به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - سحر بخشی روشن؛ اسدالله بادامچیان از بنیانگذاران حزب موتلفه اسلامی چندی پیش مهمان خبرگزاری دانشجو بود. وی ضمن بازدید از بخشهای مختلف خبرگزاری به گفتگویی مفصلی با خبرنگاران نشست که قسمت اول آن چندی پیش منتشر شد و هم اکنون نیز بخش دوم آن را از نظر شما میگذرانیم.
- بعد از درگذشت آیت الله مهدوی کنی و حاج آقا عسگراولادی محور جامعیتن هستند.
- وحدت همیشه ضرورت است/ آیت الله مصباح جزو جامعه مدرسین است و ما ایشان را از جامعتین جدا نمیدانیم.
- به راحتی میشود با آیت الله مصباح به تفاهم رسید اما با این گروههای سیاسی نه.
- در انتخابات آتی مجلس اگر تکلیف شرعی به من کنند میروم و تکلیف شرعی نکنند دست و پایشان را هم میبوسم.
- من راهپیمایی ظریف با کری را قبول ندارم هیچ وقت تلفنی صحبت کردن آقای دکتر روحانی را با اوباما قبول ندارم
- مهدی هاشمی نه رحیمی و نه هر کس دیگری هر مسئولی اگر خلاف قانون عمل کرد و مرتکب جرم شد باید همه کمک کنیم دستگاه ذیربط که قوه قضائیه است به آن رسیدگی کند. |
در هر دورهای شخصی لیدری جریان اصولگرایی را به عهده گرفت و اصولگرایان نیز از آن شخص تبعیت کردند حال با توجه به اینکه متاسفانه حاج آقا مهدوی کنی و حاج آقا عسگراولادی به عنوان بزرگان جریان اصولگرایی را از دست دادیم در مقطع کنونی فکر میکنید محوریت جریان اصولگرایی باید روی چه شخصی باشد؟ اصلا ضرورتی دارد که شخص محوری باشد یا نه؟
زمانی در رادیو گفتگو بحث بود که امام چیست؟ امامت جامعه در فرهنگ اسلامی نه در مفهوم لغوی بلکه در مفهوم فرهنگی؛ یعنی رهبری از درون مردم هم پای با مردم با ظرفیت مردم دارای موقعیت و محبوبیت مردمی آن هم در جهت امامت نه لیدری؛ مرحوم آیت الله مهدوی که لیدر نبود که اینها با هم فرق دارد اصل محوریت اساسی امام امت به عنوان ولی امرمان است بنابراین ممکن است گروهها و جریانات سیاسی و شخصیت ها گاه هر کدامشان یک نظر داشته باشند در جامعه اسلامی هم هنوز هستند آن کسی که برای مردم برای امت برای من و شما حجتی است که در نزد خدا میتواند اقامه کنیم ولی امر است ولی امر کلان را میفرماید، میفرماید با هم وحدت کنید و مسائل حاشیهای را به صحنه نیاورید ما هم کلان کار میکنیم مصلحت نظام و انقلاب و مسلمین و جهان را بعد مصلحت گروهی و اینهاکلان است پایینتر میآییم و میخواهیم کار کنیم چون ولی مال همه است مال یک گروه و دو گروه نیست آنجا محور لازم است آنکه شما میفرمایید و درست است محور است.
محور گاهی شخصیت یا یک شورا یا نهاد است یک زمانی محور شخصیت حقیقی است مثل آیت الله مهدوی، در زمان دیگر شورا یا یک گروه است بنابراین در مقطع کنونی نیز به جای آن دو بزرگوار محوریتمان جامعتین است یعنی هم جامعه مدرسین و هم جامعه روحانیت. دقت کیند که جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز حزب نیستند بلکه تشکلهایی حقوقیاند.
آیت الله مصباح چه؟ آیا ایشان را محور نمیدانید؟
ممکن است آیت الله مصباح برای بعضیها محور باشد اشکالی هم ندارد وقتی مجموعهای گفت من آیت الله مصباح را محور خودم میدانم این محور شخص و یک شخصیت حقیقی را انتخاب کرده و ممکن است بقیه بیایند بگویند که ما محوریت جامعتین که دو شخصیت حقوقی هستند را انتخاب کردیم اختلافی بین آنها نمییابیم به راحتی این قابل حل است یعنی به راحتی میشود با آیت الله مصباح و جامعتین صحبت کرد و مسئله را حل کرد.
