زهکلوت مرکز بخش جازموریان در شهرستان رودبار جنوب در استان کرمان است، جهادگران دانشگاه علومپزشکی کرمان به همراه دیگر دانشجویان در روستاهای محروم این منطقه مشغول جهاد هستند.
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، اینجا زهکلوت مرکز بخش جازموریان در شهرستان رودبار جنوب در استان کرمان است، جهادگران دانشگاه علومپزشکی کرمان به همراه دیگر دانشجویان در روستاهای محروم این منطقه مشغول جهاد هستند، جهادگرانی که به تعبیر مسئول نمایندگی، ولی فقیه در دانشگاه علومپزشکی شهید حججیهای زیادی از بین آنها بلند میشوند.
اما سئوال اینجاست که آیا در باور هیچ ایرانی میگنجد که در چند صد کیلومتری آنها روستاهایی با این عمق محرومیت وجود داشته باشد، اما به چشم مسئولان نمیآید، مسئولانی که راه نجاتشان را در آن سوی مرزها و در اروپا و آمریکا به چشم میبینند و تفسیر و توجیه میکنند، اما آیا توجیهی برای این محرومیتها و ناملایمات به کودکان و زنان و مردان رنجکشیده و رنجدیده این روستاها دارند؟
مسئولانی که سلفی گرفتن با یک مسئول اروپایی لبخند به لبشان مینشاند آیا به این فکر میکنند که یک سلفی هم با این کودکان بگیرند و بدانند که دردها و محرومیتهای زیادی در کشور داریم که باید با آن سلفی بگیرند و در تاریخ ثبت کنند؟
آری اینجا روستایی است که با ۶۰ خانوار مردمش فقط یک سرویس بهداشتی دارند آن هم که با شاخ و برگ درختان درست شده است، نه حمامی، نه آبی و هیچ، روستای چاهابراهیمی که تمام جمعیت روستا تنها از یک شیر آب استفاده میکنند و روستای ریگقلعه چهار ماه هست که مردمش آب ندارند و اگر هم دارند شور است و غیرقابل مصرف و آبی ندارند که استحمام کنند.
زهکلوت، محرومترین منطقه جنوب کرمان است؛ دانش آموزان به علت نداشتن مدرسه در سرما و گرما مجبورند در فضای باز و در زیر سایه درختان درس بخوانند و به خاطر اینکه مقطع متوسطه ندارند، ترک تحصیل می کنند.
یکی از پزشکان جهادگری که مشغول خدمت به این منطقه است، می گوید من در خیلی از مناطق محروم کار کردم اما هیچ جایی محروم تر از منطقه چاه ابراهیم ندیدم.
وی معتقد است سوای بحث درمان، این منطقه نیاز به فرهنگ سازی دارد؛ باید کاری کنیم که بهداشت در این منطقه بالا برود؛ متاسفانه خیلی از جاهای این منطقه حتی لوله کشی آب ندارد و مردم از آب آشامیدنی سالم محروم هستند.
به گفته اهالی منطقه مردم این روستاها نیاز به درآمدزایی دارند، آنها هزینه کاشت یک درخت ندارند، آب شور است و مردم همه کارگری میکنند در شهرهای همجوار، حداکثر سرمایه زندگی هر خانوار یک نفر شتر هست که نمیتواند بفروشد و تنها درآمد خانواده برای سال هست.
به جز فرهنگسازی، امکانات میخواهند تا درآمد نداشته باشند هیچ چیزی درست نمیشود، اینجا هستند خانوادهای که سرپرست آنها قطع نخاع است و با سه فرزند که هیچ ندارند، مردی که چشمانش با یک میلیون تومان بر میگردد، اما هزینهاش را ندارد، مردم اینجا یک راه ۳۰ کیلومتری را در سه ساعت طی میکنند، روستایی که تاکنون آجری به آن وارد نشده، فقط کپر دارند و نه آب دارند و نه امکاناتی که مشکل آنها رفع شود.