به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از بجنورد، آخرین روزهای اردوی جهادی نوروزی سپری شده و این جهادگران هستند که بار و بندیل خود را از مناطق محروم جمع میکنند و عازم جهاد علمی و فرهنگی و سیاسی در کف دانشگاه هستند، اینجا کلاته سنجر، قرارگاه اردوهای جهادی اسفراین است، خیلی از دانشگاهها به سرپرستی مرتضی مالداری، دانشجوی فعال موسسه آموزش عالی اشراق به منطقه اعزام شده اند، خواهران و برادران علوم پزشکی، اشراق، آزاد و دولتی اسفراین و تعدادی هم از استانهای همجوار.
تقریبا چیزی به اذان ظهر نمانده که به کلاته می رسیم و گویا زنگ تفریح نوجوانان پسر و زنگ کلاس دختران و زنان روستا است، چرا که کلاسها محدود است و مجبورند زمان را تقسیم کنند، برادران جهادگر در محوطه ای خاکی دوشادوش کودکان روستا مشغول فوتبال هستند، ما که می رسیم نفس نفس زنان و با پیشانی خیس عرق به استقبالمان می آیند، با مصطفی فاضلی دانشجوی آزاد اسفراین که اتفاقا خبرنگار افتخاری ما نیز هست و خود اینبار در لباس جهادی محرومیت زدایی می کند و از قضا معلم بچه هاست می پرسم چه خبر، چیزی برایمان آماده کرده ای.
می خواهم مهندس موشکی شوم!
او می گوید: خاطره های جالبی دارم از این بچه ها، یکی از آنها که 10 سال بیشتر نداشت، روز اول که از او پرسیدم می خواهی چه کاره شوی پاسخ عجیبی داد، گفت می خواهم مهندس هوا فضا بشوم، وقتی علتش را پرسیدم با نگاه پر انگیزه ای که افتخار به قدرت موشکی کشور در آن موج می زد گفت، ایران ما در منطقه و سوریه قهرمان است و من به هم شهری شهیدم، محمد ابراهیم توفیقیان که مدافع حرم بود افتخار می کنم و می خواهم مانند او یک قهرمان باشم.
مصطفی می گوید وقتی جویا شدم متوجه شدم باوجود سن کمی که دارد اخبار را با دقت از تلوزیون دنبال می کند و شهادت شهید توفیقیان تاثیر روحی خاصی در همه بچه ها گذاشته است و به قهرمان حقیقی آنان تبدیل شده است و اینجا خبری از بن تن و مرد عنکبوتی نیست!
دو ماه جنگیدم
با مصطفی خداحافظی می کنم و وارد کانکس های مدرسه می شوم، در را با انگشت می کوبم، وارد که می شوم همه بچه ها می ایستند و دسته جمعی سلام می کنند، انگار خانم معلم که از بچه های جهادی است، حسابی شاگردانش را برای استقبال از مسئولان آماده کرده است، با بچه ها حال و احوال می کنم و از شدت علاقه شان به بچه های جهادگر می پرسم، ابراز محبت و ارادت ها واقعا جذاب است و از دل می جوشد.
از معلم جهادی می پرسم چرا تعطیلات عید نوروز را به اینجا آمدید، آیا خانواده راضی بود، می گوید: 2 ماه جنگیدم تا رضایت آنان را توانستم جلب کنم، پدر و مادرم نسبت به امنیت، امکانات، بهداشت و محرومیت های اینجا معترض بودند و اجازه نمی دادند، تا اینکه آنقدر التماس کردم و دست و پایشان را بوسیدم تا اذن سفر صادر شد، آنها رفتند مسافرت و من آمدم هجرت!
او ادامه داد: معتقدم اینجا آمدن واقعا توفیق می خواهد، خیلی از دوستانم تا لحظه آخر می خواستند بیایند اما توفیق نیافتند، نمی دانید در شب ها و روزهای این مناطق دور افتاده بچه ها چه لحظاتی را کنار محرومین سپری می کنند، خلوت شبها با خدا و جهاد با فقر مادی و فرهنگی روزها، صحنه ای بی بدیل برای طی کردن ره صد ساله و خودسازی فراهم کرده که در کمتر جایی می توان آنرا یافت.
وقتی با بچه ها و معلم سخت کوششان خداحافظی می کنم و بیرون می آیم چند دانشجو در راهروی کوچک کانکس مشغول آماده کردن پوستر ها و کارهای گرافیکی زیبا هستند، کلاس بغل هم خانم های روستا احکام و مهارت های خانواده می آموزند، صبر و جدیت آنان در آموختن این مباحث آنهم پشت میزهای مدرسه بچه های خود خیلی توجهم را جلب می کند.
دلم را باخته ام!
از خانم رضوی، دانشجوی پرستاری علوم پزشکی بجنورد نسبت به انگیزه حضورش در اردوی جهادی آنهم در تعطیلات نوروز می پرسم، می گوید: چون رشته ما عملی است و همیشه از جمله تابستان در کارآموزی بسر می بریم تنها زمان خالی ام تعطیلات عید نوروز بود، این اولین باری است که شرکت می کنم و قبل از ورودم به اینجا خیلی دو دل بودم که بیایم یا نیایم؛اما همان روز اول بود که دلباخته اردو شدم و قلبا از تصمیمم راضی هستم.
او می گوید مادرش با وجود اینکه خیلی به او وابسته است وقتی از تصمیم برای شرکت در اردوی جهادی شنید به واسطه مستند هایی که از تلوزیون دیده بود خودش مرا راهی کرد و گفت برو. می پرسم از تلگرام چه خبر، می گوید آنقدر سرمان شلوغ است که نمی فهمیم کی شب می شود، اصلا فرصت نمی شود که آنرا چک کنیم؛ البته برایم جالب است که اینجا هزاران مشکل و محرومیت وجود دارد اما اینترنت گوشی فعال است!
خانم رضوی می گوید اگر وسایل پایش فشار خون و قند خون دست ما را بگیرد چندین نفر از بچه ها هستند که می توانیم گروهی به پایش تمام مردم روستا بپردازیم و خدمتی تخصصی هم ارائه کنیم، اما هنوز وسایل لازم بدستمان نرسیده و مسئولین پیگیر هستند. می پرسم حضور شما چه تاثیری بر مردم منطقه دارد، آنهم در این چند روز کوتاه، پاسخ می دهد: آن چیزی که به وضوح قابل لمس است، قوت قلبی است که از همدردی عده ای دانشجو که رفاه را رها کرده و با اخلاص سعی در التیام زخم های مادی و معنوی آنان دارند است.
از آنجا که بیرون می آییم مرتضی مالداری، مسئول اردوی جهادی اسفراین ما را به سمت مسجد هدایت می کند و بعد از نماز جماعت می گوید خواهران اصرار دارند آقای امینی و ما سری هم به آنان بزنیم، به محل اسکان خواهران جهادگر می رویم، خانه عالم نقلی و کوچک روستاست که از حضور طلبه در آن خبری نیست و حالا این دانشجویان که بار رسالت طلبه های ما را بعهده گرفته اند، در آن سکنی کرده اند.
برای تحقق اقتصاد مقاومتی در اردوی جهادی چه کنیم؟
خانم براتی از فعالان جهادی استان که سالهاست تعطیلات خود را وقف محرومیت زدایی کرده سخن آغاز می کند و در مورد فعالیت هایشان چنین توضیح می دهد: پیش از برگزاری اردو چند ماه کار مطالعاتی و جلسات لازم برای هرچه پربار برگزار شدن کار داشتیم، هم اکنون هم که در روستا حضور داریم به بهانه های مختلف سعی داریم تمام اقشار کودکان و زنان روستا را درگیر فعالیت ها کنیم، آنها که با فراخوان حضور می یابند در قالب کلاسها و آنان که خجالت می کشند و یا تمایل ندارند را به صورت حضوری و طرح دید و بازدید خانه به خانه زیر چتر فعالیت ها می آوریم.
