به گزارش گروه سیاسی
خبرگزاری دانشجو، یکی از پیششرطهای تداوم حیات و حرکت انقلاب اسلامی در مسیر خود، تربیت نیرو برای سطوح گوناگون جامعه در مقاطع گوناگون از جمله سطح مدیریتهاست؛ به عبارت دیگر بدون «کادرسازی» در روند انتقال پیام انقلاب به نسلهای دوم به بعد خلل ایجاد میشود.
حسین مظفر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، اعتقاد دارد که خلأ کادرسازی در جمهوری اسلامی در بدو ورود به دهه پنجم انقلاب اسلامی به جد، خود را نشان داده است و یکی از عوامل عدم تحقق برخی آرمانهای این انقلاب است.
وی در این باره میگوید که نسل اول انقلاب در تربیت نسل جدید سادهاندیشی به خرج داده است، چون نیروهای اصلی انقلاب گمان میکردند که اگر آنها انقلابی باشند، حتماً فرزندان آنها نیز انقلابی میشوند، اما در عمل که چنین نشد. مظفر البته بر این باور نیست که نسل فعلی دچار گسست و انقطاع از انقلاب شده، اما تصریح میکند، چون نسل قبلی برنامهریزی مدبّرانهای نداشته است، نسل جدید طرز فکر متفاوتی نسبت به پدرانشان دارند.
مظفر در گفتگو با ما از دیگر عوامل محقق نشدن بعضی آرمانهای انقلاب و نیز تحلیلهای اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره لوایح موسوم به FATF سخن گفت.
او که سابقه وزارت در دولت اول اصلاحات را هم دارد همچنین با رد هرگونه تغییر اساسی در مبانی سیاسی خود عنوان میدارد که همواره چه دیروز و چه امروز خط امام و رهبری معیار مواضع سیاسیاش بوده است.
گفتوگوی تفصیلی را با این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در ذیل میخوانید:
امسال وارد پنجمین دهه پیروزی انقلاب اسلامی شدیم. قابل انکار نیست که به این مناسبت، به نسبت سالهای گذشته شاهد تلاش چند برابری برای معرفی دستاوردهای این انقلاب به مردم بودیم؛ مردمی که غالباً شرایط اقتصادی و معیشتی مطلوبی را نمیگذرانند و از فراسوی مرزها بهویژه در ماههای اخیر تلاش فزایندهتری با هدف دلسرد و پشیمان کردن مردم از حرکت سال ۵۷ صورت میگیرد. با عنایت به توان رسانهای نابرابر مخالفان انقلاب در دنیا تبیین کامیابیهای انقلاب اسلامی در چه صورت بر موج تخریبها فائق خواهد آمد؟
مظفر: ارزیابی دستاوردهای یک انقلاب را باید با شرایط مختلفی سنجید. اولا باید ظرفیتها و امکانات انقلاب و اینکه چه آرمانهایی را مطرح کرده بررسی شود. نکته دوم اینکه انقلاب با چه چالشهایی رو به رو بوده است. اینها موضوعات بسیار مهمی است که باید در کنار یکدیگر دیده شود. اگر کشوری یا انقلابی فقط آرمانهایی را مطرح کند، اما چالشهایی پیش روی آن نباشد به مراتب از آن انتظار بیشتری میرود، اما انقلاب اسلامی که از همان آغاز با چالشهای جدی رو به رو بوده و تمام دشمنان انقلاب اسلامی علیه ما موضع گیری کردند و تهدیدها، تحریمها و حتی جنگ بر علیه ما به راه انداختند.
اگر بخواهیم بیطرفانه ارزیابی کنیم هر کشور دیگری غیر از ایران در چنین وضعیتی قرار میگرفت بدون شک متلاشی شده و از بین رفته بود. یکی از دستاوردهای ما، چهل سال ماندگاری این انقلاب در برابر چهل سال گردنههای توطئه، تحریم، تهدید و جنگ است. با توجه به اینکه بسیاری از کشورهای دنیا بر علیه ما بودند اگر بخواهیم ارزیابی از این انقلاب داشته باشیم این انقلاب بدون شک متفاوت از سایر انقلابهای رخ داده در سراسر جهان است چرا که کمتر انقلابی بوده که با چنین چالشهایی از بیرون مواجه شده باشد. البته چالشهای داخلی از قبیل: ضعف مدیریتی و ضعف برنامههای داخلی نیز بی تاثیر نبوده است، اما قضاوت منصفانه این است که میزان و اندازه این چالشهای بیرونی و چالشهای درونی در نظر گرفته شود.
شما وزن چالشهای بیرونی را در ممانعت از تحقق آرمانها بیشتر میدانید یا چالشهای درونی را؟
مظفر: بی شک اندازه و میزان چالشهای بیرونی که مانع از تحقق برخی آرمانهای انقلاب اسلامی نیز شده بیشتر از چالشهای درونی است. قصد نفی چالشهای داخلی را ندارم، اما قطعا اگر جنگ هشت ساله، تحریمها و تهدیدهای خارجی بر سر راه انقلاب اسلامی نبود وضعیت اینگونه نبود و حتما وضعیت بهتری نسبت به حال حاضر داشتیم. هزار میلیارد دلار در جنگ هشت ساله به این کشور خسارت وارد شد و بسیاری از زیر ساختها و ذخایر ما نابود شد که اگر چنین چیزی بر سر راه ما قرار نمیگرفت پیشرفتهای بیشتری حاصل میشد.
* هیچ انقلابی برای تحقق همه شعارهایش تضمین نداده است
درباره مسائل داخلی نیز همین روال صدق میکند. طبیعی است که در سالهای اولیه انقلاب مدیران ما توان و تجربه کافی مدیریت را نداشتند، اما در بیست ساله آخر که منتهی به چهلمین سال میشود هیچ توجیهی مبنی بر اینکه مدیران بیتجربه و ناکارآمد را بر سرکار بیاوریم قابل قبول نیست.
بعضی معتقدند انقلاب اسلامی آرمان و شعاری را نمیتوانسته بابت تحقق آن تضمین ندهد، نباید از ابتدا مطرح میکرد...
