محمد خاتمی و حامیانش در ابتدای انقلاب به انحای مختلف در نقد نهضت آزادی بر یکدیگر پیشی میجستند یکباره ژست عزا گرفتند. تا جایی که میرحسین موسوی روزی میگفت سنجاق کراوات امیرانتظام چون سوزنی در چشم من است، امروز اعوان و انصارش مدعی وراثت فکری سخنگوی دولت موقت شدهاند!
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو-سیدمهدی حاجیآبادی؛ روز گذشته پس از انتشار خبر فوت عباس امیرانتظام، سخنگوی دولت موقت و از نزدیکان مرحوم بازرگان، برخی از چهرهها به طرق مختلف به ابراز نظر پرداختند. نکته جالب اینجاست که حامیان دولت چون محمد خاتمی و برخی دیگر از فعالین فتنه که در ابتدای انقلاب به انحای مختلف در نقد نهضت آزادی بر یکدیگر پیشی میجستند یکباره ژست عزا گرفتند. تا جایی که میرحسین موسوی روزی میگفت سنجاق کراوات امیرانتظام چون سوزنی در چشم من است، امروز اعوان و انصارش مدعی وراثت فکری سخنگوی دولت موقت شدهاند!
گفتنی است بعد از کودتای 28 مرداد و 16 آذر 1332، درحالی که اغلب جریانهای مبارز و در راس آنها روحانیت، امریکا را هدف مبارزه قرار داده بودند، ملیگرایان بیش از پیش به امریکا نزدیک شدند. آنها اگرچه خود را میراثدار جنبش دانشجویی معرفی میکردند و در سالروز 16 آذر دست به اعتصاب میزدند، اما در عمل شیوهای دیگر را پیش میگرفتند و به طور پنهانی و آشکار با امریکا که کودتای ننگین 28 مرداد و کشتار 16 آذر برآمده از آن بود، رابطه برقرار میکردند. مهدی بازرگان٬دبیرکل نهضت آزادی پس از رسوایی ملی گرایان در جریان افشای اسناد لانه جاسوسی میگوید: «پایهگذاران و اعضاء و علاقمندان به نهضت آزادی ایران و نهضت مقاومت ملّی، نه تنها با آمریکا، بلکه با بعضی از کشورهای اروپا و نیز دولت وقت [رژیم پهلوی] ارتباطهای کم و بیش پنهانی داشتهاند؛ نه تنها در چند ماه مانده به پیروزی درخشان انقلاب بلکه از 26 سال پیش.»
پس از پناه دادن آمریکا به شاه مخلوع، در اول آبان ماه آتش خشم مردم شعلهور شد و تظاهرات خشمگینانه مردم علیه آمریکا آغاز شد. در چنین فضایی، بازرگان و یزدی، بدون همانگی با امام خمینی و شورای انقلاب و بدون توجه به فضای حاکم بر مردم، در الجزایر به ملاقات برژینسکی میروند. بازرگان در حالیکه خود بهخوبی میدانست با وجود مواضع صریح امام و مردم علیه آمریکا، ملاقات دو مقام ارشد از ایران و آمریکا، نمیتوانست ملاقاتی عادی و مانند سایر ملاقاتهای وی باشد، این مسئله را به آب خوردن تعبیر میکند: «آن نخستوزیری که برای ملاقات با وزرا اجازه بگیرد، برای لای جرز خوب است. مگر من هویدا هستم و یا امام، محمدرضا شاه که آب خوردن را اجازه بگیریم؟!»
در مرحله بعد، تسخیر سفارت آمریکا باعث استعفای بازرگان از نخست وزیری شد. بازرگان شدیدا این اقدام و نیز افشای اسناد آن را محکوم کرد و به مسببین آن تاخت و دانشجویان پیرو خط امام را دانشجویان پیرو خط شیطان خواند که با عکسالعمل شدید امام خمینی مواجه شد. در سوی دیگر ملیون سکولار که بهتازگی و تحت قالب جبهه ملی چهارم و البته بسیار ضعیف تر از نهضت آزادی احیا شده بودند، با تداوم همان رویکرد غربگرایانه و با تظاهرات علیه لایحه قرآنی قصاص، که با حقوق بشر غربی همخوان نبود، توسط امام به ارتداد محکوم شدند.
صدها سند قطعی که اغلب از سفارت امریکا در ایران به دست آمده است، گواه ارتباط سری و پنهانی ملیگرایان با آمریکا است که خروجی آن، ارائه اطلاعات کشور به سازمان سیا بود. بخشی از این ارتباطاتِ سرّیِ، با افرادی تحت عنوان "منبع اطلاعاتی" و دارای "کدرمز" از طرف سازمان سیا و تحت پوشش سفارت صورت می گرفت.
محمد توسلی تا اواخر آذرماه1357 رابط میان نهضت آزادی و سفارت آمریکا بوده، پس از آن بنابر تصمیم مهندس بازرگان، امیرانتظام جایگزین وی میشود و از آن تاریخ به بعد ارتباط با سفارت آمریکا به عهده وی قرار میگیرد. اخبار و اطلاعات مربوط به حوادث دوران انقلاب اسلامی ابتدا از طریق توسلی و سپس از طریق امیرانتظام در اختیار آمریکاییها قرار میگرفت. لازم به ذکر است که طبق مفاد سند سری ششم ژوئن1978 (شانزدهم خرداد1357)، افسر اطلاعاتی سفارت آمریکا اظهار میدارد که غیر از ارتباطی که از طریق محمد توسلی با نهضت آزادی دارند، با افراد دیگری نیز از نهضت آزادی در تماس هستند.
طبق مفاد برخی اسناد دارای طبقه بندی سری سفارت آمریکا، خود بازرگان نیز حداقل سه نوبت در خردادماه و تیرماه1357، به اتفاق توسلی در یک خانه شخصی در منطقه دروس شمیران، با استمپل (افسر اطلاعاتی سفارت) ملاقات کرده و راجع به رویدادهای سیاسی با یکدیگر گفت و گو می¬کنند که در دو نوبت آن یدالله سحابی نیز حضور داشته است.
در یک مقطع زمانی که برخی از روزنامههای آمریکا دست به افشاگری زده و ارتباط میان سفارت آمریکا و بعضی از ایرانیان را فاش کرده بودند، سولیوان سفیر آمریکا در تهران، طی یک نامه سری به تاریخ سوم دسامبر1978، (دوازدهم آذر1357) که برای وزارت امور خارجه آمریکا ارسال میکند، با اشاره به "کانال" بودن نهضت آزادی میگوید: «سفارت متوجه است که مسأله رابطههای آمریکا با مخالفین، متأسفانه در کشور خودمان علنی شده ولی امیدواریم که وزارت خانه بتواند منابع حساسی مانند این فرد و اشخاص دیگر را حفظ کند. مقالات روزنامههایی مانند "واشنگتن پست" در تاریخ 28 نوامبر، افشاگری مضری نموده که در شرایط کنونی میتواند موجب شود که نهضت آزادی و دیگران عقب بکشند و این در شرایطی است که چنین کانالهایی مخفی باید باز بمانند.»
مهدی بازرگان طی ملاقاتی با جان استمپل در تاریخ 30ماه مه 1978 (نهم خرداد1357)، یعنی در هنگامی که رژیم پهلوی مشغول سرکوب تظاهرات ملت ایران در شهرهای مختلف بود، میگوید: «اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد، ما آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم.»
براساس برخی از اسناد، ناصر میناچی نقش رابط میان "جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر" و سفارت آمریکا را بر عهده داشته است که «بی تزویر اطلاعات می داده است.» در سندی، سفارت آمریکا وزیر ارشاد دولت بازرگان را این¬گونه معرفی می کند: «ناصر میناچی _ وکیل و عضو فعال حقوق بشر یکی از دو رییس بازار تهران که پایگاه سنتی مخالفین مسلمان است میباشد. او همچنین خزانهدار کمیته دفاع از آزادی و حقوق بشر میباشد. درمقام رئیس هیات مدیره حسینیه ارشاد مرکز مذهبی در تهران او مدتها طرفدار و حامی پشت پرده رهبران مذهبی میانهرو و مخالف بوده و او دوست نزدیک آیتالله کاظم شریعتمداری میباشد. میناچی منطقی و میانهرو از رژیم جعفر شریف امامی حمایت نموده و اظهار داشته که مذهبیون میانه¬رو مخالف باید در جهت آزادی¬های سیاسی با دولت همکاری کنند. میناچی مدتهاست در پی آن بوده که تایید رسمی ایالات متحده را درمورد فعالیتهایش به دست آورد. او در اوت 1978 از واشنگتن به منظور مذاکره با مقامات حقوق بشر وزارت امور خارجه دیدار کرد. او با مقامات سفارت ایالات متحده در تهران بی-تزویر و ساده بود و اطلاعات میداد...»
نهضت آزادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به روابط سری خود با سازمان سیا ادامه داد. نهایتا با تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 اسناد این روابط افشا شد. براساس اسناد لانه جاسوسی علاوه بر همکاری حسن نزیه با آمریکاییها قبل از پیروزی انقلاب، حتی پس از برکناری وی از مسئولیت بلندپایهترین مقام نفتی کشور، آمریکاییها او را دوباره به رابط سازمان سیا در فرانسه وصل کردند.
حسن نزیه پس از آنکه ابتدا در پناهگاه سیدکاظم شریعتمداری مخفی و سپس از کشور متواری شد، مجدداً توسط جرج کیو (رابط CIA در فرانسه و رئیس سابق ایستگاه CIA در تهران) به خدمت آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا درآمد. نزیه در آستانه تسخیر سفارت آمریکا موفق به فرار از کشور شد اما عباس روافيان (امیر انتظام) از برجستهترین چهرههای ملیگرای کشور و دولت موقت، پس از اثبات جاسوسی وی برای ایالات متحده، توسط دادگاه به اعدام و پس از تنزل حکم به حبس ابد محکوم شد. پس از فوت مرحوم امیرانتظام مردم در شبکههای اجتماعی واکنشهای متفاوتی از خود نشان دادند. یکی از کاربران با اشاره به کد جاسوسی عباس امیرانتظام در اسناد لانه جاسوسی نوشت:
احمد دستاران با اشاره به موضع کروبی در مورد عباس امیرانتظام و حکم جاسوسی وی گفت:
کاربر دیگری در مورد پیام تسلیت محمد خاتمی برای فوت امیرانتظام و یادآوری موضعی که وی 37 سال پیش علیه او گرفت نوشت:
فردی دیگر نیز موضعی از میرحسین موسوی پس از حکم حبس ابد امیرانتظام منتشر کرد:
محمدرضا باقری در مورد حاشیهسازی برخی مستندسازان با دستکاری در تاریخ و انحراف از مسیر اصلی نوشت:
فرید ابراهیمی هم در پاسخ به دختر عباس عبدی که در ژستی عجیب به ارزشیها تاخته بود گفت:
داود رئیسی نیز از دوگانه متناقض حمایت از شهید بهشتی و همزمان از امیرانتظام توسط حامیان دولت نوشت:
البته شکی نیست که امریکایی ها برای ایجاد شکاف در صف متحد انقلاب افرادی را بعنوان جاسوس وهمکار معرفی میکردند از طرفی غرب هم این انقلاب ضد کمونیست های شرق را میخواست نباید زود همه را متهم کنید وگرنه اگر بنا بر جاسوسی باشه این جریان انقلاب هم در غرب رهبری وهدایت شد حقوق بشری ها که ساواک سیستم شاه را محکوم کردندو بعد هم پاریس وخبرگزاریهاویک محل در پاریس وهواپیمای اختصاصی وراه ندادن شاه وپس اینها را کنار هم بگداری یک نتیجه بدتر میگیری پس اشتباهات پدرنتان را که منجر شد میلیونها نفر کشته وشهید بشن را تکرار نکنید مواظب باشید انسان جائز الخطا ست چون پیامبران از خدا پیام میگرفتن اشتباه نمیکنند بشر اشتباه میکند انسان حیوان ضاحک است شما بخاطر اینکه ال منال گیر پدراتون اومد مغزتان نمیتواند مفاهیمی را درک کند دزدی ومال حرام حالا هی بگو کروبی وفلان فلین همه اشتباه کردند انهایی که به اشتباه خود پی میبرند تا ابد در جهنم نمیمانند
همان دولت خائن که قرار داد خرید اف ۱۶ ها را لغو کرد و تنها اف ۱۶ که به ایران آمده بود پس داد و قصد فروش اف ۱۴ ها را هم داشت.
همان دولت خائن که هیات حل اختلاف و حسن نیتش کردستان را تقدیم کومله و دموکراتها کرد و آنهمه پاسدار را سر بریدند.
همان امیرانتظام که خودش در اقدامی مشکوک وعده نشدنی رایگان شدن آب و برق را به مردم داد (۸ اسفند ۵۷) گویی که هدف انقلاب آب و برق بوده است. امام خمینی هم قاطعانه واکنش نشان داد (۱۰ و ۱۱ اسفند) که به آب و برق اکتفا نکنید هدف انقلاب فراتر از این حرفها بود.
اما دیدید همان ملی مذهبی های خائن صدای امام خمینی روز ۱۱ اسفند را روی تصاویر سخنرانی ۱۲ بهمن میکس کردند و جاز زدند امام خمینی با وعده آب و برق مردم را فریب داد.
وقتی هم که این نکته را تذکر می دهیم کامنتهای ما را از سایتهایشان حذف می کنند. در یوتیوب که زیر کلیپ جعلی آنها نظر می گذاریم نظرم بلاک می شود و جز برای خودم قابل خواندن نیست.
وقتی هم این همه رذالت و خباثت حضرات ملی مذهبی را یادآوری می کنیم می گوید غیبت نکنید! و بگذارید ما به تهمت ها ی ناجوانمردانه خود علیه امام خمینی و انقلاب اسلامی ادامه دهیم.
صادق فرامرزی:
همیشه مهمترین حسرت معتقدان به انقلاب شکاف میان زمانه آنها که انقلاب کردند با اینها که قرار است آن را حفظ کنند بوده... دنیای انقلاب کرده ها مملو از "اینگونه باید بشود" های زیبا بوده و دنیای حفظ کنندگان انقلاب مملو تر از "حالا دیگر اینگونه شده است" های زشت و کریه المنظر... آنها که انقلاب نکرده بودند اما می خواستند حفظش بکنند سوالشان این بود که چرا و چه شد که از محمدعلی رجایی رسیدیم به حسن روحانی... از طالقانی رسیدیم به امامی کاشانی... از شهید تندگویان رسیدیم به بیژن زنگنه... از حسن آیت رسیدیم به مصطفی کواکبیان...
ما از خیلی های دیگری که مردم به عشق شان انقلاب کرده بودند رسیدیم به کسانی که مردم شاید نخواهند به عشق شان انقلابی را حفظ کنند، ما با همه این شکاف ها و اشخاصش، با همه شعارهای مسخ شده و کارنامه های سیاهش کنار آمدیم اما انتظار مقابل به مثل شدن این مساله را دیگر نداشتیم؛ ما انتظار نداشتیم که جبهه مقابلمان پر بشود از رضا پهلوی و محمد حسینی و مسیح علینژاد!!!... ما انتظار نداشتیم که از مناظره های نسل اول که میان بهشتی و کیانوری برگزار می شد برسیم به کل کل کردن هشتگی با سلطنت طلب ها... ما انتظار نداشتیم که از نهضت آزادی برسیم به ری استارت، از حزب توده با سه ربع کیلو سیبیل برسیم به کمپین چهارشنبه های سفید، از رادیو بی بی سی برسیم به تلگرام آمدنیوز، از خانه تیمی برسیم به دکل برق خیابان، از انتحاری چریک ها برسیم هشتگ براندازم... ما از جهت مقابلمان خیلی پسرفت کردیم.
نسل اول سرش را بالا می گرفت و می گفت در حال مبارزه با چه کسانی است، ما سرمان را پایین بیاندازیم و بگوییم جبهه مقابلمان کیست؟ به نظر جنگیدن با اینها سخت تر است، مثل آن می ماند که چهارتا کودک بچه ننه بخواهند اذیتت کنند و تو بگویی اگر بزنم زیر گوششان می گویند زورش به بچه رسیده و اگر نگاهشان کنم می گویند از پس دو تا الف بچه ها بر نیامده!
کاش داغ این روزهایمان پسرفت همین به ظاهر خودی ها بود نه مبتذل شدن جبهه مقابل. ما انتخاب نکردیم که با اینها مبارزه کنیم، ما قرار است با کسانی دهان به دهان شویم که چوب دو سر فلانند، نه رویمان می شود که سطحمان را اندازه آنها پایین بیاوریم نه می شود از سروصدای بچه بازی شان چشم پوشید؛ ما به زمان خوشبین بودیم و فکر می کردیم هرچه بگذرد این جنگ مردانه تر میشود اما کودکانه تر شد، کاش بجای هم گروه شدن با نونهالان در همان رده بزرگسالان به گروه مرگ می خوردیم تا حتی حذف شدن در آن هم افتخار باشد!
همان دولت خائن که هیات حل اختلاف و حسن نیتش کردستان را تقدیم کومله و دموکراتها کرد و آنهمه پاسدار را سر بریدند.
همان امیرانتظام که خودش در اقدامی مشکوک وعده نشدنی رایگان شدن آب و برق را به مردم داد (۸ اسفند ۵۷) گویی که هدف انقلاب آب و برق بوده است. امام خمینی هم قاطعانه واکنش نشان داد (۱۰ و ۱۱ اسفند) که به آب و برق اکتفا نکنید هدف انقلاب فراتر از این حرفها بود.
اما دیدید همان ملی مذهبی های خائن صدای امام خمینی روز ۱۱ اسفند را روی تصاویر سخنرانی ۱۲ بهمن میکس کردند و جاز زدند امام خمینی با وعده آب و برق مردم را فریب داد.
وقتی هم که این نکته را تذکر می دهیم کامنتهای ما را از سایتهایشان حذف می کنند. در یوتیوب که زیر کلیپ جعلی آنها نظر می گذاریم نظرم بلاک می شود و جز برای خودم قابل خواندن نیست.
وقتی هم این همه رذالت و خباثت حضرات ملی مذهبی را یادآوری می کنیم می گوید غیبت نکنید! و بگذارید ما به تهمت ها ی ناجوانمردانه خود علیه امام خمینی و انقلاب اسلامی ادامه دهیم.
همیشه مهمترین حسرت معتقدان به انقلاب شکاف میان زمانه آنها که انقلاب کردند با اینها که قرار است آن را حفظ کنند بوده... دنیای انقلاب کرده ها مملو از "اینگونه باید بشود" های زیبا بوده و دنیای حفظ کنندگان انقلاب مملو تر از "حالا دیگر اینگونه شده است" های زشت و کریه المنظر... آنها که انقلاب نکرده بودند اما می خواستند حفظش بکنند سوالشان این بود که چرا و چه شد که از محمدعلی رجایی رسیدیم به حسن روحانی... از طالقانی رسیدیم به امامی کاشانی... از شهید تندگویان رسیدیم به بیژن زنگنه... از حسن آیت رسیدیم به مصطفی کواکبیان...
ما از خیلی های دیگری که مردم به عشق شان انقلاب کرده بودند رسیدیم به کسانی که مردم شاید نخواهند به عشق شان انقلابی را حفظ کنند، ما با همه این شکاف ها و اشخاصش، با همه شعارهای مسخ شده و کارنامه های سیاهش کنار آمدیم اما انتظار مقابل به مثل شدن این مساله را دیگر نداشتیم؛ ما انتظار نداشتیم که جبهه مقابلمان پر بشود از رضا پهلوی و محمد حسینی و مسیح علینژاد!!!... ما انتظار نداشتیم که از مناظره های نسل اول که میان بهشتی و کیانوری برگزار می شد برسیم به کل کل کردن هشتگی با سلطنت طلب ها... ما انتظار نداشتیم که از نهضت آزادی برسیم به ری استارت، از حزب توده با سه ربع کیلو سیبیل برسیم به کمپین چهارشنبه های سفید، از رادیو بی بی سی برسیم به تلگرام آمدنیوز، از خانه تیمی برسیم به دکل برق خیابان، از انتحاری چریک ها برسیم هشتگ براندازم... ما از جهت مقابلمان خیلی پسرفت کردیم.
نسل اول سرش را بالا می گرفت و می گفت در حال مبارزه با چه کسانی است، ما سرمان را پایین بیاندازیم و بگوییم جبهه مقابلمان کیست؟ به نظر جنگیدن با اینها سخت تر است، مثل آن می ماند که چهارتا کودک بچه ننه بخواهند اذیتت کنند و تو بگویی اگر بزنم زیر گوششان می گویند زورش به بچه رسیده و اگر نگاهشان کنم می گویند از پس دو تا الف بچه ها بر نیامده!
کاش داغ این روزهایمان پسرفت همین به ظاهر خودی ها بود نه مبتذل شدن جبهه مقابل. ما انتخاب نکردیم که با اینها مبارزه کنیم، ما قرار است با کسانی دهان به دهان شویم که چوب دو سر فلانند، نه رویمان می شود که سطحمان را اندازه آنها پایین بیاوریم نه می شود از سروصدای بچه بازی شان چشم پوشید؛ ما به زمان خوشبین بودیم و فکر می کردیم هرچه بگذرد این جنگ مردانه تر میشود اما کودکانه تر شد، کاش بجای هم گروه شدن با نونهالان در همان رده بزرگسالان به گروه مرگ می خوردیم تا حتی حذف شدن در آن هم افتخار باشد!