به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، «حمید بهمنی» سینماگر شناختهشده جریان هنر انقلاب اسلامی است؛ وی متولد 1339 در شیراز و فارغالتحصیل رشته کارگردانی از دانشگاه هنر است. از جمله آثار سینمایی این کارگردان باسابقه سینمای ایران میتوان به ساخت فیلمهایی چون «آن مرد آمد»، «گلوگاه شیطان»، «گامهای شیدایی» و... اشاره کرد.
اکنون در آستانه برگزاری سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر، به سراغ این سینماگر برجسته کشور رفتیم و به بررسی کارکرد و شأن جشنواره فیلم فجر از منظر این هنرمند پرداختیم. به نظر میرسد جشنواره فیلم فجر پس از گذشت سیوهفت دوره از برگزاری خود، هنوز به جشنوارهای استراتژیک، هدفمند و پیشبرنده آرمانهای فجر انقلاب اسلامی تبدیل نشده است.
نقش مدیران فرهنگی و سینمایی کشور را در ترقیم وضعیت کنونی چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه اغلب مدیران فرهنگی و سینمایی ما در وضعیتی قرار دارند که جز نوک بینی خود و تعدادی فیلمساز معمولی که هیچ مشکلی از مشکلات کشور را حل نمیکنند، چیز دیگری را نمیبینند! همین سریال معروف «گاندو» را که چندی پیش از تلویزیون پخش شد را تصور کنید؛ «گاندو» سریالی بود که رفتاری استراتژیک را در حوزه سریالهای تلویزیونی از خود بر جای گذاشت و دیدید که تا چهسان نافذ و مؤثر بود؛ متأسفانه شما ببینید در رسانه ملی چه بودجههای هنگفت و کلانی به هدر میرود اما آثاری استراتژیک در قامت «گاندو» که دارای ضریب نفوذی مثل ضریب نفوذ این سریال هستند، به ندرت ساخته میشوند؛ وجود و امتداد چنین وضعیتی در سینمای ما به این خاطر است که غالب مدیران رده بالای حوزه فرهنگ و هنر ما ایده، اندیشه و دغدغههای استراتژیک ندارند که بخواهند به سراغ سفارش و ساخت چنین آثاری بروند.
پس با این اوصاف، میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که سینمای ایران تا پیش از روی کار آمدن دولت اصلاحات، سینمایی همسو و همگام با آرمانهای فجر انقلاب اسلامی بود؛ درست است؟
بله بدون شک همینطور است؛ سینمای ما پیش از آغاز دوران اصلاحات، سینمایی پاک بود و کل دنیا سینمای ما را به عنوان سینمایی پاک میشناخت؛ اما اکنون دیگر کسی در دنیا ما را با این عنوان نمیشناسد؛ غالب فیلمهای ایرانی که به جشنوارههای خارجی راه پیدا کرده و ضریب میگیرند، فیلمهایی سیاهنما و در نقطه مقابل آرمان انقلاب اسلامی هستند؛ اینها فیلمهاییاند که بر علیه اندیشه انقلاب اسلامی قد علم میکنند؛ شما همین دو فیلمی که در اسکار تحویل گرفته شدند را ببینید؛ کدام یک از آنها با آرمانهای انقلاب اسلامی همسو و همداستان بودند؟ جشنوارههای خارجی هم به خوبی از این وضعیت نابهسامان سینمای ایران سوءاستفاده کرده و سینماگران ما را میخرند و در مسیری که خود میخواهند، هدایت میکنند؛ آقایان بدانند که اسکار برای ما نان و آب نمیشود؛ باید اندیشه نو و تازهای را به سینما تزریق کرد؛ من مشکلی با فیلم ساختن اینگونه افراد ندارم؛ اتفاقاً میگویم آنها هم در این فضا باشند و فیلمشان را بسازند؛ اما اگر قرار است آنها بسازند، ما هم باید بسازیم؛ چرا باید امثال آقای شهریار بحرانی و بسیاری از هنرمندان تراز اول و متعهد انقلاب اسلامی سالها خانهنشین باشند؟ چرا بنده باید برای ساخت یک فیلم سینمایی 8 سال بدوم و همچنان راه به جایی نبرده باشم؟ بارها پیشنهاد ساخت کمدیهای سخیف و سطحی به من شده است اما هرگز چنین کاری را نپذیرفتهام؛ چراکه باور دارم بچههای انقلاب باید فیلمهای انقلابی بسازند؛ باید به دنبال تحقق مطالبات بر زمین مانده حضرت آقا در فضای فرهنگ، هنر و سینما باشند؛ باید شهید سلیمانیها را محور و دستمایه ساخت فیلمهای سینمایی خود قرار دهند؛ میلیونها شهید در این کشور داریم که جان خود را در راه آرمان مقدس انقلاب اسلامی فدا کردند؛ آیا این اتفاق ناچیزی است؟ آیا چنین اتفاق عظیمی ارزش این را ندارد که فیلمهای سینمایی متناسب با چنین موضوعاتی بسازیم؟ این وضعیت سینمای ماست و نمیدانیم برای برونرفت از آن چه باید بکنیم.
آخرین فیلم شما که بر پرده سینما اکران شد، فیلم سینمایی «گامهای شیدایی» بود؛ ظاهراً این فیلم با وجود آنکه فیلمی دغدغهمند و استراتژیک به شمار میآمد، در آن مقطع با برخورد مناسبی مواجه نشد و آنگونه که باید و شاید دیده نشد؛ کمی هم در این باره صحبت کنیم.