به نظر شما وحدت در جریان اصولگرایی ضرورت است؟
بله همیشه ضرورت است علت این است که استکبار، منافقین، معاندین، ضد انقلاب، قدرت طلب و فرصت طلبها به دبنال اصول انقلاب و براندازی آن هستند.
فرمایشی که داشتید با وحدت قابل جمع نیست مثلا آقای مصباحی را که بالاخره بدنه اجتماعی دارند را از جامعتین جدا بدانیم آیا این وحدت است؟
آیت الله مصباح جزو جامعه مدرسین است و ما ایشان را جدا نمیدانیم یک عده ممکن است بگویند ما میخواهیم به جای اینکه به سراغ جامعتین برویم نزد آیت الله مصباح میرویم آیا این اشکال دارد؟، ایشان شخصیتی فقیه و روحانی هستند به راحتی میشود با آیت الله مصباح به تفاهم رسید اما با این گروههای سیاسی نه.
شما میفرمایید که بدنه جبهه پایداری با آیت الله مصباح دارای شکاف است؟
نه من این را نمیگویم.
حضرت عالی فرمودید با خود آیت الله مصباح میشود به تفاهم رسید ولی گروههای سیاسی نه.
هنگامی که با آیت الله مصباح به تفاهم رسیدی با آنان هم به میرسی چرا بیاییم وقتمان را صرف اینها کنیم با اینها رفاقت میکنیم حرف میزنیم ولی اصل مسئله میگویند ما تابع آقای مصباح هستیم خیلی خب ما میرویم با آقای مصباح میگوییم به اینها بگو این کار را بکنند دیگر اگر وظیفه شرعیشان باشد عمل میکنند.
در دیداری که با آیت الله مصباح داشتید صحبتهایی درباره وحدت مطرح شد؟
قبلا با ایشان دیدارهای گوناگونی در این زمینه داشته و داریم و بعد از این هم خواهیم داشت چرا که ما با ایشان ۴۰ سال است که کار میکنیم و ما در مسئله بزرگان و علما ما معتقد به احترام گذاری هستیم اختلاف سلیقه هم همیشه است این دوستانی که به این و آن حرمت شکنی میکنند ما اصلا این حرمت شکنیها را قبول نداریم نقد و انتقاد واجب و لازم است اما با رعایت ادب، اخلاق و احترام، نه اینکه بلافاصله دعوا و برخورد کنیم در همین رسانههایمان نیز است که این به آن بد میگوید و اون به آن یکی بد میگوید و آن یکی دیگران را بیسواد بداند و دیگری خار و خش بگوید از این چیزها هم است.
در مقطع کنونی وظیفه جریان اصولگرایی را چه میدانید؟
تبعیت از ولایت و بصیرت میدانم و یک بحث اینکه وظیفه یابی و عمل به وظیفه کنند محوریت ولایت در قله باشد در مراسم چهلم آقای عسگراولادی یک سری دور ما جمع شدند و گفتند گرانیها و مشکلات با این دولت حل نشد و گفتم به من چه ربطی دارد برای چی به من این حرف را میزنید ما گفتین شما بروید به آقای ناطق رای دهید رفتید به آقای خاتمی رای دادید گفتیم بروید به آقای هاشمی رای دهید رفتید به آقای احمدینژاد رای دادید خب گفتیم به آقای ولایتی رای دهید رفتید به آقای روحانی رای دادید خب شما خودتان انتخاب کردید و خوب و بدش هم با خودتان است بروید از آنها بپرسید، یکی و دو تا از خبرنگاران زرنگ آن کنار بودید و این را برداشتند نقل کردند در حالی که ما برای آن جمع میگفتیم آنها فوری این مسئله را دلیل خبری کردند.
