گرههای فیلمنامه به دلیل ضعفهای ساختاری، بسیار زودتر توسط مخاطب باز میشود و بطور کلی تماشاگر از فیلم چند قدم جلوتر است.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو-فاطمه رزمی؛ سارا و آیدا نمیتواند یک فیلم درگیرکننده باشد. با اینکه فضای فیلم اصرار بر این موضوع دارد، اما فیلمساز نتوانسته گرههای دراماتیک ایجاد و مخاطب را درگیر جزییات کند. قصه در رابطه با انتخاب بین خوب و بد و دلمشغولیهای اخلاقی شکل میگیرد و از این نظر میتوان مازیار میری را تحت تاثیر آثار «اصغر فرهادی»، مشخصا فیلم «درباره الی» دانست. با این تفاوت که «درباره الی» سرشار از جزئیات و گرههای منطقی در فیلمنامه بود، اما در اینجا، گرههای فیلمنامه به دلیل ضعفهای ساختاری، بسیار زودتر توسط مخاطب باز میشود و بطور کلی تماشاگر از فیلم چند قدم جلوتر است. شاید تنها نقطهی قوت این فیلم بازی به نسبت خوب غزل شاکری و موسیقی آن باشد.
سارا ویژگیهای تیپیکال دختری ساده، مظلوم و اهل خانواده را دارد. دختری که حالا باید تاوان بدهیهای برادرش را بدهد تا مادر زندان نیفتد. در ادامه در دوراهی انجام کاری قرار میگیرد. فیلم تمرکز بر رابطه دوستانه او با آیدا دارد. سارای آرام و ساکت، مکمل شلوغیها و حضور پرانرژی آیدا میشود. اما این طراحیهای شخصیتی، بعد پیدا نمیکند و در همین نشانههای تیپیکال باقی میماند. خرید رفتن و دابسمش ساختن، نمیتواند همه ماجرا باشد. در واقع همه عناصر مورد نظر در شکل گیری قصه در سطح باقی مانده و هیچ چیز در این فیلم عمق لازم را پیدا نمیکند. حتی دوستی سارا و آیدا که قرار بوده مهمترین بخش فیلم باشد.
یک خواهرانگی خام امیر عربی نویسنده فیلمنامه گفته آن چیزی که برایش بیش از هر چیز دیگر اهمیت داشته روابط بین سارا و آیدا بوده. چیزی که هر چه داستان پیش میرود کمتر به چشم میآید. ارتباط بین سارا و آیدا آنقدر سطحی که تمام اتفاقات فیلم را تحت تاثیر قرار میدهد و به تمامی عناصر رنگ و بوی تصنعی میدهد؛ بطوریکه مخاطب رفته رفته از اثر دور میشود. این خواهرانگی در پرسه زدن پاساژها و ماشین راندن در نمیآید. نیاز به حس و حال دارد. حس و حال یک دوستی عمیق که جایش در فیلم خالی است.
ناکامی در جذب تماشاگر درکنار فیلمنامه نامناسب و استفاده نادرست از بازیگران، از ضعف نورپردازی و فیلمبردای هم نمیتوان غافل بود. صحنههای تاریک و انتخاب قابهای نامناسب برای ضبط بعضی از سکانسها. استفاده از رد کردن خطوط قرمز در سینما مثل ساختن دابسمش دختران فیلم در ماشین و حرکات موزون مشمئزکننده آنها نیز برای موفق بودن و فروش فیلم توفیری نمیکند. این مسائل که موضوع اصلی آنونسهای فیلم در پیش از اکران نیز بود، نشان از ضعف فیلمساز دربه رخ کشیدن ویژگیهای خوب اثرش در قالب یک تبلیغ چندثانیهای است.
سعید قطبی زاده منتقد سینما میگوید: «درباره فیلم مازیار میری، برای من عجیب بود که فیلم، فیلم فیلمنامه است. نه به معنی ارزش گذاشتن بر متن، بلکه به این معنا که ایدههای بصری خاصی ندارد و شما صرفا قصه را دنبال میکنید. بهنظرم فیلمنامه هم اشکالات جدی بدان وارد است. بازیهای اغلب ضعیفی از بازیگرانی که انتظارات زیادی از آنها داریم، در فیلم وجود دارد.»
مسعود فراستی هم معتقد است: «شخصیت پردازی و خلق فضا در این فیلم وجود ندارد. یک قصه که به طور کامل به فیلمنامه تبدیل نشده است و ول است. بنظرم این فیلم سه-چهار قدم عقبتر از کار قبلی اوست. یک فیلم هدر شده و تلویزیونی.»
شخصیتهای فرعی بسیاری نیز در قصه وجود دارند که هیچ نقش موثری ندارند. بطوریکه نبودن این آدمها در فیلم هیچ آسیبی به خط روایی نمیزند. مثلا نامزد سارا که به طور کلیشهای ادای یک مردغیرتی را در میآورد، اما در ادامه همه چیز فراموش میشود؛ و یا مادر سارا که حضوری سایه وار دارد. درحالی که مادر یکی از قطبهای اصلی ماجراست و یکی از نیروهای پیش برنده درام.
تلویزیون یا سینما، کدام برای «سارا و آیدا» مناسبتر بود؟ اگر فیلم سارا و آیدا به جای سردر آوردن از پرده نقرهای به تلویزیون راه مییافت، شاید میتوانست سریال نسبتا موفقی باشد و نقاط ضعف آن کمتر به چشم بیاید. اساسا سارا و آیدا یک قصه است که نمیتواند به سینما برسد چرا که این فیلم فاقد استانداردهای لازم در ساختار بصری ست.
قطبی زاده در این باره میگوید: «بر فیلم بیشتر الگوهای تلویزیونی حاکم است. شاید کارهای تلویزیونی کارگردان بر او چنین تاثیراتی گذاشته است. بیشتر به یک قسمت از سریال تلویزیونی شبیه است. آن هم یک قسمت ضعیف از یک سریال ضعیف!»