سرپرست سابق سازمان توسعه تجارت ایران گفت: اگر بخواهیم برای ورود به عرصه بین المللی آنوقت میتوانیم در بازارهای خارجی حرف برای گفتن داشته باشیم باید استراتژی کلی تجارت خارجی کشور را قائم بر دو محور تنوع کالایی و تکثر شرکتهای توانمند طراحی کنیم.
گروه اقتصادیخبرگزاری دانشجو- سینا احدیان؛ در بخش مقدماتی پرونده "دیپلماسی اقتصادی" به اهمیت صادرات به عنوان موتور محرک تولید بخصوص در شرایط تحریم و جنگ اقتصادی، مزایا و ظرفیتهای اقتصادی بالقوه کشور برای تعامل با سایر کشورها و همچنین اهمیت توسعه تجارت خارجی با کشورهای همسایه و اثر آن بر رشد و رونق تولید و اقتصاد ایران پرداختیم.
محدرضا مودودی؛ سرپرست سابق سازمان توسعه تجارت ایران در قسمت قبلی پرونده یعنی بخش اول گفتگوبه اهمیت زنجیرهی تامین به منظور صادرات و همچنین اثرات منفی بی ثباتی اقتصادی در تجارت خارجی اشاره کرد و مثالی هم از یک فرصت سوزی یک و نیم میلیارد دلاری در بازار سوریه زد. این کارشناس تجارت خارجی همچنین از تعداد کم شرکتهای صادرکننده در ایران و محدود بودن ۹۸ درصد سبد صادراتی کشور به ۲۳۸ کالا گلایه کرد و تغییر در این رویه را پیش نیاز بهره برداری از ابزار دیپلماسی اقتصادی برای رقابت در بازارهای جهانی و منطقهای دانست. در ادامه بخش دوم گفتگو با رئیس سابق سازمان توسعه تجارت تقدیم میشود.
با توجه به عرایض قبلی توضیح دهید اگر کالای مورد نظر در زنجیرهی داخلی تولید شود در چه صورت میتواند در بازار خارجی با استفاده از دیپلماسی اقتصادی مشتری بدست آورد؟ در دیپلماسی اقتصادی وقتی شما میخواهید وارد یک پیوند عمیق تجاری و یا حتی صنعتی با یک کشور همسایه یا یک کشور هدف شوید باید بتوانید مبادله کالا بکنید. تعرفههای ترجیحی و تجارت آزاد اینجا شکل میگیرند، مثلا برای اینکه بتوانید در یک پیمان منطقهای عضویت پیدا کنید در یک پیمان دو جانبه یا چند جانبه برای اینکه مبادله کالا بکنید در همین جا اتفاق دیگری رخ میدهد که باز نشان میدهد دیپلماسی اقتصادی شاید چندان هم موثر نیست، شما با یک کشور هدف صحبت میکنید میگویید من صد قلم کالا را میخواهم با تعرفه پایین برای شما بفرستم و شما این را از من بپذیر تعرفه را برای من به حداقل برسان خب در ازایش میگوید من برای تو چه بفرستم میگوید برایت نساجی بفرستم میگوییم نه شما اگر نساجی بفرستید صنعت نساجی ما اینجا نابود میشود میگوید صنعت غذایی بفرستم؛ نه نمیتوانم صنعت غذایی من امیدش به همین مقدار بازاری است که در ایران دارد کشاورز من نابود میشود، فلان کالای صنعتی را بفرستم؛ نه صنایع من به مشکل میخورد! یعنی شما وقتی میخواهیم وارد یک پیوند جهانی یا منطقهای و یا حتی یک کشور شویم در بده بستان هایتان باید بتوانید تشخیص بدهید که حاضرید درد ناشی از توقف چند واحد صنعتی را قبول کنید تا یک اقتصاد بزرگتر شکل بدهید؟ اما وقتی ما کشوری هستیم که در همه رشتهها تولید کننده داریم همه رشتهها را هم میخواهیم حمایت بکنیم و این تحت عنوان حمایت از تولید داخل جلوی شما را برای پیوندهای کلان اقتصادی با دنیا میگیرد راه را میبندد، نمیتوانید وارد عرصه مذاکره دو جانبه چند جانبه با کشورهایی بشوید که لازم دارید. اینها تمرینی است برای جهانی شدن اینها تمرینی است برای رقابت پذیر شدن اینها تمرینی است برای اینکه بتوانید محصولاتی در مقیاس جهانی در مقیاس صادراتی در کیفیت و رقابت بین المللی تولید کنید تا هم مصرف کننده داخلی و هم بین المللی منتفع شود، اما ما نمیگذاریم این اتفاق بیفتد.