مظفر: هر انقلابی آرمانهایی را مطرح میکند، اما شرط تضمینی هر انقلابی نیست که تمام آرمانهای خود را محقق کند. هر انقلابی بدون شک آرمانهایی را برای خود در نظر دارد؛ انقلابی که آرمانی از خود برای ارائه دادن ندارد نشان دهنده این است که برنامهای برای آینده خود ندارد. از طرف دیگر آرمانهای بلند و بزرگ هم دست یافتنی نیست. آرمانها جهتها را برای ما مشخص میکنند، قلهها را به ما نشان میدهند و در ما ایجاد انگیزه میکنند. بارها شنیده ام که برخی عنوان کرده اند که این انقلاب آرمانهایی را مطرح کرده که تا کنون محقق نشده است باید در جواب گفت که آرمانها اگر محقق نشوند حداقل مسیر و قله را به ما نشان میدهند.
* در تربیت نسل دوم انقلاب جدید سادهاندیشی به خرج دادیم
امام حسین (ع) میفرمایند که هر انسانی باید آرمانهای بلندی در ذهن داشته باشد و به سوی آنها حرکت کند. کشور ما نیز در عین حال با تمام این فراز و فرودها آرمانهای بسیاری را محقق کرده است. اگر بخواهیم اولین آرمان انقلاب را نام ببریم، اولین مورد استقلال جمهوری اسلامی است. تنها کشور در سطح کره زمین که تنها تصمیمگیرنده خودش است، جمهوری اسلامی است. تمام امور ایران گذشته در زمان دوره قاجار و پهلوی اول در دست انگلیسیها و پهلوی دوم را نیز آمریکاییها به روی کار آوردند. امور این مملکت تماما به دست مستشاران انگلیسی و آمریکایی اداره میشد و هیچ ارادهای برای این مملکت در تصمیم سازی وجود نداشت. نکته دوم اقتدار کشور است. در گذشته ایران نقطه سیاهی بر جغرافیای زمین به حساب میآمد و میتوان آن را با مشخصاتی هم، چون ضعیف، حقیر، نوکر و وابسته توصیف کرد، اما در حال حاضر به برکت این انقلاب ایران عزتمند شده و نقطه نورانی در جغرافیای زمین به شمار میآید و مرکز آمال و آرزوهای انسانهای حق گرا عالم شده است. آمریکا بارها اقرار کرده که این ایران فعلی است که پرچم آمریکا را در غرب آسیا به حالت نیمه برافراشته در آورده است. این اقتدار ایران را نشان میدهد که آنها توانایی رویارویی با ما را ندارند. این اقتدار ایران را نشان میدهد که با وجود این چنین تحریمها و فشارهایی بعد از چهل سال هنوز روی پای خود ایستاده است. این اقتدار ایران را میرساند که در صنعت هایتک، انرژی هستهای و صنایع ماهوارهای جز ده کشور برتر جهان به حساب میآییم.
* نظامی اسلامی نمیتواند آسایش مردم را به آخرت حواله دهد
نکته بعد تاسیس نظامی به نام جمهوری اسلامی است. این مورد دستاورد بسیار بزرگی برای کشور ایران محسوب میشود چرا که تا پیش از این نظامهای پادشاهی و موروثی در ایران حاکم بوده، اما در حال حاضر مردم سالاری در این کشور حاکم است. جمهوری اسلامی تلفیقی از جمهوریت و اسلامیت و تلفیقی از دموکراسی و تئوکراسی و تلفیقی از مردم گرایی و خداگرایی است. جمهوری اسلامی نظامی نوین در دنیای امروز است که اسلامیت و جمهویت را در کنار هم دارد و هم از یک سو به مبانی وحیانی متکی است و هم از طرفی با بدنه اجتماعی مردم در ارتباط است. نکته دیگر ایجاد نظام ولایی است. تشکیل نظام ولایی نیز دستاورد بزرگی محسوب میشود. بعد از رسول خدا قرار بر این بود که قطار رسالت بر ریل امامت ادامه پیدا کند، اما این مسیر قطع شد و دنیا ۷ قرن گرفتار خلافت و هفت قرن گرفتار سلطنت شد. در طول این چهارده قرن آرزوی تمام انسانها و مجاهدین حق گرای عالم این بوده که دوباره این قطار را در ریل اصلی خود قرار دهند. انقلاب اسلامی توانست دوباره این قطار را به مسیر اصلی خود بازگرداند. امام خمینی دوباره ریل امامت را در مسیر قطار رسالت قرار داد و دوباره این نظام ولایی را احیا کرد. بخش مهم این اقتدار و ماندگاری نظام ما به خاطر وجود ولایت فقیه در کشور است. ایثار و فداکاری و جانبازی مردم ایران همه به یمن وجود نظام ولایی است. در زمینه آموزش نیز پیشرفتهای چشم گیری حاصل شده، اما متاسفانه در زمینه اقتصاد به سر منزل مقصود نرسیده ایم.
فرمودید که ممکن است لزوماً همه آرمانهای یک انقلاب محقق نشود؛ کدام آرمانهای محقق نشده را میتوان برای انقلاب اسلامی ذکر کرد؟
مظفر: به عنوان مثال یکی از آرمانهای ما این است که عدالت اجتماعی و اقتصادی، رفع تبعیض و فقر زدایی را در جامعه عملی کند. نظام اسلامی این نیست که سعادت و آسایش را تنها احاله به قیامت دهد و باید دنیا و آخرت را مد نظر داشته باشد. باید هم به دنیا و هم به آخرت توجه شود، اما دنیا را باید محل گذر دانست، لذا رفاه، آسایش و امنیت مردم از مسائلی است که نظام اسلامی باید به آن توجه داشته باشد.
