سید حسن موسوی فرد از ادوار جنبش عدالتخواه دانشجویی گفت: یکی از آسیبهای جریان دانشجویی این است که با یک تصور خیالی و متوهمانه فکر میکنند که، چون دبیر یک اتحادیه یا تشکیلات بوده اند الان میتوانند با حضور در یک مجموعه دولتی آنجا را متحول کنند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محسن عبدالعلیپور، اهمیت جنبش دانشجویی یا بهتر است بگوییم در زمانه فعلی تشکلهای دانشجویی در ساختار کلی نظام اسلامی و نقش راهبردی آن در پیشبرد اهداف انقلاب بر کسی پوشیده نیست. در سالیان متمادی جنبش همواره با نقاط قوت و ضعفی همراه بوده که تاثیرات آن بلافاصله در بدنه جامعه ایرانی خودش را نشان داده است. آیا جنبش دانشجویی توانسته به اهداف اولیه خود دست یابد؟ امروزه ما در مرحله جنبش قرار داریم یا تشکل؟ چگونگی رابطه جنبش دانشجویی و قدرت و بسیاری از این دست سوالات ما را بر آن داشت تا در برنامه «خط کش» به گفتوگویی صریح و بیپرده با فعالین گذشته و حال جنبش دانشجویی بنشینیم. مهمان این هفته ما در تحریریه خبرگزاری دانشجو سید حسن موسوی فرد به نقد جنبش دانشجویی پرداخته است که در ادامه بخش اول این گفتگو را میخوانیم.
خبرگزاری دانشجو:تعریف شما از جنبش دانشجویی و تشکل دانشجویی چیست؟
دعوایی که ما در گذشته با تشکلهای دانشجویی داشتیم این بود که سازمان بر آرمان غلبه میکرد یعنی تشکل بر جنبشی بودن غلبه داشت و این مشکل اصلی بود.
جنبش عدالتخواه دانشجویی زمانی که فعالیت خود را آغاز کرد یک تشکل رسمی نبود، اما برای هر کار بزرگی که فراخوان میداد و فضاسازی صورت میگرفت چه بسا بیش از تشکلهای رایج هم با استقبال مواجه میشد، چون سعی بر این بود که کار با محوریت جنبشی بودن، انقلابی بودن و در راستای یک هدف بزرگ انجام شود نه حول این محور که هر کس در تشکل ماست حضور پیدا کند. در هر حال این چالش همواره بوده و برای تشکلهایی هم که به بلوغ میرسند جدیتر میشود چرا که گرفتار تشکیلات داری میشوند.
بحثی که وجود دارد این است که نمیشود در فضای دانشجویی و انقلابی فعالیت کرد، ولی کادرسازی و کار تشکیلاتی انجام نداد؛ لذا جریانی موفق است که هم بتواند تشکیلات خود را به درستی اداره کند و هم آرمانخواه بماند و این کار خیلی سختی است. بالاخره عده و عده و توان جریان دانشجویی محدود است و حتی ما یک دبیر اتحادیه را برای مدیریت تربیت نکرده ایم با این وجود قاعدتا برای یک دبیر اتحادیه خیلی سخت است که هم بتواند تشکیلات خودش را اداره کند و هم اینکه در سطح بالایی از آرمان خواهی باقی بماند و معمولا از بین این دو یکی پای دیگری ذبح میشود. مثلا در بین مجموعههای شبیه جنبش عدالتخواه دانشجویی معمولا تشکیلات ذبح شده است، چون همواره سعی کرده ایم گرفتار تشکیلات داری نشویم؛ البته در دیگر تشکلها که دوستان خیلی به تشکیلات داری اهمیت میدهند باز هم شاهدیم که متاسفانه خروجی بیرونی آنها در زمینه جریان سازی فکری، سیاسی، فرهنگی و دانشجویی کم میشود.