در واقع این همان بحث مزیت نسبی و رقابتی در تجارت است؟ مزیتهای نسبی که صرفا حالا بیشتر باید بگوییم مزیتهای رقابتی، چون ممکن است مزیت نسبی بگوییم به نفت و گاز ما مربوط است، ولی مزیت رقابتی این است که من بگوییم یک مگا پروژهای تعریف بکنم که اساسا در مقیاس جهانی باشد یا در مقیاس منطقهای باشد و قابلیت رقابت با دیگران را داشته باشد، ممکن است حتی مواد اولیه اش از بیرون بیاید، ولی این مکانیزم و این کارخانه به قدری میتواند پویا باشد که بتواند محصولات با ارزش افزوده بالاتر تولید کند.
اگر شرایط تحریمی کشور را در نظر بگیریم نگاه به مساله متفاوت نمیشود؟ این کاملا درست است و تا زمانی که ما تهدید تحریمها را شاهد باشیم میتواند دغدغه درستی باشد، اما اگر این تحریمها برداشته شد ما کجا هستیم ما باید دو چشم انداز داشته باشیم معمولا تحریمها دائمی نخواهد بود یک دورهای میگذارند و بعد وقتی بی اثر میشود دیگر از آن حالت انتفاع خارج میشود و شما میتوانید برگردید به شرایط عادی، ما برای شرایط عادی چه برنامهای داریم؟ تناقض و پارادوکسی که شکل میگیرد اینجاست که ما در زمانی که با بحران درآمد ارزی مواجهیم ساخت داخل توجیه پیدا میکند و نگاه به ساخت داخل اهمیت پیدا میکند و اتفاقا آن موقع برای سرمایه گذاری پولی نداریم! برای اینکه بتوانیم ساخت داخل را عمق بدهیم و قدرت ببخشیم باید وقتی که رونق درآمد ارزی داریم روی آن سرمایه گذاری کنیم، اما در چنین مواقعی کمتر نگاه به ساخت داخل میشود و واردات جایگزینش میشود و دوباره باز فرصت سوزی داریم این داستان داستان تکراری و دردناک تاریخ اقتصادی ماست که مدام تکرار شده و همیشه در شرایط رونق اقتصادی واردات توانسته به نوعی خودش را بر ساخت داخل تحمیل کند و ما تولید را به حاشیه و انزوا کشاندیم. آسیب این مساله را امروز شاهدیم این تعداد اقلام قدرتمند صادراتی در کشور شکل گرفته که شاید مثلا از این ۷۰، ۸۰ قلم بالای صد میلیون دلار هم شاید بتوانیم بگوییم ۹۰ درصدش محصولات پتروشیمی هستند یعنی مزیتی را ما خودمان خلق نکردیم که بتوانیم بگوییم ما میتوانیم با مزیت چند صد میلیون دلاری فرض کنید که سهم خوبی از بازار بین المللی بگیریم این ضعف بزرگی است، اما باید برایش راهکار پیدا شود.