ما در مسئله «و نظهر الاصلاح فی بلادک» که جزئی از ارکان حکومت داری امیرالمومنین است و در آن به امور شهرها و آبادانی و رفاه مردم توجه داشته است کوتاهی کرده ایم. متاسفانه در زمینه رفاه مردم هنوز نتوانستیم به دستاورد کافی برسیم. مقداری در این زمینه دیر اقدام کردیم و اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری فرمودند: اگر در روزهای آغازین مطرح میشد شاید جامعه به چنین وضعی گرفتار نمیشد. حتی اگر دولت مردان کشور از زمانی که رهبری اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند هم به این مهم میپرداختند و محور را تولید داخل قرار میدادند به این وضع گرفتار نمیشدیم.
بعد از تحریمها متوجه شدیم که به حداقلهایی هم که میتوانستیم وابسته نباشیم وابسته بودیم. در حال حاضر در صنایع دارویی و موشکی و ... به خودکفایی رسیده ایم در حالی که تا چندی پیش در این زمینهها نیز وابسته به دیگران بودیم.
* «حکومت مسئول بهشت و دوزخ مردم نیست» گزارهای اشتباه است
از نظر مسائل فرهنگی نتوانسته ایم به به جایگاه اصلی خود برسیم. اوج آرمان یک نظام اسلامی این است که بتواند انسانی متعالی، اخلاقی و با فضیلت تربیت کند که متاسفانه به این آرمان دست نیافته است.
علت این ناکامی از کجا ریشه میگیرد؟
مظفر: مشکل اصلی این است که اولا در تربیت نسل جدید سادهاندیشی به خرج داده ایم. نیروهای اصلی انقلاب گمان میکردند که اگر آنها انقلابی باشند، حتماً فرزندان آنها نیز انقلابی میشوند که چنین نشد. البته معتقدم که نسل فعلی دچار گسست و انقطاع از نظام اسلامی نشده، اما چون نسل قبلی برنامهریزی برای آنها نداشته اند طرز فکر متفاوتی نسبت به دهه گذشته دارند، در عین اینکه در کنار ریزشها رویشهای انقلابی از نسل جوان وجود دارد.
نکته دیگر برداشتهای غلطی است، که برخی مسئولان نسبت به فرهنگ و انسانسازی داشتند. جمله غلطی باب شده که ما مسئول بهشت و دوزخ مردم نیستیم چنین حرفی کاملا اشتباه است. حتما یک نظام اسلامی مسئول هدایت مردم و زمینه ساز برای به بهشت بردن مردم و عدم ورود به جهنم است. پر واضح است که ما به اجبار نمیتوانیم افراد را به بهشت یا جهنم ببریم، اما این نافی مسئولیت هدایت مردم نمیشود.
خاطرتان هست که آقای سیدعطاءالله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت اصلاحات هم در جلسه رأی اعتماد میگفت: وزارت ارشاد متصدی امر فرهنگ نیست؟
مظفر: وزیر دولت اصلاحات در آن زمان عنوان کرد که ما متولی ارشاد نیستیم و ارشاد را باید به سازمان تبلیغات سپرد. این صحبت بسیار غلطی است که غربیها صد سال پیش مطرح کردند و از آن برگشتند. غربیها دیدند که فرهنگ روح جامعه، جانمایه جامعه و اقتصادساز و سیاستساز در هر کشوریست و برخلاف نظر اولیه و لیبرالی خود عمل کردند، بنابراین سادهاندیشی ما و هم اینکه برداشت غلط ما از مدیریت فرهنگ و عدم برنامه ریزیها باعث شده که به اهدافی که باید میرسیدیم، نرسیدیم، چون فرهنگ مردم را مدیریت نکردیم.
نکته دیگر در این زمینه، مشکل نظارتی کشور است. بسیاری از مشکلاتی که در جامعه به مردم کشور تحمیل میشود ناشی از عدم نظارت سیستماتیک و درست و دقیق در بخشهای مختلف است که باید وجود داشته باشد.
نسل جدید چگونه باید تربیت میشدند؟
اولا باید طوری افراد را تربیت میکردیم که فکر تخلف، تقلب و تخطی از وظایف خود را نمیکردند. نکته دوم اینکه باید چنان نظارت دقیقی را اعمال میکردیم که اگر فردی قصد تخلف هم داشته باشد نتواند به هدف مورد نظرش برسد. نکته سوم ضمانت عدم تخلف برخی افراد مجازات است.
* برداشتها از پیشرفت در دولتها تکبعدی بوده است
نکته دیگر در مورد اینکه چرا برخی از آرمانها تحقق نشده؟ این است که برداشت ما از توسعه و پیشرفت برداشتی تک بعدی بوده است. در این زمینه هر کدام از دولت مردان ما برداشتهای خود را داشته اند. زمانی که شروع به سازندگی و آبادانی کشور کردیم در مقطعی تنها سازندگی اقتصادی مطرح شد و در مقطعی دیگر تنها توسعه سیاسی، در مقطعی سیاست توسعه ما عدالت محور شد و در مقطعی کنونی دیگر اعتدال محور مطرح شد.
پیشرفت و عدالت که رهبری در بیانات خود مطرح نمودند باید به این صورت باشد که یک نگاه کشور به آینده و نگاهی دیگر به وضع کنونی بود. توسعه باید دو بعدی باشد یعنی یک نگاه به وضع کنونی و نگاه دیگر باید به آینده باشد. پیشرفت و عدالت یعنی اینکه باید به سمت آینده پیش رفت و عدالت را برای وضع موجود به کار برد.
این مشکل کی باید حل شود و این افراط و تفریطها و از این طرف و آن طرف بام نیفتادنها چه زمانی باید پایان یابد؟
مظفر: نظام برنامه ریزی کشور هنوز انسجام کافی ندارد. در اوایل انقلاب برنامههای توسعه را شروع کردیم، اما بعد از مدتی متوجه شدیم که اهداف زیبایی مطرح شده، اما محقق نشده است. در برنامه چهارم توسعه مقام معظم رهبری سیاستهای کلان نظام را طراحی کردند که این سیاستهای کلان بتواند که مانند نخ تسبیح برنامههای توسعه را به هم متصل کند، اما متاسفانه به علتهایی بعدا آنها را ذکر خواهم کرد محقق نشد. بعد از این مقام معظم رهبری چشم انداز بیست ساله را مطرح کردند. چشم انداز بیست ساله باید در حقیقت طوری باشد که هر کدام از برنامههای توسعه بتوانند یک چهارم سند چشم انداز را محقق کنند که این مورد هم متاسفانه محقق نشد.
* نوع نگاه حسن روحانی به برنامههای توسعه خطرناک است
مقام معظم رهبری در آخرین اقدام خود سند چشم انداز ۵۰ ساله را طراحی کردند که در اوج تحریمها و تهدیدها و فشار نظام بین المللی مطرح کردن چنین چشم اندازی امیدی را جلوی ما میگشاید که ما برنامهای برای ۵۰ سال آینده خود داریم و آن را برنامه ریزی کرده ایم. علتهای مهم این ناکامیها یکی برداشتهای غلط دولتمردان و حاکمان اجرایی ما در ادوار مختلف از توسعه بوده است. نکته دیگر اینکه برخی از این دولتمردان به برنامههای توسعه اعتقادی نداشتند.
در برنامه اول تا پنجم دولتمردان تقریبا اعتقاد پنجساله اندکی به برنامه ریزی و برنامه داشتند، اما دکتر روحانی در این دوره و دوره قبل خود اعتقادی به برنامه نداشتند و معتقد بودند برنامه باید همان وعدههای رئیس جمهور باشد که در دوران انتخابات به مردم میدهد. چنین حرفهایی خطرناک است و این معنی از آن برداشت میشود که ما به هر رئیس جمهوری اختیار بدهیم که باب میلش هر کاری که مد نظرش است انجام دهد. تعجب میکنم که دکتر روحانی چنین اعتقادی دارند. برنامههای کشور باید از یک سری اصول، ظرفیتها و پیوستها و پیوندهایی پیروی کند.
نکته دیگر این است که ما برای هر برنامه ساز و کار تحقق پیش بینی نکردیم. هر برنامهای ساز و کار ساختاری و بودجه میخواهد که باید این موارد پیش بینی شود.
نکته دیگر عدم مکانیزم ارزیابی و نظارت و نظارتهای مرحلهای است. متاسفانه در این مرحله نیز هیچ دولتی زیر بار نظارت نرفته است. متأسفانه با این وضع ما کشورداری را به شوخی گرفته ایم. کشور داری یک سری اصول و ضوابط جدی و انسجام یافته داشته باشد.
در چهل سالگی انقلاب باید از یک سو به اقتدار، استقلال، قدبرافراشتگی و ماندگاری خود ببالیم و از طرف دیگر باید در بسیاری از حوزهها از قبیل: سیاست، اقتصاد، اجتماعی و مسائل مربوط به مواد مخدر، در مسائل اخلاقیات و آموزش آسیب شناسی انجام شود و راهکارهایی برای این آسیب شناسی در ظرف زمانی مشخص برای حل آن صورت بگیرد.
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی امنیت است. در اوج ناامنی و بی ثباتی دنیا ایران با ثباتترین و با امنیتترین کشور در کره زمین است. امنیت را باید با مولفههای تهاجم بر علیه آن کشور سنجید ممکن است کشوری مشکل امنیتی نداشته باشد، اما از سوی کشورهای دیگر مورد تهاجم قرار نگرفته است. از مولفههای اقتدار نظام این است که توانسته با وجود تهاجمهای گوناگون چنین امنیتی را به وجود بیاورد.
در صحبتهای قبل خود ذکر کردید که در ۲۰ سال دوم عمر چهل ساله جمهوری اسلامی نمیتوانیم توجیهی برای ناکارآمدیهای مدیریتی داشته باشیم میتوانید توضیح بیشتری راجع به این موضوع بدهید؟
مظفر: یکی از اشکالات اساسی ما این است که نیرو سازی نکردهایم. کادر سازی در انقلاب از مهمترین مولفههای ماندگاری و توانمندی یک انقلاب است. کشورهای دیگر در این زمینه فعال بوده و کادرسازی میکنند و مدرسههای مخصوص پرورش مدیران دارند. متاسفانه استفاده از مدیران در کشور ما تا بدین حال یا به صورت تبارگرایی و دم دستی و یا ناشی از آشنایی و سادهاندیشیها بوده است. گردش نخبگان در کشور وجود ندارد و علت اصلی آن هم این است که مرکزی برای تربیت نخبگان در کشور تعبیه نشده است.
درباره گردش نخبگان به یاد دارم که زمانی که رئیس دولت یازدهم درباره گزینه پیشنهادی وزیر نفت در سال ۹۲ صحبت میکردند برخی نمایندگان اعتراض کردند که چرا شخصی که چندین دوره وزیر نفت بوده را دوباره معرفی کردید که ایشان در پاسخ گفت: «ما فرصت آزمون و خطا نداریم و نمیتوانیم گزینه جدید برای وزارت کلیدی مانند نفت پیشنهاد دهیم» آیا شما چنین استدلالی را قبول دارید؟
مظفر: یقیناً من چنین استدلالی را قبول ندارم چرا که فرصت آزمون و خطا نداشتن نباید مانع جوانگرایی شود و اینکه افراد جدید را بر سر کار نیاوریم. ما نیروهای کارشناسی که در دستگاهها وجود دارد را شناسایی نکردیم و مشکلی که به خودشان برمی گردد را در قالب پاسخ مطرح کردند. بله من هم معتقدم که بعد از چهل سال دیگر فرصتی برای آزمون و خطا نداریم، ولی این توجیهی برای ۲۰ سال اول هر حکومت تازهکاری باشد، اما نمیشود بعد از ۴۰ سال خطاهایمان را توجیه کنیم.
اولا باید نیروهای زبده را شناسایی کنیم و آنها را پرورش و آموزش دهیم و بعد از آن مکانیزمی را برای گردش نخبگان در نظر بگیریم که بتوانیم از ظرفیت آنها استفاده کنیم.
یکی دیگر از آسیبهایی که در گردش نخبگان وجود دارد نگاههای حزبی است. نگاههای حزبی و نگاههای تشکیلاتی و باندی، نگاههای صفر و صدی و نگاه سیاه و سفیدی باعث میشود زمانی که رئیس جمهوری بر روی کار میآید تمام بدنه و کابینه قبلی را به این دلیل که با وی همسو نبوده اند را عوض میکند. اعتقاد من این است که باید وزرا و مسئولان سیاسی عوض شوند، اما در برکناری از مسئولیتهای دیگر باید حد و حدودی هم برای آن در نظر گرفت.
اولا باید پستهای سیاسی در کشور تعریف شوند. تا زمانی که دولت جدیدی روی کار میآید، انتخاب افراد برای تمام پستهای سیاسی از قبیل: وزرا، استاندارها و سفرا و برخی معاونین وزیر متناسب با دیدگاه رئیسجمهور کشور باشد، بعد از اینها مدیر کلها، روسای ادارات، کارشناسان و خدمتگذاران نباید عوض شوند. این از معایب نگاه تشکیلاتی و حزبی است که بدنه دستگاهها با این نگاه تغییر میکنند.
در سیاستهای کلی نظام اداری در مجمع تشخیص که من هم در آن حضور داشتم تلاش زیادی شد که این موضوع شفافسازی شود و در نظامی اداری، بندی اضافه شود که این رهایی و یله گی که با تغییر دولت ریز تا درشت نیروهای دولتهای قبلی تغییر میکند و ظرفیتهای کشور خالی میشود، جلوی آن گرفته شود. متاسفانه تنها به این جمله رعایت شایسته سالاری در مدیریت بسنده شد که راه حل مناسبی برای این مشکل نبود چرا که هر کسی میتواند عملکرد خود را با این موضوع توجیه کند و اظهار کند که این اصل را در عملکرد خود رعایت کرده است. این چنین نگاه حزبی باعث شده که گردش نخبگان ما به نحو درستی محقق نشود و چنین مشکلاتی را برای ما به وجود بیاورد.
در صحبتهای خود به سیاستهای کلی نظام اشاره کردید و راهکاری برای برنامههای پنج ساله و جهتگیری کلی نظام از سوی مقام معظم رهبری عنوان کردید. بعد از این ابلاغ این سیاستها موضوع نظارت بر این سیاستها پیش آمد و شما فرمودید که مشکل اصلی کشور ما نیز به بحث نظارت مربوط میشود. چرا که بدون نظارت این سیاستها عملا محقق نمیشد. مقام معظم رهبری این اختیار که در حیطه اختیارات ایشان بود را طبق قانون اساسی به مجمع تشخیص تنفیذ کردند. چند ماهی است که یک سری گفت و شنودها در مورد این هیئت مطرح شده و برخی مدعی شدند که مجمع تصمیم دارد جایگاه مجلس سنا را بر عهده بگیرد و قصد دارد وارد حیطه قانون گذاری شود.
مظفر: نظارت باید در تمام ابعاد حاکمیت وجود داشته باشد. یکی از نظارت ها، نظارت بر سیاستهای کلی نظام است که رهبری برای آن ساز و کاری را تعریف کرده است. طبق قانون اساسی نظارت مربوط به رهبری میشود. مقام معظم رهبری ۲ راه را میتوانستند بر گزینند؛ یکی اینکه خود، دستگاه نظارتی راه بیاندازند، اگر چنین میشد، برخی انتقاد میکردند که رهبری دستگاه نظارتی راه انداخته است.
اتفاقاً باید گفت که ایشان بهترین تصمیم حکیمانه را گرفتند. پیش از این مقام معظم رهبری این نظارت را به مجمع تشخیص واگذار کرده بودند. ولی چون جلسات آنها چند وقت یک بار تشکیل میشد، مقام معظم رهبری تصمیم مناسبی را در تصمیمگیریهای اخیر خود برای چابک کردن نظارت اتخاذ کردند و نظارت را به جمع برگزیدهای از مجمع واگذار کردند. این نظارت که بخشی از وظایف رهبری محسوب میشود اگر ضمانت اجرایی نداشته باشد معنایی ندارد.
ساز و کار هیئت عالی دو راه را پیش روی خود داشت یکی اینکه اعلان نقض سیاستها، قوانین، مصوبههای خلاف سیاستهای کلی نظام بود، مستقیماً توسط این هیئت انجام شود، که این امر عین قانونگذاری و دخالت در قانون بود، اما راه دیگر این بود که به عنوان یک هیئت کارشناسی نقطه نظرات خود را به شورای نگهبان بدهد، که بر این اساس عمل میشود و مشکل قانونی وجود ندارد.
* ۹۰ درصد پولشوییهای جهان در کشورهای عضو FATF رخ میدهد
جای تعجب دارد که چرا برخی چنین برداشتهایی را درباره مجمع تشخیص دارند؛ ساز و کاری که شورای نگهبان در ارتباط با قانون و مصوبات مجلس دارد و برای اظهار نظر از کارشناسهای فقهی و حقوقی استفاده میکند، هیئت عالی نظارت نیز نظر خود را درباره سیاستهایی از همین طریق دنبال میکند و نظر خود را به شورا اعلام میکند.
متاسفانه سیاسی شدن این مساله از لوایح چهارگانه شروع شد. از زمانی که لوایح چهارگانه مبهم و مجهول FATF مطرح شد برخی نگاهی منفعلانه به این مساله داشتند که این لوایح باید تصویب شود و برخی نیز نظر مخالف داشتند.
از نظر شما چرا این لوایح مبهم و مجهول هستند؟
مظفر: تا پیش از این ایران عضویت در کنوانسیونهای متعددی را به دست آورده و هیچ مشکلی هم پیش روی ما نبوده و نهایتا در برخی کنوانسیونها برای ما حق شرطی در نظر گرفته شده است. به این دلیل که برخی از کنوانسیونها اول و آخر آن مشخص و مواد و مفاد به کار رفته در آن روشن و ایران به سادگی توانسته که تصمیم به ورود یا عدم ورود به کنوانسیون مزبور را بگیرد یا نگیرد. اما اشکال این لوایح چهارگانه این است که توصیه FATF است و FATF کنوانسیون یا نظام بینالملل نیست بلکه گروهی از کشورهاست که تصمیمات خود را به سایر کشورها تحمیل میکنند.
* تیم مذاکرهکننده هستهای «اعتماد به طرف مقابل» را جایگزین «دقت» کرد
این گروه در ابتدا برای شفافیتهای مالی برای مقابله با قاچاق مواد مخدر و ... ایجاد شد. کشورهای تشکیل دهنده آن برای مشخص شدن مبدا و مقصد پولها و شفافیت در آن و برای اینکه اگر کشوری قصد سرمایه گذاری در کشوری دیگر را داشت ریسک پذیری سرمایه گذاری خود در آن کشور را مشاهده کنند و به کشورهای پر ریسک که مقدار پول شویی در آنها بالاست وارد نشوند، این ساز و کار طراحی کرده بودند.
علت مخالفتهای اعضای مجمع با این لوایح این است که اولاً اینکه ۹۰ درصد پولشوییهای جهان در کشورهای عضو FATF رخ میدهد. ثانیاً بعد از جریان ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مقوله مبارزه با تروریسم نیز به برنامههای این گروه اضافه شد. ثالثاً بعد از مدتی برنامه موشکی و سلاح هستهای را نیز اضافه کردند، پس معلوم میشود که FATF چارچوب خاصی ندارد و هر لحظه میتواند مأموریت جدیدی را به آن اضافه کند.
ابهام و اشکالی که وجود دارد این است که تعیین کننده و تعریف کننده این مولفهها مانند تروریسم آنها هستند یعنی امروز حماس را و فردا سردار قاسم سلیمانی و بعد از آن سپاه پاسداران را تروریست خطاب میکنند، همانطور که آمریکا اعلام کرد.
ابهاماتی که در این موضوعات وجود دارد قابل تفسیر است ما تجربه تلخی در برجام داشتیم. در برجام توصیههای رهبری و مجلس رعایت نشد. رهبری تاکید کردند که کلمات را دقیق ارزیابی کرده و بگنجانید. اما دیپلماتهای ما به افرادی مانند کِری اعتماد کردند و به کلماتی که چند معنی از آنها برداشت میشد دقت نکردند و بعد از این، آنها ادعا کردند که صنایع موشکی ما نیز باید تحت کنترل قرار بگیرد. نباید این تجربه تلخ را دوباره در FATF تکرار کنیم. باید جملات کاملا شفاف باشد، که شفاف نیست.
موضوع بعدی دخالت در قانون گذاری هاست و مدعی هستند که آنچه که ما جرم و تروریسم میدانیم باید شما هم آن را جرم بدانید. ما کشور یا ملتی که در مسیر استقلال خود زحمت میکشند و با سلطه گری مبارزه میکنند را تروریسم و مجرم نمیدانیم، ولی ممکن است آنها حزبالله و حماس و ملت فلسطین را تروریست تلقی کنند، همانگونه که آمریکا تلقی کرده است.
نکته دیگر شفافیت مالی است. شفافیت مالی در لغت واژهای بسیار زیبا و مطلوبی است، اما آنها از این کلمات سوءاستفاده میکنند و بخاطر اینکه ساز و کار این مسائل را خود اداره میکنند هرطور که میخواهند رفتار میکنند. اگر ما تمام ورود و خروج مالی خود را به این گروه اعلام کنیم. کشوری که در شرایط تحریم قرار دارد و برای دور زدن تحریمها و داشتن ساز و کار مالی از هر روزنهای استفاده میکند، بدون شک با نشان دادن این روزنهها را برای فرار از تحریم بر روی خودمان میبندیم.
عدهای در کشور موافق عضو شدن در این گروه اقدام مالی هستند و استدلالهای خود را دارند و عدهای نیز مخالف پیوستن به این گروه هستند و آنها نیز دلایل خود را دارند، اما دلایل مخالفان به مراتب، محکم و قویتر است. تنها استدلال موافقان این است که اگر عضو این گروه نشویم، بهانه بهدست مخالفان میدهیم، که علیه ما برنامهریزی کنند و اینکه اگر به این گروه ملحق نشویم چین و روسیه که با کشور ما در حال حاضر ساز و کار مالی دارند نیز با ما قطع ارتباط میکنند.
اولا باید در پاسخ گفت که اینها میتوانند هر چیزی علیه ما را بهانه کنند، چه امضا کنیم و چه امضا نکنیم؛ ثانیاً در مورد چین، روسیه و هند هم که میگویند اگر ما عضو FATF نشویم در لیست تحریم قرار میگیریم امکان ندارد چنین چیزی اتفاق بیفتد، زیرا زمانی که در لیست سیاه قرار داشتیم این کشورها با ما همکاری داشتند ما در حال حاضر در لیست خاکستری هستیم و به طریق اولی همکاریها را قطع نخواهند کرد.
ثالثاً باید در این پرونده حوصله بیشتری کنیم و موضع اروپا را در این موضوع ببینیم در تجربه برجام همه چیز را نقد دادیم و فقط یک مشت وعده نسیه تحویل گرفتیم و از این نسیه هم چیزی عاید ایران نشد. باید صبر کنیم تا موضع این کشورها مشخص شود و ساز و کارهای خروج از تحریم را به ما بدهند که ما تصمیم بگیریم که عضو این گروه مالی بشویم یا نشویم.
مدتی پیش که هنوز عدهای در داخل بر روی اینستکس حساب باز کرده بودند، اروپاییها آن را مشروط به تصویب الحاق به پالرمو کرده بودند...
مظفر:... نکته دیگری که در این زمینه باید عرض کنم این است که میتوان محتوای پولشویی و برخی مواد کنوانسیونها را بومی کرده و در کشور خودمان اجرا کنیم. یعنی شفافیت مالی، مبارزه با پولشویی و مبارزه با تروریسم را خودمان در کشور اجرا کنیم. آنها هم میتوانند از این سیستمهای داخلی ایجاد شده بازرسی کنند، اما اینکه ما تمام روزنههای مالی خود را آنلاین به تمام دنیا اعلام کنیم ریسک بسیار بالایی را به کشور تحمیل کرده ایم.
برگردیم به مباحث داخلی... در بحث برخورد با متخلفان که در بخشهای پیشین مطرح فرمودید، عنوان داشتید که در مجازات برخی افراد قصور داشته ایم آیا در حال حاضر مجازاتهای متناسبی برای متخلفان داریم؟ از سالها پیش که برخی از مدیران غیر دولتی دادگاهی شدند بعضی از رسانهها و مطبوعات با گرایشهای خاص عنوان نخبه کشی را به این افراد دادند؛ شاید چنین واکنشهایی از طرف برخی رسانهها دست دستگاه قضا را نیز در این امر محدود میکند؛ نظر شما دراین مورد چیست؟
مظفر: من برای پاسخ به این افراد میگویم که باید تخلفات را به ۲ دسته تقسیم کرد؛ یکی تخلفات اداری است که برای خروج از بنبستها و برای راهگشایی برخی از کارها یک سری از تخلفات به ناچار انجام شود. البته قصد جواز دادن و مشروعیت دادن به این تخلفات را ندارم، اما ممکن است در برخی موارد چنین تخلفاتی اتفاق بیفتد. اما برخی تخلفات شخصی و مصداقی از سوءاستفاده محسوب میشود. مساله سوءاستفاده حتی در موارد کم هم آن مدیر را ناامن و بیاعتماد میکند و دیگر نمیتوان به آن شخص اعتماد کرد.
تخلف و سواستفادهای که یک فرد عادی انجام میدهد با تخلفی که یک مدیر مرتکب میشود زمین تا آسمان تفاوت دارد. این نشان میدهد که ما باید از راس شروع کنیم و هر مدیری که مرتکب تخلف شده را کنار بگذاریم. امیرالمومنین (ع) در قبال افراد عادی برخوردهای تند و جدی را اعمال نمیکرد، اما با مسئولان و اطرافیان متخلّف جدیترین و تندترین برخوردها را اتخاذ میکرد.
جناب آقای مظفر در دهه ۶۰ به عنوان نیرویی در طیف چپ محسوب میشدند و در سال ۷۶ در کابینه دولت اصلاحات به عنوان وزیر معرفی شدند چه عاملی باعث شد که شما بعد از چند سال در لیست اصول گرایان قرار بگیرید و امروز هم ما شما را به عنوان شخصی که مواضعش بیشتر به سمت اصول گرایی گرایش دارد شما را میبینیم!
مظفر: معیار من خط امام است. در اوایل انقلاب، تشکلهایی به وجود آمدند که اندیشهها و آرمانهای امام را پاسداری میکردند. انتقاد این تشکلها به طیف راست در اوایل انقلاب این بود که این طیف توجه چندانی به اندیشههای امام ندارند.
برخی معتقدند که من تغییر هویت سیاسی داده ام، اما چنین نیست من همان اندیشه و آرمانهای خط امام را دارم. امام آمریکا را دشمن میدانست من هم چنین تفکری دارم. حضرت امام ولایت فقیه را لب الالباب اندیشه سیاسی حکومت میدانست من هم چنین نظری دارم. نظر امام در دفاع از اندیشهها و آرمانها تا آخرین قطره خون بود من هم چنین اعتقادی دارم. اشتباه اصلی این است که مرزبندیهایی که در کشور وجود دارد مرزبندیهای شفافی نیست و همه را به چپ یا راست تقسیم کرده ایم. در حال حاضر مرزبندیهای چپ و راست نیز با یکدیگر مخلوط شده و بههم ریخت، موضع مشخصی در آن وجود ندارد. بسیاری از مولفههایی که چپها به آن اعتقاد داشتند در حال حاضر مورد پذیرش راستها هستند و بالعکس.
* به علت نقد بیبند و باری در دولت خاتمی محدودم کرده بودند
زمانی چپها دشمن آمریکا بودند، اما در وضعیت فعلی سازشکارترین نیروها را در برخورد با آمریکا دارند. چپها مخالف بازار آزاد بودند، اما از این طرف طیف راست نیز در ابتدا اشتباهاتی داشتند به عنوان مثال حضرت آیت الله مرحوم آذری قمی در رابطه با احکام امام مبنی بر حکم مولوی و ارشادی مقاله را منتشر کرد. ما به عنوان چپ پیرو خط امام از این مقاله بسیار ناراحت شدیم چرا که معتقد بودیم اگر حکم امام و رهبری مولوی و ارشادی شود زیر بنای اجرایی آن سست میشود. امام مسلمین به عنوان نماینده امام عصر در عرصه حیات سیاسی و اجتماعی هر دستوری را بدهد باید اطاعت کرد. متاسفانه همانهایی که فریاد دفاع از امام سر میدادند، در حال حاضر میگویند که باید آموزههای امام را در موزهها جستجو کرد؛ که البته خودشان به موزه رفتند.
* نجفی بودجه آموزش و پرورش را کاهش داده بود و تحت فشار بودم
امام خمینی وقتی از ولایت فقیه صحبت میکند منظورش شخص خاصی نیست. ولایت فقیه یک مفهوم است به این معنی که در زمان غیبت کبرای امام عصر فردی جانشین او باشد. این اندیشه زمانی در قامت امام بود و الان در قامت رهبری قرار دارد. من همان اندیشههای امام را در آیت الله خامنهای به عنوان رهبر میبینم و پیرو ایشان هستم. در این موضوع چپ و راست و تمایل به اصول گرا و اصلاح طلب مطرح نیست. اعتقاد دارم باید جبهه بندی جدیدی ایجاد شود یعنی اینکه طرفداران انقلاب و ارزشهای امام و انقلاب و شهیدان و ولایت فقیه و کسانی که مخالف این موارد هستند از هم جدا شوند.
سوال من از افراد «دودوزه» یعنی کسانی که خود را طرفدار انقلاب و امام میدانند، ولی خلاف آن عمل میکنند و به نظام اعتقاد ندارند این است که اگر اعتقاد به چنین اصولی ندارند، چرا پستهای سیاسی را قبول میکنند؟ علت اینکه چرا من در دولت آقای خاتمی حضور پیدا کردم، این است که من مطرحترین فرد در آن مقطع زمانی برای وزارت آموزش و پرورش بودم هرچند که برخی از افراد طیف آقای خاتمی با حضور من مخالف بودند. کارگزاران و مشارکتیهای تند، مخالف اصلی حضور من در دولت بودند.
با وجود اینکه تحریم بودیم و نفت به بشکهای ۷ دلار رسید، ولی شاید بهترین دوران آموزش و پرورش را بتوان دوره وزارت من دانست. من در آن دوره خیلی اختیارات نداشتم و به اصطلاح نمیتوانستم فعالیت زیادی داشته باشم، چرا که من به دلیل اینکه از آرمانهای امام دفاع میکردم و یا گاهی مصاحبههای انتقادی داشتم و توسعه سیاسی و آزادی بی بند و بار را نقد میکردم به نوعی در دولت، محدود شده بودم و بعضاً مؤاخذه میشدم و حتی در برخی موارد بودجه وزارت تحت تصدی من را نمیدادند، اما با این وجود میتوانید ارزیابی نسبت به عملکرد من در آن دوران داشته باشید. البته باید این ارزیابی را از بدنه مردمی داشته باشید چرا که گروههای سیاسی تند با من موافق نیستند. چپها مخالف و راستهای کوتَهفکرتر به دلیل اینکه من در دولت خاتمی بودم من را قبول نداشتند.
* چپهای دهه ۶۰ استحاله شدند و از آرمانهای خود بازگشتند
برخی از مشکلات من در آموزش و پرورش را مقام معظم رهبری حل میکردند. ۶۰ میلیارد کسری حقوق معلمان در آن زمان بهدستور رهبری به من در آموزش و پرورش داده شد و دولت هیچ کمکی در این زمینه به من نکرد. میتوان گفت: مظلومترین فرد در دولتهای گذشته من بودم، چرا که هم از طرف افرادی مانند آقای محمدعلی نجفی رئیس سازمان برنامه و بودجه بود و مورد اعتماد دولت اصلاحات بود، بودجه وزارت تحت تصدی من کم شده و در فشار قرار گرفتم و هم اینکه از طرف طیف راست، مورد مواخذه قرار گرفته بودم، که چرا چنین سمتی را در دولت اصلاحات قبول کردهام؟
من در حال حاضر نه در عضویت رسمی هیچ کدام از طیفهای راست و چپ نیستم؛ اگرچه به مراتب از چپها در مقوله اصلاحات فهم صحیحتری دارم و از راستها نیز ولاییتر هستم و به انقلاب و رهبری و این نظام ولایی عشق میورزم و آرزو دارم در راه این نظام به شهادت برسم.
سال ۸۰ بار دیگر به شما پیشنهاد وزارت دادند یا نه؟
مظفر: عدهای از مشارکتی در آن زمان به سرپرستی خانم فاطمه حقیقتجو با من ملاقات کردند و با من شرط کردند و حرفهایی را به من دیکته کردند و گفتند باید طبق برنامههای ما پیش بروی؛ من هم گفتم که اگر دوباره برای این پست معرفی شوم همان رویه قبل را در پیش میگیرم و به این دلیل دیگر برای سال ۸۰ معرفی نشدم. البته خود شخص آقای خاتمی تمایل داشت که من را دوباره برای این پست معرفی بکند، چرا که کارکرد من را قبول داشت، ولی نتوانست فشار گروههای مشارکتی را تحمل کند، اما بعد از اینکه شخص دیگری برای تصدی این پست معرفی شد اظهار پشمانی کرد.
افرادی که به سرپرستی خانم حقیقتجو آمده بودند چه شرطی را برای شما در نظر گرفتند؟
مظفر: آنها گفتند که دولت آقای خاتمی انتظار داشت آموزش و پرورش را در مسیر اصلاحات قرار بدهید که شما در این امر کوتاهی کردید. از آنها پرسیدم که چه کوتاهی در وظایفم بوده است؟ آنها گفتند که باید مانند آقای مهاجرانی، علیه آقایان جنتی و مصباح یزدی موضع گیری میکردید. من در جواب آنها گفتم هرگز وزیر نظام نمیتواند اپوزیسیون نظام باشد. صحبت من همیشه این بوده که وزیر نمیتواند اپوزیسیون باشد، وزیر همیشه باید پاسخگو باشد و اگر جرمی در زمان وزارت او اتفاق بیفتد خودش مجرم است. یک مسئول، عضوی از نظام است و اگر چنین کاری کند، نفاق در کشور به وجود میآید. جالب این است که آن افراد به من گفتند که تو حاکمیتی فکر میکنی و من هم در پاسخ گفتم مگر یک خدمتگزار نظام میشود غیر از این فکر کند؟
در این سالها با دوستان و هم طیفان و هم خطهای سابق در ارتباط هستید؟
مظفر: البته دیدگاه سیاسی من با برخی اصلاحاتیهای تندرو یکسان نبود و آنها همخط من نبودند؛ متاسفانه در طول این سالها هم خطهای ما استحاله شدند و از آرمان اولیه خود برگشتند، البته در مواجهات اخلاقی مشکلی فردی با این افراد ندارم و هر کسی که پیرو خط امام باشد، با آن ارتباط دارم. بنده در دفاع از آرمانهای امام و رهبری هرگز کوتاه نمیآیم و عقبنشینی نخواهم کرد. من که یکی از سخنرانهای کشور در مناسبتهای ملی از قبیل: دهه فجر، فوت امام، روز قدس و ۱۳ آبان هستم؛ معمولاً اکثر افراد در استانها با سخنرانیهای من مشکلی ندارند چرا که من مناسبتهای انسانی و حرمتها در سخنرانیها نمیشکنم، اما در مورد ارزشها در هر سخنرانی محکمتر از همه بر روی ارزشهای امام و رهبری ایستادگی میکنم.