به گزارش گروه فرهنگی "خبرگزاری دانشجو"، بهناز ضرابیزاده در «دختر شینا» قدم به قدم وارد زندگی قدمخیر محمدی کنعان شده است تا زندگی او با سردار شهید ستار ابراهیمیهژیر را روایت کند و همدم شبهای تنهایی این زن و فرزندانش شود؛ شبهایی که قدمخیر و فرزندانش وضعیت قرمز را تجربه میکردند و پدر در مناطق جنگی مشغول دفاع در برابر دشمن بود. این کتاب حکایتی از یک زندگی در پشت صحنه جنگ است؛ خاطرات زنی که در طول 8 سال ازدواجش با یکی از سرداران دفاعمقدس، با دشواریهای دوری همسر و بزرگ کردن فرزندانش، کنار آمد و به تنهایی زندگی را اداره کرد، 4 دختر و یک پسر به دنیا آورد و همسرش فقط موقع به دنیا آمدن یکیشان در کنارش بود. «دختر شینا» از معدود کتابهای خاطرات است که زندگی پرفراز و نشیب یک دختر جوان روستایی را در برابر چشمان ما به نمایش میگذارد، دختری که آنقدر میایستد و میافتد و دوباره برمیخیزد تا جنگ را تحقیر کند.
«دختر شینا» از 19 فصل تشکیل شده و از روایت کودکی قدمخیر آغاز میشود؛ از زمانی که نامش را به خاطر قدم خوشی که داشت «قدمخیر» گذاشتند تا زمانی که حماسه زندگیاش را در پشت جبههها رقم زد. ضرابیزاده هم توانسته با تیزبینی و هوشمندی یک نویسنده، همه صحنهها و فضاهای کتاب را اثرگذار و ملموس روایت کند. ضرابیزاده برگزیده بیش از ۳۰ جشنواره داستاننویسی سراسری است و داور مسابقات مختلف ادبی همدان نیز بوده است. تألیف و چاپ بیش از 250 اثر ادبی در نشریات از دیگر فعالیتهای این نویسنده ۴۴ ساله است.
این کتاب عاشقانههای 2 همسر است و زندگی، شور، عشق و معنویت در کتاب موج میزند. نوشتن «دختر شینا» 2 سال به طول انجامید. بارزترین ویژگی همسر حاجستار حیا و نجابت وی بود و بارزترین خصیصه خانواده آنها شاد و خوشحال بودن.
دختر شینا روایت زندگی زنی است که میدانست ایثار او شوهرداری او است و جهادش بچهداریاش، نه جنگیدن در جبهه و رزمیدن در پشت جبههها. زنی که در عین آگاهی مسؤولیت زندگی با کسی را پذیرفت که میدانست زندگیاش سیر متفاوت و چه بسا سختتری نسبت به زندگیهای دیگر خواهد داشت. دختر تازهعروسی که تمام آرزویش چند روز بیشتر ماندن و دیدن همسری بود که در همان ایام دلداده امام شده بود و با خود عهد سربازی برای امام و انقلاب را بسته بود. زنی که آنقدر خودخواه نبود که با گلایهها و شکوههایش کام مردش را تلخ کند.
زنی که بودنش برای شوهرش چون نیرویی بود که او را برای پرواز تشویق میکرد، نه اینکه غل و زنجیر دست پایش شود. زنی که بدقولیهای شوهرش در نبودنها و نیامدنها و نماندنها را در روزهای حساس زندگیاش، به عشق خوشقولی شوهرش به امام تحمل کرد. دختر شینا روایت زندگی سخت و شیرین دختری است که قرار نبود به این زودیها او را شوهر بدهند اما در حوالی 20سالگی و در غیاب شوهر، همراه 5 بچه قد و نیمقد بار سنگین زندگی جنگزده را روی دوش نحیف و دستهای ظریفش تحمل کرده است. دخترک معصومی که دستهای کوچک و نحیفش برای برداشتن دبههای 20 لیتری نفت ساخته نشده بود اما دست سرنوشت دستهای او را روز بهروز زبرتر کرد. زنی تنها که در هجوم مشکلات و سختیها صورتش را با سیلی سرخ کرده بود.
زنی که در نداریها دم نزد و در وقت دارایی مغرور نشد. دختر شینا روایت پایان خوش زنی است که چون خیالش از عهد و پیمان مردم با ولی فقیه و ادامه حیات انقلاب راحت شد، فردای نهم دی سرش را گذاشت بر بستر و 7 روز بعد پر کشید. دختر شینا روایت فتح دلهاست پس باید قدرش دانست و لحظه به لحظهاش را به خاطر سپرد.