خودتان برای انتخابات کاندیدا میشوید؟
من همیشه در هیچ مسئولیتی شخصا نامزد نبودم اگر تکلیف شرعی به من شود میروم و انجام وظیفه میکنم و اگر نشود ممنون میشوم و خدا را شکر میکنم و رای نمیآورم خیلی خوشحال هستم و رای هم میآورم خوشحالم و دو رکعت نماز میخوانم و از خدا میخواهم که خدمت کنم چون آن ابزار خدمت میشود من بیکار نیستم در مملکت خیلی کار دارم حالا بروم در مجلس یا نروم چه میشود؟ من در مجلسی که خدمت نباشد باید آدم غیرعاقلی باشم که بروم چون من حقوق مجلس را نمیگیرم و میدهم برای خرج ملت و کارهای نمایندگی و میدانید من کارمند نیستم و یک آب باریکه از زمان پدرم دارم و با آن زندگی میکنم و خانهام هم طبقه ۵ یک آپارتمان است و خرج به آن معنایی هم ندارم و خانوادهام هم با من میسازند و چه نیازی دارم که بروم مجلس که پولش به دردم نمیخورد و عنوان من هم که فرقی نمیکند مثلا من الان نماینده نیستم شما این همه محبت میکنید و اینجا جمع میشوید و سخنرانی میکنم حال اگر نماینده باشم چه باید از صبح تا شب در مجلس بشینم، ولی آنجا بروم اگر وظیفه باشد خیلی خوب است و تکلیف شرعی به من کنند کاندیدا میشوم و تکلیف شرعی نکنند دست و پایشان هم میبوسم.
اصولگرایان معمولا وقت زیادی را روی بحث وحدت صرف میکنند به نظر شما عمده ضعیف اصولگرایان همین بحث وحدت است یا نه؟
اصلا اصولگرایی و وحدت داشتن برای ما یک امر مهم انقلابی است و فرقی نمیکند چه در مجلس باشد یا غیر آن؛ به همین علت بعد از جریان انفجار هفتم تیر حزب جمهوری اسلامی موقعیتی داشت که به هر کس میگفت رای میآورد ما همان موقع در انتخابات همه گروهها را جمع میکردیم و بعضیها هم خیلی اذیت میکردند به شما بگویم اگر یک روزی خاطرات هر انتخاباتم را منتشر کنم به شما میگویم بعضی از این گروهها چقدر اذیت میکردند البته بعضی هم خیلی همراهی میکردند اما برای ما اصل وحدت است و به همین علت ما از انتخابات هم برای وحدت استفاده میکنیم مگر امام (ره) نمیفرماید رمز پیروزی وحدت و رمز ابقا و استمرار انقلاب هم وحدت است حالا از انتخابات هم برای وحدت استفاده میکنند.
شما یک مصاحبه درباره بازرگان داشتید.
بله به گمانم در یکی از سایتها بود.
آیا وجه تشابهی میان دولت یازدهم و دولت بازرگان وجود دارد؟
در دولت بازرگان مسئله غرب زدگی مشخص است من در کتاب نهضت آزادی هم این را نوشتهام و خودش و نهضت آزادی هم قبول دارد در رابطه با مسئله دولت روحانی مثل دولت بازرگان نیست در میان اصلاح طلبان هم افکار چپ و هم افکار غرب زده است این مسئله روشن است حتی در بین اصولگرایان آدمهایی هستند که افکار غرب زده دارند غربیها با فقه اسلامی یا کمونیست و چپ با فقه اسلامی نمیخواند پس دچار تضاد هستند واقعا مقایسه دولت روحانی با دولت بازرگان از نظر من مطلوب نیست چون دو امر و مقوله جداست.
یک مثال عرض میکنم درباره گزارهای که به نوعی نشان دهنده شباهتی میان دولت روحانی و بازرگان است مثلا بازرگان بیشتر نگاه به خارج داشت و مسائل را خارج از ایران جستجو میکرد به نظر میرسد این نگاه الان هم در دولت روحانی وجوو دارد شاید وجه مشترک از این زاویه باشد.
من هنوز این نگاه شما را نیافتم که آقای روحانی نگاهش این است روحانی معتقد است ما به اقتدار رسیدیم یعنی به جایی رسیدیم که هیچ دلیلی ندارد که در رابطه بین آمریکا و ما رابطه گرگ و میش باشد بلکه رابطه گرگ و شیر باشد چرا که الان کشور مقتدر است؛ آقای ظریف چیز جالبی به کری گفته بود کری میخواست رویش را زیاد کند ظریف گفته بود بیخودی رویت را زیاد نکن شما میگویید ما نماینده پنج قدرتیم یکی هم میگوید من ابر قدرتم. شما شش کشور در یک طرف و ابر قدرتی چون ایران هم در این طرف است و ظریف از این بدهی گویی هم دارد.