در رابطه با تعادل تراز تجاری و همبستگی واردات و صادرات البته واردات کالاهای واسطهای توضیح دهید. آمارها با ما صحبت میکنند آمارها میگویند بزرگترین اقتصادهای دنیا در عین حالی که بزرگترین صادر کنندگان دنیا هستند بزرگترین وارد کنندگان دنیا هم هستند یعنی کمتر کشوری میبینید که تراز تجاریش به شدت با هم اختلاف داشته باشد. حتی اقتصادهای بزرگ دنیا وقتی تراز تجاریشان را رصد میکنیم میبینیم وارداتشان از صادراتشان بیشتر است یعنی در آمریکا من خاطرم هست یک بار تراز تجاریش را چک میکردم ۷۶۰ میلیارد دلار تراز تجاریش منفی بود در فرانسه نزدیک به صد یا دویست میلیارد دلار منفی بود.
در بسیاری از واردات هایی که انجام می شود مثل واردات قطعه خودرو اظهار می شود که کالای واسطهای و برای تولید است، نظر شما چیست؟ ما دلمان خوش است مواد اولیه قطعات ماشین آلات میاریم پس حداقل وارداتمان را توجیه میکنیم، اما من میگویم چرا در طول تاریخ این زنجیرهها را کامل نکردیم و چرا به مواد اولیه و قطعات اینها اینقدر وابسته ایم. صحبت سر این است؛ این کشورها وارداتشان برای مصرف نیست برای تبدیل کردن به کالای با ارزش افزوده برای صادرات است یعنی بخشی از یک زنجیره تولید جهانی هستند از این طرف یک جریان واردات را دارند برای مشارکت در یک تولید بین المللی و از آن طرف یا نیمه ساخته یا ساخته شده به دنیا دوباره صادر میکنند. مشکل ما این است که ما در اینجا مصرف میکنیم چرا میگویم ما مصرف میکنیم به خاطر اینکه وقتی به سبد کالای صادراتی خودتان نگاه میکنید خیلی شباهت به سبد کالای وارداتی تان ندارد این دو تا خیلی با هم تفاوت دارند در صورتی که در دنیا وقتی نگاه میکنید میبینید اونا اگر به همان نسبت خودرو وارد میکنند به همان نسبت خودرو هم صادر میکنند اگر به همان نسبت مثلا فرض کنید مواد اولیه وارد میکنند محصول در همان رابطه صادر میکنند. این نشان میدهد جریان چرخه تولیدشان به گونهای تعریف شده و شکل گرفته که برای تجارت جهانی است نه برای مصرف داخلی، ولی ما از این طرف نگاه میکنیم ترکیب سبد کالای وارداتی ما غلات است و بخشی از قطعات مورد نیاز خودرو و، ولی اساسا از آن طرف صادرات ما از جنس اینها نیست. ما پتروشیمی صادر میکنیم که منبع محور است و از نفت و گاز استخراج میشود یا مثلا محصولات فولادی صادر میکنیم بنابراین سبد کالایی ما خیلی کوچک و محدود است و این آسیب پذیری میتواند به ما در تحریمها آسیب بزند. ما باید بتوانیم ۲۳۴ قلم کالای بالای ده میلیون دلار خودمان را تبدیل کنیم به ۵۰۰ قلم کالا؛ باید این تنوع را بدهیم که رصد کردنش سخت شود و بتوانیم تنوع بیشتری به سبد صادراتی خودمان بدهیم تا پیوندهای بهتری با دنیا برقرار کنیم.
چطور میتوانیم این تنوع بخشی به سبد کالایی و رقابت با شرکتهای خارجی در بازار منطقه را رقم بزنیم؟ خب اینجا مستلزم این است که ما بتوانیم مگاپروژههای صادراتی را در مقیاس بین المللی تعریف کنیم تا حرف برای گفتن داشته باشیم، اما مشکل دوم این است که این میزان صادرات توسط چه تعداد افراد صادر میشود؟ ما در شرکتها هم وقتی بررسی میکنیم میبینیم تعداد شرکتهای صادر کننده ما بسیار عددش محدود است بالای صد میلیون دلار ما مثلا وقتی در شرکتها بررسی میکنیم میبینیم کمتر از مثلا ۷۰، ۸۰ شرکت هستند بالای ۵۰ میلیون دلار ما کمتر از مثلا ۱۰۰ شرکت هستند بالای ده میلیون دلار ما حدود ۴۰۰ شرکت هستند لشکری که ما میخواهیم با آن برویم دنیا تسلیم تجارت خارجی خودمان بکنیم این لشکر ۴۰۰ نفره است این را مقایسه کنید با ترکیهای که شاید آمار صادر کنندگان بالای ده میلیون دلارش بالغ بر ۱۷۰۰ شرکت است. خب در همین موازنه نگاه میکنید شما یک چهارم آنها نیرو دارید پس بنابراین بحث توانمندسازی شرکتهای خودمان خیلی مهم است، چون همچنان که ما از ۸ هزار و ۵۰۰، ۶۰۰ قلم کالا که ۲۳۴ قلم کالای ما بالای ده میلیون دلار است در شرکتها هم وقتی آمارها را نگاه میکنیم این تاسف وجود دارد؛ ما ۸ هزار واحد صنعتی بزرگ داریم ۴۰۰ تا شرکت بالای ده میلیون دلار صادراتی داریم یعنی بقیه شان برای تولید داخل در مقیاس تولید داخل هستند گر چه اندازه شان شرکتهای بزرگ تلقی میشوند واحدهای کوچک و متوسط نزدیک به ۴۰۰ هزار واحد فعال داریم که دارند در مقیاس کوچک و متوسط تولید میکنند ۴۰ و خردهای هزار تایشان شاید نزدیک به ۸۰ هزار تا دارد که ۴۰ هزار از آن در شهرکهای صنعتی مستقر هستند که کلا ۲ میلیارد دلار صادرات دارند و بعد میگوییم چه قدر صنف تولیدی داریم کارگاه زیر پلهای که کار تولیدی میکنند نزدیک به شاید ۳۰۰، ۴۰۰ هزار تا هستند از این لشکر عظیم شاید یک میلیونی حدود یک میلیونی بخواهیم بگوییم ما فقط چیزی حدود ۴۰۰ شرکت مان دارند برای این کشور صادرات انجام میدهند و سهم بالایی از تجارت خارجی را در اختیار دارند! اینها اگر درست نشوند یعنی اگر ما نتوانیم تکثر، تعدد و تنوع را به اقلام و به شرکتهای خودمان بدهیم نه میتوانیم در مذاکرات بین المللی خیلی موفق باشیم نه میتوانیم سهم خودمان را در بازارهای منطقهای افزایش بدهیم و نه آن دیپلماسی اقتصادی میتواند موثر باشد هر چه مذاکره بکنید ته خط میرسید به این که چه میخواهید صادر بکنید و شما در برابر این که چه میخواهید صادر کنید حرف برای گفتن ندارید!
لطفا ناظر بر عرایض خود مثالی عینی بزنید. زمانی ما با ترکیه مذاکره کردیم و ۶۰ قلم کالا پیشنهاد دادیم ۶۰ قلم آنها در گام دوم، در گام اول توافقی بود که اجرایی میشود در ۶۰ قلم دوم آنها به ما گفتند ما به این دلیل که نرخ تعرفهها باید همسان باشد با نرخ تعرفههای اروپا در این ۶۰ قلم نمیتوانیم که اتفاقا همان ها هم مزیت رقابتی ما بود و ۴۷۰ قلم کالای جدید معرفی کردند نگاه کردم در این ۴۷۰ قلم کالای پیشنهادی کل صادراتمان به دنیا یک و نیم میلیارد دلار است به خود ترکیه ۱۶ میلیون دلار صادرات داشتیم بنابراین نمیتوانیم در این فهرستهایی که میدهند خیلی حرف برای گفتن داشته باشیم این ضعف بزرگی است که باید درست شود، سازمان توسعه تجارت واقعا جایگاهش باید معلوم شود اگر ما قرار است که استراتژی کلی تجارت خارجی کشور را طراحی بکنیم که هول همین دو محور است تنوع کالایی و تکثر شرکتهای توانمند برای ورود به عرصه بین المللی آنوقت می توانیم در بازارهای خارجی حرف برای گفتن داشته باشیم.