خبرگزاری دانشجو: برخیها معتقدند که جنبش یک کار کوتاه مدت است که با فهم مشترک از یک موضوع خاص به وجود میآید به عنوان مثال در اوایل انقلاب یک جنبش دانشجویی با حضور تمام سلایق شکل گرفت تا شاه نباشد و بعد از سرنگونی رژیم طاغوت از هم میپاشد به نظر شما اگر آن زمان جنبش دانشجویی به جای اینکه جنبشی عمل کند تشکیلاتی کار میکرد حیات آن ادامه نمییافت؟ تشکیلات شامل یک ساختار، جمع و جماعت متحدالفکر است که میخواهند در کنار هم فعالیت کنند با این وجود در تشکیلات شرح وظایف، سلسله مراتب و تقسیم مسئولیت وجود دارد؛ از این رو ما در جریان دانشجویی نمیتوانیم یک خط کش و زندانی را تعریف کنیم و بگوییم نام این زندان تشکیلات است و هیچ محتوا و هدفی ندارد و هیچ حرکتی نمیکند این روند با ذات دانشجویی در تضاد است، چون جریان دانشجویی یک جریان پویا است و میخواهد رو به جلو باشد، حرف بزند و وارد میدان شود، اما وقتی که بخواهیم این جریان را در درون تشکیلات محصور کنیم طبیعتا این محصور شدن با روح جریان دانشجویی سازگار نیست.
حرف بنده این است که اگر تشکیلاتی داشته باشیم که در آن روح مطالبه گری، روح جریان دانشجویی و روح حرکت و فعالیت وجود داشته باشد آن تشکلیلات مطلوب ماست، اما متاسفانه در خیلی از موارد این اتفاق نیفتاده است به گونهای که شاهدیم یک سری از جریانات دانشجویی فعالیت خود را در حالی که متشکل نیستند شروع میکنند، ولی جریان ساز هستند، کار میکنند و به چشم میآیند، اما به مرور که عمر فعالیت آنها بالا میرود و تبدیل به تشکیلات میشوند دیگر حرف نمیزنند، خیلی وارد مسائل و ماجراها نمیشوند و جریان سازی خود را از دست میدهند و واقعیت جریان دانشجویی تا به حال اینگونه بوده است. در واقع به غیر از جریان دانشجویی سازمان نهضت آزادی و سازمان مجاهدین در زمان پیش انقلاب که تشکیلات بسیار قوی و آرمان مستحکمی داشتند اگر چه به انحراف رفتند دیگر تشکیلات قوی در جریان دانشجویی که همزمان بتواند یک فکر مشخص را ترویج و برای آن بجنگد، نداشته ایم.
در خاطرات فعالان دانشجویی اوایل پیروزی انقلاب نیز تصریح شده که در آن زمان تشکیلات دانشجویی عظیمی وجود نداشته است، ولی واقعیتی که وجود دارد این است که در آن شرایط پذیرش عامه برای حرکت دانشجویی زیاد و توانمندی فعالان دانشجویی و فضا برای شنیده شدن هم بیشتر بوده است، ولی الان جریان دانشجویی به جریانی در کنار دیگر جریانات تبدیل شده است.
خبرگزاری دانشجو: آنچه که از نظرات شما میتوان برداشت کرد این است که بعد از انقلاب تشکیلات داری به آفت جریان دانشجویی تبدیل شده آیا همینطور است؟ در یک سازمان رویکرد برخیها مبتنی بر رویکرد اداره و رویکرد برخیها نیز مبتنی بر رویکرد تحول است با این وجود تشکیلاتهای ما عموما با رویکرد اداره نه تحول کار را پیش میبرند. در واقع امروز جریان دانشجویی فقط یک کارکرد تشکل یعنی کادرسازی و نیروسازی را مد نظر قرار داده، اما مابقی کارکردها ماننند مطالبه گری، آرمانخواهی، مقابله با فساد و مطالبه عدالت روی زمین مانده است.
بدون شک اگر با دبیران اتحادیههایی دانشجویی هم صحبت شویم همه آنها مایل هستند که دست به حرکتی بزنند، ولی گرفتار تشکیلات شده اند مثلا اگر یک اتحادیه دارای ۵۰ تشکل زیر مجموعه است باید ۵۰ انتخابات برگزار کند و این یعنی ۵۰ دردسر و مسئلهای که همزمان با برگزاری یک انتخابات پیش میآید. از طرفی اینکه هر چند ماه یک بار اتحادیه دانشجویی مجبور باشد نشست شورای عمومی و نشست دبیران تشکلها را برگزار کند معنایش این است که آنها درگیر تشکیلات شده اند با این وجود اتحادیههای دانشجویی به جای کار ستادی و فرماندهی با مدیریت تشکیلات مواجه اند. در واقع اتحادیههای دانشجویی الان نقش ستاد را کمتر ایفاء میکنند.