یعنی از سیاست خارجی دولت دفاع میکنید؟
من به دفاع کار ندارم اینها به عنوان دفاع نیست شما اگر مسئلهای را مطرح میکنید بایستی همان واقعیت را بگویید سیاه و سفید مطلق کردن غلط است مثلا در مواردی که دولت آقای بازرگان خوب کار کرد من در کتابم هم آن را نوشتهام که نکات مثبتش این است این هم نقاط منفیاش؛ دولت روحانی هم همینگونه نقاط مثبت و منفی دارد دولت آقای احمدینژاد هم همین جور نقاط مثبت و منفی دارد و هر دولت دیگری هم بیاید همین است حالا یک کسی نقاط مثبتش بیشتر است یک عدهای نقاط منفیاش بیشتر است لذا من الان بحثم به هیچ وجه دفاع از دولت روحانی نیست من راهپیمایی ظریف با کری را قبول ندارم هیچ وقت تلفنی صحبت کردن آقای دکتر روحانی را با اوباما قبول ندارم اما از سوی دیگر هنگامی که روحانی به آمریکا رفت برخلاف اصرار زیاد طرف آمریکایی و اوباما، روحانی به دیدار وی نرفت سر میز شام با دبیرکل نرفت و آن تلفن نیز بنا بر درخواست آنان بود روحانی که درخواست نکرد اوباما درخواست کرد روحانی هم تشخیصش این بود که این کار خوبی است خب اینجا مورد انتقاد شدید ما هم قرار گرفت آن طرف هم اوباما مورد انتقاد شدید آن طرف قرار گرفت گفتند تو رئیس جمهور آمریکا هستی و ما را تحقیر کردی آنان گفتند که همه رئیس جمهورها درخواست رئیس جمهور آمریکا برای ملاقات با خود را افتخاری دانند و به اوباما حمله کردند شما حملههای به اوباما را نگفتید من چون این طرف را میگویم آن طرف را هم میگویم والا میگویم روحانی چه دلیلی داشت که تلفن را جوب بده این را هم تحقیر میکرد میگفت اوباما آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند مثل همین کاری که الان چند سال است که نتوانستهاند انجام بدهند ۳۶سال هیچ غلطی نتوانست انجام بدهند ۴۴۰ روز هم شما آن روزها نبودید یک گروه از این لیبرالیهای مشترک و دسته از نهضت آزادی و دیگران آمده بودند و جلوی ما گریه میکردند طرف میگفت لانه آمریکا سفارت آمریکا را گرفتند آمریکا اگر بخواهد حمله کند چه کار کنیم؟ امام هم آن روزها تهدید کارتر را میدید اما باز گفتند آمریکا هیچ غلطی نمیتواند انجام دهد و این روزها هم رئیس جمهور آمریکا میگوید همه گزینهها روی میز است خب یک بار گفتی بس است میگویند یک بار باور کردم دو بار گفتی شک کردم سه بار گفتی فهمیدم بیخود میگویی هی همه گزینهها خب هست یا نیست یا روی میز یا زیر میز آنجا کارتر تهدید کرد ما حمله میکنیم. اینها هم گفتند امام رئیس جمهور آمریکا وقتی تهدید میکند عمل میکند بعضیها از ترس گریهشان گرفته بود آدمهای غرب زده یعنی این. امام فرمودند من سخنرانی دارم بروم، آمدند سخنرانی کردند و گفتند این آقای کارتر ما را تهدید میکند مثل او مثل شیر پیری است که وقتی نعره میکشد صدایی از جای دیگرش هم درمی آید؛ واقعیتش این است که نمیشود این دولت را با آن دولت مقایسه کرد.
تذکراتی که طی یک سال و نیم گذشته مقام معظم رهبری درباره ضرورت نگاه به داخل و نفی نگاه به خارج داشتند این ناظر به چه موضوعی است؟
آقا با دولت موضع گیری دارند؟
نه، تذکراتی دادند.