ما در سال 91 فیلمی استراتژیک به نام «گامهای شیدایی» ساختیم؛ در مقطعی که داعش هنوز به معنای واقعی و رسمی شکل نگرفته بود اما ریشههای شکلگیری آن در حال رشد بود؛ حرف ما در آن فیلم این بود که عملکرد آمریکا در منطقه، بهویژه در عراق و سوریه ناظر به سازماندهی و هدایت گروهکهای تروریستی است؛ ما برای اولین بار در فیلم «گامهای شیدایی» به این واقعیت اشاره کردیم و تا پیش از آن کسی با چنین صراحتی درباره این واقعیت حرفی نزده و هشدار نداده بود؛ فکر میکنید چه اتفاقی برای آن فیلم افتاد؟ بیش از 5 سال فیلممان را اکران نکردند؛ هرکجا که میرفتیم جلوی فیلم را میگرفتند؛ البته مدعی نیستم که فیلم ما فیلمی کامل و بی نقص بود؛ خیر؛ نقص و ضعف هم داشت اما در عینحال فیلمی استراتژیک بود و حرف تازهای برای گفتن داشت؛ این فیلم در آن مقطع شدیداً بایکوت شد؛ در جشنواره فیلم فجر که برخورد مناسبی با آن نشد؛ در اکران نیز اگرچه به عنوان فیلم سرگروه انتخاب شد اما هرگز امکاناتی که در اختیار فیلمهای سرگروه قرار میگیرد در اختیار «گامهای شیدایی» قرار نگرفت؛ من در روز نخست اکران به سینمای سرگروه مراجعه کردم و دیدم برای فیلم ما پلاکارد تبلیغاتی که نزدهاند هیچ، پوسترمان را هم نصب نکردهاند! از متصدی سینما سؤال کردم که چرا فیلم «گامهای شیدایی» را اکران نمیکنید؟! وی پاسخی سربالا به من داد؛ بلافاصله با پخشکننده فیلم تماس گرفتم و ماجرا را برایش شرح دادم اما باز هم راه به جایی نبردیم. میخواهم بگویم که در آن مقطع فیلم استراتژیک ما را خفه کردند! چرا باید چنین شرایطی بر سینمای ما حاکم باشد؟ وقتی اجازه پخش و دیده شدن چنین فیلمهایی را به ما نمیدهند، مجبوریم در خانه بنشینیم و اصطلاحاً منزوی و خانهنشین شویم. اکنون 7 سال(از سال 91 تا کنون) است که نتوانستهام وارد سینما شوم و شرایط برای حضور امثال ما مهیا نیست؛ به هر راهی که میروم درها بسته است! در عینحال، حاضر نیستم به ساخت فیلمهای اجتماعی سیاهنما و طنزهای سخیف و میانمایه تن دهم؛ وضعیت کنونی سینمای ایران به گونهای است که ما باید خانه نشین باشیم و لائیکها در وسط میدان باشند و به راحتی از بودجه دولت، امکانات بیتالمال و برخی شبکههای رسانه ملی برخوردار شوند و فیلمها و سریالهایی را بسازند که یک ارزن هم ارزش ندارند؛ فیلمهایی که هرگز در راستای پیشبرد آرمانهای انقلاب اسلامی گامی رو به جلو برنمیدارند وکوچکترین تأثیر مثبت فرهنگی نیز در میان آحاد جامعه بر جای نمیگذارند. جالب است همانهایی که سالها از امکانات دولتی و بودجه بیتالمال برای ساخت آثارشان استفاده کردند، دست به تحریم سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر زدند!
در پایان گفتوگو اگر نکته قابل ذکری باقی مانده است، بفرمایید.
ما پای آرمانهای والای این نظام مقدس و انقلاب اسلامی قسم خوردیم؛ در هر شرایطی پای این قسم خواهیم ایستاد و هرگز حاضر نخواهیم بود گامی در راستای نقض و تضعیف آرمانهای رفیع انقلاب اسلامی برداریم. اگر مثل سردار سلیمانیها نبودند، معلوم نبود که اکنون چه بلایی بر سر کشور و امنیت ملی ما میآمد؛ شهید بزرگی مثل سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی خون پاک خود را در راه حفظ آرمانهای انقلاب اسلامی هدیه کرد و همه جهان را بر هم ریخت؛ اما متأسفانه غالب سلبریتیهای ما به استثنای تعدادی اندک در این باره سکوت کردند و هیچ واکنشی از خود نشان ندادند؛ اما در مقابل دیدید که همین سلبریتیها در واکنش به اشتباه سهوی هدف قرار گرفتن هواپیمای مسافربری اوکراین چگونه به جوش و خروش افتاده و خود را به آب و آتش زدند و سرانجام محصول کنششان این شد که جشنوارههای هنری فجر را تحریم کنند. از شما میخواهم که دعا کنید عمرمان کفاف دهد و بتوانیم مطالبات استراتژیک و بر زمین مانده انقلاب اسلامی، شخص حضرت آقا و شهدای عظیمالشأنمان را بر پرده سینما به تصویر بکشیم. وقتی آقای حاتمیکیا فیلم «به وقت شام» را ساخت، این تصور در میان عدهای ایجاد شد که دیگر رسالتمان نسبت به سینمای استراتژیک ادا شده و پایان رسیده است؛ حال آنکه هرگز اینگونه نیست و تازه در آغاز راه هستیم. چطور برخی سینماگران ما مدام به ساخت فیلمهای سخیف و سیاهنمایانه خود ادامه میدهند و کسی در واکنش به آنها نمیگوید بس است و دیگر رسالتتان به پایان رسیده است؛ اما در مقابل به فیلمسازان استراتژیک میتازند که بس کنید؛ تا کی میخواهید فیلمهایی از این دست بسازید؟!