هالیوود قصد دارد با استفاده از چهرههای سینمای جهان صورت قبیح خود را بیاراید، برخی ساختههای سالهای اخیر گواهی میدهد ایران هم از این قاعده مستثنی نیست.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو - آرش براری سینما سوای اینکه یک سرگرمی است ابزار بسیار کارآمدی برای تحقق اهداف کلان دولت ها نیز به حساب می آید. شاید بتوان هالیوود را به عنوان نمونه موفقی در دستیابی به این ابزار نام برد. این کمپانی فیلم سازی همواره از صنعت سینما برای تامین منافع خود استفاده کرده و با ساختن فیلم هایی با موضوع مظلوم نمایی آمریکایی سعی در تطهیر و توجیه چهره آمریکا داشته است. اما به نظر میرسد اینبار هالیوود اینبار شیوه تازه ای درپیش گرفته تا با استفاده از چهره های سینمای جهان صورت قبیح خود را بیاراید. برخی ساختههای سالهای اخیر هالیوود گواهی میدهد ایران هم از این قاعده مستثنی نیست.
این یادداشت به بررسی اجمالی دو فیلم سینمایی "13ساعت" ساخته مایل بی و بازی پیمان معادی، محصول سال 2016 و "لندن سقوط کرده" ساخته بابک نجفی محصول سال 2016 می پردازد.
فصل مشترک فیلم های فوق حفظ جان یک شخصیت سیاسی آمریکایی است که در طول فیلم بیننده برای حراست از این شخصیت ابراز نگرانی میکند و حس آمریکا دوستی مخاطب را برمی انگیزد.
در فیلم "13 ساعت" یک تیم امنیتی آمریکایی ماموریت دارد سفیر این کشور در بنغازی را ظرف مدت 13 ساعت از یک حمله تروریستی نجات دهد. پیمان معادی در این فیلم نقش یک مترجم محلی را بازی میکند مترجمی که کمی بیشتر از وظایف یک مترجم ساده را انجام میدهد تا جایی که به حق بودن کار آمریکایی ها ایمان آورده و تا آخرین لحظات آنها را برای رسیدن به هدفشان همراهی میکند و تا مرز کشته شدن پیش میرود.
معادی در این فیلم به عنوان یک بازیگر نقش ایفا میکند پس شاید بتوان گفت که سناریوی اصلی فیلم توسط کس دیگری نگاشته شده است. اما در فیلم لندن سقوط کرده این احتمال دیگر صادق نیست چرا که شخصیت اصلی فیلم یعنی کارگردان یک ایرانی الاصل مقیم سوئد به نام بابک نجفی است.
نجفی اگر چه انتخاب اول برای کارگردانی این فیلم نبوده است اما نقش خود را در فرماندهی این پروژه هالیوودی به خوبی ایفا کرده است. این فیلم هم مانند نمونه مشابه قبل بیننده را با یک شخصیت سیاسی که این بار رئیس جمهور آمریکاست همراه میکند. البته این دفعه اولی نیست که رئیس جمهور ایالات متحده در سینمای هالیوود مورد حمله تروریست ها قرار میگیرد. "سقوط کاخ سفید" نمونه مشابهی برای سوژه اصلی این فیلم است. اگر چه نجفی با ملیت سوئدی به فعالیت در حوزه سینما میپردازد اما این امر سبب نمیشود تا وی را با نام و اصلیتش بیگانه کند.
خلاصه ماجرای "لندن سقوط کرده است" از این قرار است که با مرگ نخست وزیر بریتانیا همه شخصیت های سیاسی جهان در لندن برای خاک سپاری جمع میشوند و یک گروه تروریستی ( که البته نام اعضای این گروه از قبیل رضا، کامران، امیرو
همچنین محل اختفای رهبر آنها که در یمن قرار دارد جای بحث است) با حمله ای از پیش طراحی شده سران کشورهای جهان را به قتل میرساند و رئیس جمهوری آمریکا با کمک محافظ وفادارش که یک یکه بزن آمریکایی است به طوری که مثل تمام قهرمانان هالیوود کسی حریف وی نمیشود از این مهلکه جان سالم به در میبرد.
همانطور که پیش تر به آن اشاره شد سناریو طوری طراحی شده است که بیننده حکومت آمریکا را مظلوم و بی گناه تصور کند تا جایی که در قسمتی از فیلم رئیس جمهوری ایالات متحده که مظهر قتل و جنایت در سرتاسر جهان است از کشتن یک تروریست احساس ناراحتی میکند و شخصیت خود را دور از چنین خشونت هایی نشان میدهد. بنابراین فیلم به سویی پیش میرود که مخاطب برای نجات سرمنشا جنایات جهانی یعنی رئیس جمهور آمریکا احساس خوشحالی و امیدواری کند و از صدمه دیدن وی توسط تروریست هایی که ساخته دست خودش است احساس ناراحتی.
باید پرسید در جایی که برخی فیلم سازان غربی (که البته آنها هم اهداف خاص خود را دارند) به تولید فیلم ها و سریال هایی از قبیل خانه پوشالی - که کاملا در ضدیت با نظام سرمایه داری و سیاست آمریکایی است- میپردازند و سیاست های غلط استکباری را مورد هجمه قرار میدهند چگونه برخی هنرمندان با تبرئه کردن غرب در پروژه های تطهیر چهره پلید آمریکا مشارکت میکنند؟ هنر و هنرمند همواره در جامعه از مقبولیت برخوردار بودهاند و در تعیین مسیر زندگی جامعه نقش مهمی را ایفا میکنند. پس میشود از هنر به عنوان یک ابزار برای اعتلای اهداف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یاد کرد. حال این ابزارهم میتواند در خدمت فرهنگ و نیازهای کشور باشد و هم میتواند در راستای خواسته های دشمنان و آراستن چهره قبیح آنها استفاده شود.