ببینید مقام معظم رهبری فرمودند که همه به دولت کمک کنند این یک وظیفه عمومی است و از آن طرف هم به دولت فرمودند که حاشیه سازی نکن، اینها دارند حاشیه سازی میکند بدتر از همه این روزنامه ایران است که حاشیه سازی میکند.
با توجه به اینکه شما گفتید شاید خیلی تعهد خاصی نسبت به هاشمی وجود ندارد اگر بخواهیم مهدی هاشمی را جدا کنیم نظرتان نسبت به دادگاه آقای هاشمی چیست؟
ما معتقدیم که هر کسی هر خلافی کرد باید مطابق قانون توسط دستگاه حقوقی به آن رسیدگی شود و هر کسی هم جزای کار خودش را میبیند اگر پدر کسی در این جرم با او شریک باشد یا نباشد شما چه کار میخواهید بکنید؟
بنده درباره آقای مهدی هاشمی سوال کردم.
شما دارید سوال در این باره میکنید.
من درباره پدرشان نمیپرسم.
به خاطر مهدی هاشمی نمیپرسید برادر من ما که باهم رودربایستی نداریم چون پسر آقای هاشمی است میپرسید و حق هم همین است پسر آقای هاشمی مگر معصوم است؟ یا خود آقای هاشمی مگر معصوم است؟ من واقعا اینکه مهدی هاشمی، نه رحیمی و نه هر کس دیگری هر مسئولی؛ اگر خلاف قانون عمل کرد و مرتکب جرم شد باید همه کمک کنیم دستگاه ذیربط که قوه قضائیه است به آن رسیدگی کند. فضا را خالی کنیم تا بتواند راحت عمل کند فشارهای سیاسی چه موافق چه مخالف چه جوسازی چه به اصطلاح فضاسازی برای نجات او همهاش غلط است اگر جرم مرتکب شده باید محکوم شود و هر کس هم با وی هم دست بوده یا به آن کمک کرده باید محکوم شود.
یکی از مشکلات ما این است که رودربایستیهایی در انقلاب داریم و یا گاهی یک مصلحت اندیشیهای غیرصحیح داریم البته مصلحت اندیشی در اداره یک کشور کاملا لازم است چرا که کشور را تنها با قانون اداره نمیکند با قانون با مصلحت و با ضرورت اداره میکنند بنابراین مشکلات است گاهی کوتاه آمدیم و نادیده گرفتیم چرا نادیده گرفتیم گاهی سرعت عمل به خرج ندادیم و طول دادیم؛ خودم که در قوه قضائیه رفتم سر همین مسئله ۱۲۳ میلیارد ریال که ۱۰۳ میلیارد تومان شد بازی سیاسی سر آقای رفیقدوست و... در میآورند که فاضل خداداد دستگیر و رسیدگی و پولها هم برگردانده شد و برادر آقای رفیقدوست با همه سوابقش زندان رفت و هیچ کس هم بحث نکرد و رفیقدوست هم هیاهو نکرد و موتلفه هم حرفی نزد.
در پایان توصیهای به شما عزیزان دارم که هیچگاه ناامید نشوید و به خداوند توکل کنید در جنگ در اوج گرفتاری یک انبار توپ گیرمان آمد همه خوشحال شده بودند آقای هاشمی آنجا رفت انبار را در آورد گفت توپها را آوردم گذاشتند هیچ کس بلدنبود شلیک کند دورهاش را ندیده بودیم یک سروان گفت من میروم رفت و نشست شلیک کرد به جای اینکه رو به جلو برود توپ خورد پشت سر هاشمی مسئول جنگ و رئیس مجلس منفجر شد ترکشهایش آمد و به او نخورد بعد آقای هاشمی طرف را خواست این بیچاره داشت میمرد آقای هاشمی گفت آفرین داری یادداشت کرد و گفت من یک درجه از امام فرمانده کل قوا برایت میگیرم گفتند این داشت شما را میکشت گفت شماها که بلد نبودید این آمد نشست انداخت اینکه رو به عقب انداخت خب دفعه دیگر رو به جلو میاندازد.
آقای بادامچیان از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزاریم.