت میروی تنها چرا
عوره ییم بوشالدی اقد آغلادم
گاهی یه عده نباید به عشق برسن تا یکی مث شهریار در بیاد که بشه شهریار دلها.
شهریار به عشقش نرسید اما شد عشق یک ملت تورک که او را به عنوان سنبل عشق یاد میکنند.
اما حرف عشق که میاد منم ناخود آگاه گریه میکنم.
نه شهریار بودم و نه شهریار شدم
منم عاشق مردی شدم که 16 سال ازم بزرگتر و متاهل بود.
خدایش رحمت کند این استاد گران مایه راا
میراث این اب و خاک هستن..
عشق درد بدی هستش. استاد شهریاا و استاد مسعود بختیاری بر اثر عشق رو به شعر و ترانه آورده اند
کام درویشان نداده خدمت پیران چه سود؟ چه معنیمیده با تشکر
بیلمم کی تاری نیه گویموش بو قراری
در رسم عاشقی که وفاداری نخواهدبود
نمیدونم چرا خداوند این قرار( عشق )را گذاشته است
فاصله...فراموشی آورد حال یکسال پیش پیداش کردم
ازش خاستم مال من باشه ولی بحث به ایجاد جدل کشید ولی با چشم انتظارشم همواره پیش روی چشمم است میخام به این لیلی بگم آدمها با منتظر موندن عوض میشن این کارش درست نیست شاید عشق منم مثل شهریار یکطرفه است وخود نمیدانم ؟