ستاد یعنی اینکه یک جوشش و حرکتی در بدنه جریان دانشجویی وجود داشته باشد و مجموعه ستادی وظیفه راهبری، فرماندهی و هماهنگی را در این حرکت بر عهده بگیرد و کار را پیش ببرد. ایده ما در جنبش عدالتخواه دانشجویی در ابتدای امر نیز این بود که حتی اگر قرار است تشکیلاتی تحت عنوان شورای مرکزی اتحادیه وجود داشته باشد این تشکیلات باید نماینده تشکلهای زیر مجموعه اتحادیه باشد نه اینکه به عنوان یک تشکل مستقل عمل کند. البته الان میبینیم که شورای مرکزی اتحادیهها در مقام عملکردی، تشکلی در کنار دیگر تشکلهای زیرمجموعه خود هستند و حکم ستاد به آن معنا که ستاد فرماندهی باشند را ندارند.
خبرگزاری دانشجو: تشکلهای دانشجویی همواره در جایگاه منتقد دولت ادعای اداره بهتر کشور با ایدههای بهتر را داشته اند با این وجود وقتی که این تشکلها نمیتوانند ساختار خود را تغییر دهند و خود را به روز کنند چگونه میتوانند ادعای اداره کشور بهتر از دولت را داشته باشند؟ به نظر بنده این ادعا، ادعای غلطی است و ما نیز اگر در دوران دانشجویی از دولت انتقاد میکردیم این انتقاد معنایش این نبود که ما میتوانیم کشور را بهتر اداره کنیم بلکه ما میگفتیم تفکر انقلابی بهتر میتواند کشور را اداره کند. در واقع حرف ما این بود که دولت وقت انقلابی عمل و رفتار نمیکند با این وجود اگر آدمهای انقلابی روی کار بیایند آنها میتوانند کشور را بهتر اداره کنند.
در هر حال اگر این تصور در تشکلهای دانشجویی به وجود بیاید که یک دبیر اتحادیه پس از اتمام تحصیلات و فعالیتهای تشکیلاتی خود میتواند یک سیستم دولتی را در اختیار بگیرد و آن را اداره کند اشتباه است واقعیت این است که او حتی نمیتواند آن سیستم را اداره کند چه برسد به اینکه بخواهد آن را متحول سازد. ما امروز در کشور نیاز به اداره نداریم ما نیازمند تحول هستیم.
یکی از آسیبهای جریان دانشجویی این است که با یک تصور خیالی و متوهمانه فکر میکنند که، چون یک اتحادیه را اداره کرده اند و یا دبیر یک تشکیلات بوده اند الان میتوانند با حضور در یک مجموعه دولتی آنجا را متحول کنند. بنده واقعا در بین خیلی از دوستانی که در سیستم دولتی جذب شده اند ندیده ام که یک تحول ایجاد کنند، چون کارکردن در درون سیستم حاکمیت اقتضائات خاص خودش را دارد و جریان دانشجویی نیز همواره از بیرون با این واقعیت مواجه بوده است.
معتقدم اگر دیوار انتقادات جریان دانشجویی همواره بلند بوده دلیلش این است که این جریان هیچ وقت مشکلات اجرا را درک نکرده است با این وجود چه بسا مدیری که در آن سمت نشسته هزار دلیل برای کاری که انجام نمیدهد، دارد، اما برای ما با نگاه غیر انقلابی توجیه پذیر نیست بنابراین میگوییم که اگر نمیتوانی کنار برو تا کس دیگری کار را پیش ببرد. در هر حال آرمانگرایی جریان دانشجویی سر جای خودش است، اما این جریان باید واقع گرا هم باشد.
