سینمای اعتراضی-انتقادی در شکل و شمایل جدید خود نیز در واقع حکم همان کودک را دارد که باید گامهای نخست آن با ساخت آثاری از جنس «روز بلوا» بهروز شعیبی و «خروج» ابراهیم حاتمیکیا به فال نیک گرفت.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ عباس اسماعیل گل
«این فیلم محافظهکارانه است!»، «این همه در ارتباط با فساد صحبت شد، اما وقتی پای بررسی ریشههای این اتفاق به میان آمد، فیلمساز کارش را متوقف کرد.»، «شخصیت روحانی فیلم در نهایت از اشتباهات مبرا شد...»؛ اینها بخشی از انتقاداتی است که در چند روز گذشته و پس از نمایش فیلم سینمایی «روز بلوا» در ارتباط با این اثر مطرح شد؛ نقدهایی که بخشی از آنها درست است و بخشی دیگر نیز ناشی از نشناختن شرایط سینمای ایران و البته عدم آشنایی با الگوی فیلمسازی بهروز شعیبی کارگردان این اثر. «روز بلوا» اثری در ارتباط با یک فساد اقتصادی است؛ قصه یک روحانی سرشناس که به شکل ناگهانی از فساد مالی و اقتصادی اطرافیانش مطلع میشود و هر چه بیشتر در ارتباط با این موضوع تحقیق میکند، بیشتر به عمق فساد آنها پی میبرد. تا اینجای قصه «روز بلوا» قصهای تازه در سینمای ایران به شمار میآید. قصهای جسورانه که به سراغ نمایش فساد اقتصادی در میان چهرههایی با پوشش مذهبی و دینی رفته است؛ اما بزرگترین مشکل آن این است که نمیتواند از یک بخشی بیشتر به سوژه محوری خود نزدیک شود و آن را موشکافی کند و این بزرگترین نقطه ضعف «روز بلوا» است که به تعبیر بهتر میتوان آن را ناشی از محافظهکاری فیلمساز دانست.
با این همه آنچه که اهمیت ساخت اثری همچون «روز بلوا» در سینمای ایران و سرمایهگذاری نهادهایی همچون سازمان هنری رسانهای اوج را در این زمینه مضاعف میکند، اهمیت ورود به حیطه ساخت آثاری با رویکردهای عدالتخواهانه است؛ حتی اگر این اتفاق در گامهای اول با کمی محافظیکاری برداشته شود. یکی از مفاهیم اصلی مورد توجه در «روز بلوا» که اتفاقا بهروز شعیبی کارگردان این فیلم نیز در نشست خبری آن در جشنواره فیلم فجر به آن اشاره کرد، مسئله «عدالت» است. موضوعی که در زیرلایه قصه اصلی فیلم به آن پرداخته شده و اتفاقا مدتهاست که جای خالی پرداختن به آن در سینمای ایران احساس میشود. البته پرداختن به مفهوم عدالت، نه از منظر و کارکرد رابینهودی آن بلکه از منظر عدالت اجتماعی و مبارزه با رانتخواری و ویژهخواری است که در این سالها بیش از پیش مورد توجه جامعه ایرانی قرار گرفته است و «روز بلوا» نیز به نوعی به نمایش این موضوع پرداخته است.
«روز بلوا» شاید در مقایسه با چند اثر قبلی بهروز شعیبی در سینما و تلویزیون آنگونه که باید و شاید نتوانسته حق مطلب را در ارتباط با سوژه خود ادا کند، ولی در سینمایی که اغلب آثارش حول مسائلی همچون مواد مخدر، طلاق، قصاص، مهاجرت و... است، ساخت آثاری از جنس سینمای انتقادی و اجتماعی و مرتبط با مسئله عدالت اتفاقی تازه است که باید به خودی خود آن را به فال نیک گرفت. البته که این بهانهای برای توجیه نقاط ضعف «روز بلوا» نیست؛ آنچنان که نگارنده نیز در همان ابتدای متن به بخشی از انتقادات وارد بر این اثر اشاره کرد، اما نباید از این نکته غافل شد که سینما نیز به عنوان یک هنر-صنعت با افزایش تجربههاست که پیشرفت میکند و هیچگاه نمیتوان از کودکی که در حال برداشتن قدمهای ابتدایی خود است، انتظار داشت که همچون یک انسان بزرگسال به راحتی گام بردارد. نمونه مشابه این انتقادات را هم میشود به فیلم «خروج» ساخته ابراهیم حاتمیکیا وارد کرد. اما واقعیت آن است سینمای اعتراضی-انتقادی در شکل و شمایل جدید خود نیز در واقع حکم همان کودک را دارد که باید گامهای نخست آن با ساخت آثاری از جنس «روز بلوا» بهروز شعیبی و «خروج» ابراهیم حاتمیکیا به فال نیک گرفت و به روند کلی این پدیده جدید در سینمای ایران که با همت نهادهایی همچون سازمان هنری رسانهای اوج راهاندازی شدهاند، کمک کرد تا در ادامه مسیر گامهای خود را جدیتر و محکمتر بردارد.