واکنشهای مردمی به نظرسنجی روحانی از داخل خودرو در نوع خود جالب و متنوع است. برخی لبخند میزنند و برخی عصبانی هستند و این حرف را دلیلی بر بیاطلاعی از وضعیت مردم میدانند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، ویدئوهای مربوط به اظهارات اخیر روحانی در دیدار با اهالی رسانه مبنی بر «نظرسنجی از چهرههای مردم از داخل ماشین» در شبکههای اجتماعی همچنان بازنشر میشود و واکنش رسانهها و سیاسیون به حرفهای تعجببرانگیز وی همچنان پابرجاست.
روحانی در این دیدار در بخشی از پاسخ خود به سؤال خبرنگار شبکه خبر مبنی بر اینکه «چرا باید از من بپرسند دوباره ارزانی میشود یا خیر؟» گفته بود: «این سخن درست نیست که در روزنامهها درد مردم را بگوییم تا رئیسجمهور بفهمد که درد مردم چقدر است! نه، رئیسجمهور و اعضای دولت میدانند. دولت من شاید یکی از دولتهایی باشد که خیلی در میان مردم است، من خودم بارها به دوستان گفتهام؛ من روزانه نظرسنجی میکنم؛ یعنی در خیابان وقتی با ماشین میروم تمام چهرههای مردم را نگاه میکنم؛ اینکه چند نفر لبخند دارند، چند نفر عصبانیاند، چند نفر قیافهشان گرفته است و به هر شهری و در هر جمعیتی میروم، خودم نظرسنجی میکنم و نگاه آدمها را نسبت به خودم میبینم؛ پس نیازی نیست که روزنامهها از مشکلات مردم بنویسند تا رئیسجمهور باخبر شود! رئیسجمهور و دولت درد مردم را میداند.»
فارغ از حواشی اظهارات رئیسجمهور در شبکههای مجازی، همراه با عکاس روزنامه به سراغ مردم کوچه و خیابان رفتیم تا این بخش از اظهارات رئیسجمهور درخصوص چهره خوانی و نظرسنجی را بهطورجدی در ترازوی نقد مردمی بگذاریم.
برای فهمیدن نظر مردم درخصوص اظهارات رئیسجمهور مبنی بر اینکه «من درد مردم را میدانم» سری به بازار و خیابانهای مرکزی تهران زدیم و فیلم این بخش از اظهارات را برای آنها نشان دادیم تا ببینیم واکنش آنها چیست
بههیچوجه باورپذیر نیست!
اولین شهروندانی که برای گفتگو دعوتشان کردیم، چند نفر از جوانانی بودند که در یکی از مغازهها نشسته بودند. وارد مغازه شدیم و وقتی گفتیم که در مورد حرفهای اخیر رئیسجمهور میخواهیم گفتگو کنیم، همگی با هم خندیدند. به نظر میرسید که فیلم را در شبکههای مجازی دیدهاند و از این نظر کارمان را راحتتر کردند. یکی از آنان که خودش را محمود معرفی کرد، پسازآنکه جلوتر آمد تا صدایش بهتر ضبط شود، شروع کرد به حرف زدن و گفت: «آخه ما را چی فرض کردهاند؟ از روی چی نظرسنجی میکنند؟ از روی چهره؟ مگه میشه؟ مگه داریم؟! به نظر من این حرفها بههیچوجه باورپذیر نیست.» وی با آبوتابی مضاعف ادامه داد: «وقتی پراید ۶۰ میلیون میشود ما خندهمان میگیرد، خب از روی چهره خندان ما میشود گفت: ما راضی هستیم؟!»
یک لحظه خنده!
حین حرف زدنهای او، یکی دیگر از جوانان هم که به نظر میخواست صحبت کند نزدیکتر آمد و گوشش را نزدیک گوشی موبایل ما کرد تا صحبتهای روحانی را بشنود. از او پرسیدیم «واکنش شما چیست؟» که با لحنی عصبانی خطاب به ما گفت: «یعنی خودتان نمیدانید؟ نمیبینید که چطور گرانیها پدر مردم را درآورده؛ الان من حدود چند سال است که بیکارم و کتفم آسیب دیده و در این بازار در این مغازه و در آن مغازه مینشینم تا مغازهدارانی که بهنوعی به من لطف دارند کارهای سبکی بدهند و آنها را انجام دهم و پولی بگیرم. آخر وضعیت جوانانی مثل من را چطور میفهمند؟ با چهرهخوانی؟!» بعد خودش کمی که آرامتر شد، با لبخند طعنهآمیزی گفت: «فکر کن من خندیدم، خب یکلحظه خندیدم! نه ۲۴ ساعت و یا ماهانه و یا سالانه. خب یعنی چی! یعنی الان همه چی آرومه؟ همه چی درست شد؟ آخه چطوری میشه که از پشت شیشه دودی از بالاشهر تا پایینشهر، همه رو نگاه کرد و از درد دل مردم باخبر شد؟»
همینکه حرفهایش را قطع کرد، اسمش را پرسیدیم که خودش را امیر معرفی کرد. محمود هم دوباره به بحث برگشت و برای اینکه تکملهای به حرفهای دوستش بزند، دستش را به نشانه اینکه حرف آخرش را میزند و حالی برای ادامه دادن گفتگو ندارد، بالا برد و گفت؛ «نظرسنجی کدومه! درد مردم رو اگه میفهمیدن که وضعیت اینطور نبود.»
صاحب مغازه، شهروند دیگری بود که ظاهراً ترجیح داده بود بیرون مغازه بایستد و صحبت نکند، اما حین خروجمان از مغازه، ما را مخاطب قرار داد و گفت: «کاری به مسائل سیاسی ندارم، ولی بنویسید که مردم خستهاند، مظلومند، صبورند، اینقدر با احساسات مردم بازی نکنند. اینقدر مردم را ... فرض نکنند. مردم همه چیرو میبینند همه چی رو میدونند.»
چهره خوانی رئیسجمهور عجیب و مشکوک است
همینکه از مغازه بیرون آمدیم، چشممان به زوج جوانی افتاد که یکی کالسکه به دست و دیگری بچه در بغل، ویترین مغازهها را تماشا میکردند. آقای خانواده که به نظر اهل تحلیل بود و در انتهای مصاحبه خودش را محمد و شغلش را دانشگاهی معرفی و عنوان کرد، از ما پرسید: «فیلم نظرسنجی را میگویید؟» و بعد که لبخند تأیید آمیز ما را دید، شروع کرد به اظهارنظر کردن. محمد گفت: «به نظر من با توجه به سوابقی که رئیسجمهور دارد و در رأس امور امنیتی و اطلاعاتی بوده و همینطور تحصیلاتی که وی دارد، به نظر میرسد ادعای چهرهخوانی رئیسجمهور مشکوک است چراکه بههیچوجه نمیشود گفت که ادعای وی منطقی و یا کارشناسی شده است.»
به محمد آقا گفتیم چرا رئیسجمهور این ادعا را مطرح کردهاند؟ که او پاسخ داد: «پوپولیسم». همسر او هم در پاسخ به اینکه «واکنش شما به نظرسنجی روحانی چیست؟» به تحلیلهای همسرش بسنده کرد و نهایتاً گفت: «باورکردنی نیست».
از درد مردم بیخبر است...
سرمان را که برگرداندیم، مسجد محل را دیدیم. باآنکه چندساعتی از وقت نماز جماعت گذشته بود، ولی همچنان رفتوآمد نمازگزاران مشهود بود. تصمیم گرفتیم وارد مسجد شویم و نظر آنان را هم جویا شویم.
جمعی از شهروندان که در مسجد محل، نمازشان را تمام کرده و در حال خروج از مسجد بودند وقتی دیدند با ضبطصوت، برگههایی با آرم کیهان و دوربین به دست وارد مسجد شدیم، خودشان پیشقدم شدند و ما را دعوت کردند تا حرفهای آنان را بشنویم و بنویسیم.
یکی از نمازگزاران که مرد میانسالی بود خودش را به ما نزدیک کرد و با لحنی آرام موضوع را پرسید و بعد رو به ما کرد و گفت: «اگر چاپ میکنید بنویسید... بنویسید که آقای روحانی از درد مردم بیخبر است. من آن فیلم را دیدهام و نیازی نیست دوباره نشان بدهید. شما به بازار بروید و ببینید که وضعیت بازار چطور است. همین وضعیت امروز بازار خودش بهخوبی حکایت میکند. هم مشکلات فروشندهها و هم مشکلات خریداران؛ شما ببینید چقدر بازار و مغازهها کساد است! چقدر فشار اقتصادی است که در بازار پرنده پر نمیزند!»
حرف روزهای انتخابات
دیگری که خودش را فروشنده و صاحب یک تولیدی معرفی کرد، جلوتر آمد و گفت: «پارچه کیلویی ۳۰ هزار تومان را بعد از چند ماه باید کیلویی ۱۲۰ هزار تومان بخریم. در این وضعیت که تولید از رونق افتاده و مردم پولی برای خریدن ندارند آقای روحانی چه میگوید؟ مگر میشود از داخل ماشین نظرسنجی کرد؟ این حرفها، حرف روزهای انتخاباته نه الان!»
چند نفر دیگر از نمازگزاران هم خواستند حرفهایی بزنند و جستهگریخته هرکدام جملهای میگفتند. یکی میگفت: «نظرسنجی کدومه آقا؟» یکی هم با لحنی توأم با بهت و حیرت میگفت: «چه کشکی، چه نظرسنجیای...» یا آن دیگری که کمی شوخطبع هم بود، میگفت: «منم نظرسنجی این مدلی بلدم!» و...
خنده تلخ من ازگریه غمانگیزتر است
از مسجد که خارج شدیم، با چند خانم روبهرو شدیم که به نظر میرسید عجله هم داشتند، ولی وقتی گفتیم که خبرنگار کیهان هستیم و برای یک گزارش میدانی آمدهایم قبول کردند تا چنددقیقهای را به ما و سؤالمان درخصوص سخنان رئیسجمهور اختصاص دهند. وقتی فیلم را برایشان به نماش گذاشتیم همگی خندهای تحویلمان دادند و شروع کردند به اظهارنظر کردن. یکیشان میگفت: «همه چیز چندصد درصد گران شده است؛ آقای روحانی چطور میگوید از درد مردم با خبرم؟ مگر با حقوق یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان میشود زندگی کرد. الان آمدهایم لباس بخریم، ولی یک لباس معمولی هم نمیتوانیم بخریم که به خرجمان بخورد. چهرهها را نگاه کنید. شما چه میبینید؟ اصلاً مگه خوشحالی دلیل بر رفاه هست؟ و یا ناراحتی دلیل بر بدبختی؟ من خستهام و نمیخندم یا برعکس خسته نیستم و میخندم. رئیسجمهور که آدم عادی نیست این حرفها را بزند.»
رئیسجمهور کدام چهرهها را دیده است؟
همین سؤال را از آقایی ۳۰ تا ۳۵ ساله که کمی آنطرفتر با لبخند عاقل اندر سفیهی! چشم و گوشش معطوف ما بود، پرسیدیم و گفتیم «شما که میخندید چه نظری دارید؟ الان اگر رئیسجمهور شما را ببیند میتواند نظرسنجی کند؟» که او هم پاسخ داد: «مگر نشنیدی که خنده تلخ من از گریه غمانگیزتر است». او که خود را امیرحسین و دانشجو معرفی کرد و حالا لبخند از لبانش محو شده بود، ادامه داد: آقای روحانی تحصیلکرده دانشگاهی است نباید این حرفهای عوامانه را میزد. اگر هم نظرسنجی در کار باشد اشکالی ندارد، ولی نمیشود نظرسنجی در ماشین و در یک مسیر همیشگی را به کل مردم ایران اختصاص داد. رئیسجمهور کدام چهرهها را دیده که میگوید از درد مردم با خبر هستم. اگر با خبر باشد وضعیت اقتصادی و فرهنگی کشور این شکلی است؟»
چند سال پیش سازنده فیلم تبلیغاتی آقای روحانی اعتراف کرد مشابه همین حرف را در فیلم به خورد ایشان داده و ایشان هم تکرار کرده است. پشت تکرار دوباره آن حرف عجیب و غریب چیست؟ شاید سخنگوی تازه دولت جوابی برای افکار عمومی داشته باشد.