واقعیت ماجرا این است که یک فعال دانشجویی در نهایت میتواند به عنوان دبیر یک اتحادیه انتخاب شود و ۵۰ دفتر زیرمجموعه با ۵۰۰ نفر عضو را مدیریت کند که این مدیریت هم صورت نمیگیرد، چون در هر اتحادیه جمعی یک جور و جمع دیگر جور دیگری فکر میکنند به همین دلیل ۵۰ دفتر با هم نمیتوانند یک کار مشترک انجام دهند و این نشان دهنده این است که یک مدیریت قوی وجود ندارد و ستاد فرماندهی به درستی عمل نمیکند؛ لذا از منظر مدیریتی جریان دانشجویی نمیتواند بگوید که ما از نظر اداره تشکیلات تافته جدا بافته هستیم و خیلی خوب تشکیلات را اداره میکنیم. در هر حال انتقاد جریان دانشجویی به دولت و سیستم حاکمیت از این منظر است که عمل مدیرانی که مدعی انقلابی گری و مدعی کار کردن برای انقلاب هستند با ادعای آنها متناقض است و حداقل کم کار هستند.و به نظر میآید که اگر از نیروهای انقلابیتر و اصیلتر استفاده شود کشور بهتر اداره خواهد شد.
خبرگزاری دانشجو:همانگونه که جریان دانشجویی بحث مدیران غیر انقلابی و ناکارآمد را پیش میکشد برخی از مدیران نیز میگویند مگر جریان دانشجویی در این چند دهه چه کرده و تعداد آنها در دانشگاه چند نفر است با این وجود چگونه توجیه پذیر است که تشکلهای دانشجویی نتوانند تشکیلات خود را مثلا با تعداد ۵۰ دفتر متحول کنند بعد مدعی باشند که مدیران باید آدمهای انقلابی تری باشند آیا فعالان دانشجویی نباید خودشان انقلابی تر باشند و اگر انقلابیتر نباشند آیا سیستم تعلیم و تربیت تشکلها مشکلی ندارد؟ برخی مدیران در جریان مواجه با یک جریان بیرونی برای فرار از پاسخگویی این حرفها را میزنند و مثلا در مورد جریان دانشجویی میگویند شما که در اتحادیه دانشجویی فعالیت میکنید نتوانسته اید کار را اداره کنید بعد به ما میگویید ناکارآمد هستید در پاسخ به این مدیران باید گفت که شما مدیر جمهوری اسلامی هستید و باید به وظایف خود عمل کنید و تشکل دانشجویی هم مسئولیتی دارد که باید آن را انجام دهد با این وجود این دلیل نمیشود که، چون جریان دانشجویی به وظایفش عمل نمیکند در مقابل نیز مدیران به وظایف خود عمل نکنند، چون آنها در هر پست و مقامی که هستند حقوق بگیر نظام محسوب میشوند و باید بهترین عملکرد را داشته باشند و اگر عمل نکنند باید کنار بروند تا نیروهای انقلابیتر جایگزین آنها شود و این را با قاطعیت میگوییم نه اینکه دچار توهم شده باشیم.
البته اگر در مقام خودانتقادی بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم بنده معتقدم که جریان دانشجویی یا نباید به سمت تشکیلات سازی برود و یا اگر میرود باید درست تشکیلات سازی کند.
نکتهای که وجود دارد این است که ماهیت جریان دانشجویی به شدت سیال است به گونهای که دبیر یک اتحادیه را بیش از یک سال در راس آن اتحادیه نمیبینیم و در این مدت نیز او با حجم زیادی از مسائل کشور و تشکیلاتی که روی دستش افتاده مواجه است. در چنین شرایطی اگر یک دبیر اتحادیه فقط کارهای مرسوم تشکیلات را انجام دهد دیگر زمانی جهت انجام کارهای دیگر برای او باقی نمیماند و این به نسبت غلط است، چون در این شرایط سازمان بر آرمان غلبه پیدا میکند. در هر حال این همه تشکیلات و نشستها به خاطر این است تا جریان دانشجویی کاری را پیش ببرد، اما اگر کاری از آن برنمی آید این نشان میدهد که در مسیر غلط حرکت میکند و باید تجدید نظر صورت گیرد.
انتقاد یک شرط لازم است و بدون آن هیچ جریانی اصلاح نمیشود. تمام انسانها از جمله مدیران جمهوری اسلامی هم در معرض خطا هستند با این وجود همواره کسانی از بیرون باید نسبت عملکرد مدیران با انقلاب را بسنجند و آن را بگویند و هیچ دلیلی هم ندارد که کسی آنها را متهم کند و یا از آنها بپرسد که اگر شما خودتان در این جایگاه بودید چگونه عمل میکردید؟