گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ حاج مهدي عراقي، در 1309 در پاچنار، يكي از محلههاي مذهبي جنوب شهر تهران، به دنیا آمد. او پس از سپري كردن دوره دبستان، براي ادامه تحصيل به دبيرستان مروي و سپس دارالفنون تهران رفت، ولي ترك تحصيل کرد و براي كسبوكار به بازار رفت.
مهدي عراقي در دوران دبيرستان، به دلیل شركت در هيأتهاي مذهبي، به عضويت «فداييان اسلام» درآمد. نخستين همكاري او با فداییان اسلام در حركت شهيد سيدحسن امامي هنگام اعدام احمد كسروي در 20 اسفند 1324 بود. برابر اسناد به جاي مانده از ساواك، مهدي در بيشتر نشستهاي فداييان اسلام حضور داشت و گاهي پيامها و نامههاي شهيد نواب صفوي را در ديدار با وي دريافت ميكرد و در نشستهاي فداييان براي ديگران ميخواند.
شهيد عراقي به هنگام اوجگيري جنبش ملي شدن نفت ايران، رابط ميان شهيد نواب صفوي، آيتالله كاشاني و دكتر مصدق بود و از سخنرانان فداييان اسلام در ميدان بهارستان تهران درباره دلايل اعدام انقلابي رزمآرا به شمار ميرفت.
شهيد عراقي به پيروي از شهيد نواب صفوي، هيچگاه به مليگرايان دلبستگي پيدا نكرد؛ چون معتقد بود مليگرايان به جاي اتكا به ملت ايران، به آمريكا متكي هستند. او در دوران حكومت دكتر مصدق، در اعتراض به دستگيري شهيد نواب صفوي به مدت هفت ماه زنداني شدو در 25 تير 1331 از زندان آزاد شد.
با درگذشت آيتالله بروجردي در فروردين 1340 در قم و فقدان مرجعيت شيعه، عراقي به همراه دوستان و خانوادهاش به قم رفتند. آشنايي شهيد عراقي با امام خميني(ره) در قم باعث شد تا آن شهيد، امام خميني(ره) را به عنوان مرجع و رهبر خويش انتخاب کند. از اين زمان، او سخت پيرو امام بود و همه فعاليتهاي جهادي و سياسي خود را با كسب تكليف از ایشان دنبال ميكرد.
با تصويب قانون مصونيت مستشاران نظامي آمريكا در ايران يا كاپيتولاسيون در 21 مهر 1343، شهيد عراقي با كمك يكي از آشنايان خود در مجلس شوراي ملي زمان طاغوت، به متن كامل سخنان و گفتگوهاي نمايندگان و نخستوزير دست يافت و نخستين كسي بود كه امام خميني(ره) را از اين كار آگاه کرد.
امام(ره) به تندي به كاپيتولاسيون آمريكايي اعتراض كردند كه این مساله منجر به تبعيد ایشان به ترکیه و پس از آن به نجف شد. شخصی که در بیشترین تأثیر را در تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام داشت، حسنعلی منصور نخستوزیر رژیم پهلوی بود. به همین دلیل، شاخه نظامی هیأت مؤتلفه اسلامی که شهید عراقی در آن عضویت داشت، اعدام منصور را در دستور کار خود قرار داد. در پی ترور منصور به دست شهید محمد بخارایی، اعضای جمعیت مؤتلفه و شناسایی و دستگیر شدند. شهید عراقی هم در 19 بهمن سال 43 دستگیر و زندانی شد.
با فضاي آزاد نسبي كه در سال 1356 به دستور آمريكاييها در ايران پديد آمد، عراقي پس از سيزده سال با موهاي سفيد از زندان آزاد شد. با مهاجرت امام از عراق به پاریس، مهدي عراقي به ديدار امام در فرانسه رفت و مديريت بيت ایشان را برعهده گرفت. او از آنجا نوار سخنرانيهاي امام را به ايران ميفرستاد.
با بازگشت امام(ره) در دوازدهم بهمن ماه 1357 به ايران، شهيد عراقي هم با هواپيماي امام به ايران بازگشت و نگهباني از امام (ره) را برعهده گرفت. بعداً مشخص شد كسي كه پيش از همه از هواپيما خارج شد، حاج مهدي عراقي بود. پس از انقلاب، شعید عراقی با فرمان امام(ره) به سرپرستي زندان قصر در تهران منصوب شد و پس از آن به عضويت شوراي مركزي بنياد مستضعفان درآمد. در همين سمت بود كه در جايگاه مالي بنياد به همراه حاج حسين مهديان، سرپرستي روزنامه كيهان را در زماني كه آنجا به جولانگاهي براي ساواكيها، تودهايها و سلطنتطلبها تبديل شده بود، به عهده گرفتند.
صبح روز يكشنبه چهارم شهريورماه 1358، سه موتورسوار از گروهك فرقان، حاج مهدي را هنگامي كه مانند هر روز، به همراه حسين مهديان و حسام، فرزند كوچكش، روانه موسسه كيهان بودند، به رگبار گلوله بستند و پدر و پسر را به شهادت رساندند.
به فرمان امام(ره) پيكر حاج مهدي را به قم منتقل كردند و در كنار حضرت معصومه(س) به خاك سپردند. امام نيز در تشيع جنازه وي شركت كردند. شب هنگام، امام خميني(ره) بر مزار آن شهيد حاضر شدند و بيست دقيقه به دعا مشغول بودند كه رويدادي كم نظیر در رفتار امام(ره) محسوب میشد.
امام خميني(ره) در دیدار با خانواده شهيد عراقي درباره او گفتند: «من ايشان را حدود بيست سال است كه ميشناسم؛ مهدي عراقي يك نفر نبود، او به تنهايي بيست نفر بود؛ حاج مهدي عراقي براي من، برادر و فرزند خوب و عزيز من بود. شهادت ايشان براي من بسيار سنگين بود، اما آنچه مطلب را آسان ميكند، آن است كه در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمين مبارك باشد. او ميبايست شهيد ميشد، براي او مردن در رختخواب، كوچك بود».
آيتالله خامنهاي نیز در يكي از خطبههاي نماز جمعه درباره شهید عراقی گفتند: «شهيد عراقي، پيشكسوت انقلاب، سرباز قديمي امام و اسلام و فرزند جوان عزيز فداكار او، حسام عراقي. شهيد عراقي را در دو-سه جمله كوتاه به ياد شما بياورم. يكي از آن چهرههايي كه براي انقلاب و اسلام ميسوخت؛ جوانيش را در راه خدا داد؛ از لذتهاي جواني گذشت؛ با زندانها، سختگيريها و شدت عمل وحشيانه آن رژيم، سينه به سينه مقاومت كرد؛ همسرش و فرزندان كوچك و خردسالش را تحت كفالت خدا و به اميد خدا رها كرد و مثل سرباز شجاعي در دل درياي دشمن، خودش را غرق كرد و سيزده سال بعد، آمد بيرون؛ يك چنين انسان فداكار. بعد هم كه انقلاب پيروز شد، پرچمي كه سالهاي متمادي در دست عراقي و عراقيها بود، بر پشت بام بلند اين نظام، اين كشور و اين ملت به اهتزاز درآمد. بدون هيچ توقعي، با خاكساري و با تواضع، مشغول كارهاي معمولي كه يك آدم معمولي ميتواند انجام بدهد، شد؛ هر كاري كه به ايشان گفتند كرد؛ از خدمتكاري بيت امام و اقامتگاه امام از هنگامي كه وارد تهران شدند و تا كارهايي كه به عهده او گذاشتند، مشغول انجام وظيفه شد».