او ادامه داد: محور فعالیت ها برای کودکان آموزشهای اعتقادی، قرآن، کار دستی، مسابقه، بازی و شعر و نقاشی و هنر است و برای خانم ها هم از خودشان نسبت به مهترین نیازهایشان نظرسنجی کرده ایم و بر اساس آن کار می کنیم، او از مهندس امینی فر می پرسد دغدغه ای جدی هم در خصوص اقتصاد مقاومتی که امسال آقا آنرا بعنوان شعار سال انتخاب کرده اند داریم اما نمی دانیم چطور می توانیم آنرا در فعالیت های مان مرجع قرار دهیم.
در ادامه جلسه امینی فر، مسئول بسیج دانشجویی خراسان شمالی ضمن خداقوت و تقدیر از زحمات و تلاشهای جهادی دانشجویان گفت: مهمترین نقش مردم در تحقق اقتصاد مقاومتی خرید کالای ایرانی است و شما جهادگران عزیز می توانید با ترویج این گفتمان در میان خانمهای روستا این فرهنگ را در خانواده ها جا بیندازید، البته لازمه آن این است که ابتدا خودمان به این توصیه اکید رهبر معظم انقلاب عمل کنیم.
وی ادامه داد: مسئله دوم این است که نفس حرکت جهادی شما برای رفع محرومیت منجر می شود به افزایش ماندگاری در روستا و این به معنی تقویت تولید است، البته شما باید فرهنگ خودکفایی را در بین مردمان عزیز روستا تقویت کنید، به طور مثال مشاهده می شود که برخی از آنان باوجود اینکه امکانات تولید انواع نیازمندیهای خوراکی در محل زندگی شان وجود دارد باز هم مایحتاج خود را از شهر تهیه می کنند از جمله گوشت و حبوبات و سبزیجات که این ناشی از تغییر نگاه است.
امینی فر دیگر پیشنهادات خود را که مشخص بود از قبل خود برای سوالات دانشجویان آماده کرده است، چنین تشریح کرد: خواهران بزرگوار! در این ایام یک کار مطالعاتی از ظرفیت های اقتصاد مقاومتی بانوان روستا خصوصا صنایع تعطیل شده آنان از جمله قالیبافی و صنایع دستی تزئینی، تولید لبنیات انجام دهید و علاوه بر مستند سازی آن بدنبال رفع مشکل با برگزاری کلاسهای مربوطه باشید و طی بازدید هایی که صورت می گیرد و بعد از اردو مطالبه گری های لازم را از مسئولان انجام دهید و برای گروههای پس از خود بستر سازی انجام دهید.
اما پس از رفتن ما بچه ها خبر دادند مراسم جشن میلاد حضرت زهرا(س) را بعنوان اختتامیه اردو در سه روستای هدف که همان کلاته سنجر، ابری تپه و قاسم خان بود برگزار کرده اند و لحظات نابی رقم خورده است، از اشک های بچه های روستا در لحظه خداحافظی با جهادگران تا نامه هایی مخلصانه و کودکانه ای که برای آنان نوشته و از آروزهای بلندشان سخن گفته بودند.
باز هم باید تکرار کنم من که اردوهای جهادی زیادی را پوشش خبری داده ام، امسال جنس اردوهای جهادی متفاوت بود و رنگ و بوی اقتصاد مقاومتی به خود گرفته بود، همه جا بین جهادگران صحبت از اقتصاد مقاومتی بود و چقدر خوب است که آنقدر که این دغدغه در جان دانشجویان جهادی رسوخ کرده و خواب و خوراک از آنان گرفته است، همین مقدار هم مسئولان عزیز برای تحقق آن دست از پا نشناسند؛ چرا که اقتصاد مقاومتی امروز نه فقط یک الگوی اقتصادی است؛ بلکه تحقق آن به معنای عبور به سلامت از نفوذ آمریکا و ادامه یافتن پرقدرت مسیر انقلاب اسلامی و آرمانهای آن است.
خداوند حفظتون کنه