تمام فروش سینمای ایران در سال ۹۸ حدود ۳۰۰ میلیارد تومان بوده است. برای اینکه این عدد به ذهن شما نزدیک شود، میتوانم بگویم این مبلغ، هزینه سه چهار تا آپارتمان متوسط در شمال تهران است!
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- محمد حسین طارمی؛آمارها نشان میدهد که سهم فیلمهای کمدی در بین فیلمهای پرفروش خیلی بیشتر از ژانرهای دیگر بوده است. در سالهای اخیر اقبال تماشاگران به کارهای کمدی افزایش چشمگیری داشته، برخی فیلمسازان صرفا تحتتأثیر این خوشاقبالی و فروش درخور توجه فیلمهای کمدی، بدون درنظرگرفتن استعدادشان سراسیمه و بدون مطالعه خود را در میدان پرریسکِ ساختن آثار کمدی میاندازند. این افراد شاید به پول و پلهای هم رسیده باشند، ولی حتما در مقابل، اعتبار فیلمسازی خود را هزینه کردهاند و از آن بدتر باعث صدماتی جدی به اعتبار سینمای کشور شدهاند. حال باید دید سینمای ایران بعد از انقلاب چه مسیری را طی کرده است که این روزها سینمای کمدی مبتذل اینگونه سرآمد سینمای ایران شده است. از این رو خبرگزاری دانشجو با سید علی سیدان منتقد سینما به گفتگو نشسته است.
رویکرد غالب مدیران سینمایی در دهه شصت «جنگ با ذات سینما» دانشجو: جریان ابتذال در سینمای بعد از انقلاب حاصل چه سیاستها و روندی هست؟ این سوال خودش یک سرفصل بسیار کلان است که باید ذیل این سوال کل روند سینمای ایران بعد از انقلاب و حتی قبل از انقلاب بررسی شود. اما اجمالا میتوان گفت زیستبوم سینمای ایران به طور کلی از ابتدا محیطی مساعد برای رشد سینمای متعهد، مردمی، سرگرمکننده و در عین حال پایبند ارزشهای ملی و تاریخی و مذهبی نبوده است. اراده مدیران سینمایی دهه شصت بر تقویت یک جریان خاص هنری، عرفانی، جشنوارهای و امثالهم بوده است. من اسم رویکرد غالب مدیران سینمایی در دهه شصت را «جنگ با ذات سینما» میگذارم؛ سینمایی که به مردم، به سرگرمی، به امکانات بیانی سینما و به تاریخ مدیوم سینما بیتوجه بود و درصدد بود که یک ذائقه محفلی و انتلکتوئلی را در سینمای غالب کند.
سینمای دوران اصلاحات، سینمای سیاست زده پس از دهه شصت هم افت و خیزهایی داشتیم و کمابیش همان رویکردها جریان داشت تا اینکه به دولت اصلاحات رسیدیم. در این دوران یک انرژی متراکمی آزاد شد. البته بخشی از این انرژی آزادشده طبیعی بود. چون پیش از این نحوی سیاستزدایی از سینما و فرهنگ عمومی صورت گرفته بود و مردم ایران نوعی تشنگی برای بازگشت سیاست –به معنای حقیقی کلمه- به عرصه عمومی فرهنگ داشتند که البته این از ذاتیات انقلاب اسلامی بود. انقلاب اسلامی آمده بود که مردم را به هویت سیاسی حقیقی خودشان بازگرداند. لیکن بخش مصنوعی ماجرا این بود که گردانندگان اصلی صحنه باز هم همان کسانی بودند که پیش از این از حوزه فرهنگ سیاستزدایی کرده بودند و حالا در نیمه دوم دهه هفتاد با یک تجدیدنظر در نگاههای فرهنگی و سیاسیشان میخواستند با موج جامعه همراه شوند، اما این بار از چاله سیاستزدایی به چاه سیاستزدگی افتادند. فیلمهایی که در این دوران شاخص بود، عمدتا یا فیلمهای سیاستزده و شعاری و جنجالی بود یا فیلمهای دختر و پسری شبهاعتراضی که با ایده شکاف نسلی ساخته میشد و همواره نسل جوان نسبت به پدران و مادران و حکومت طلبکار بود.
فیلمهای «شونهتخممرغی» این دوران هم با افتوخیزهایش به پایان رسید و با روی کار آمدن دولت آقای احمدینژاد دورانی شروع شد که دولت در بخشهایی درگیری با صنف سینما داشت. در این دوران به طور خاص دو جریان اصلی وجود داشت. یک جریان، اوج گرفتن فیلمهای بسیار نازل از نظر ساخت و محتوا بود که به فیلمهای «شونهتخممرغی» معروف شده بود که در سوپرمارکتها به فروش میرسید. فیلمهایی که شاخص اصلی آن مسئلهزدایی و سیاستزدایی از سینما و مصرفی کردن آن بود. سرریز کمدیهای تلویزیونی به شکلی حتی نازلتر از تلویزیون در این فیلمها به چشم میخورد. جریان دوم هم فیلمهای فاخر و گران قیمت بود که نه در گیشه موفق بود، نه حرفی برای گفتن داشت و نه در یادها مانده است.
دولت یازدهم و دوازدهم بهشتی برای تولیدات نازل کمدی در دولت فعلی که یکی از امنیتیترین دولتهای پس از انقلاب است، همان سیاستزدایی با شدت تمام ادامه پیدا کرد و ملغمهای از همه جور تولیدی در این دوران یافت میشود، اما سیاستها طوری است که همه راضی باشند و هیچ حرف جدی و برندهای هم به گوش نرسد. در این میان بهشتی برای تولیدات نازل کمدی فراهم شد و خط قرمزهای اخلاقی هم هر روز کمرنگترشد. همان چیزی که احتمالا شما این مصاحبه را به خاطر آن انجام میدهید و بیشتر مد نظر شماست. البته جریان پول کثیف و بادآورده هم در سینما وارد شد که جریانی را در سینمای ایران به راه انداخت.
همانطور که ملاحظه میکنید سیاستها و روندها عمدتا پس از انقلاب بر سیاستزدایی متمرکز بوده است و در دورانی هم سیاستزدگی رواج داشته است که هر دو جریان منجر به این ابتذالی شده است که امروز میبینیم. دولتها، چون کوتاهمدت هستند حوزه فرهنگ را که کار بلندمدت میطلبد، تخریب کردهاند. البته همانطور که گفتم این بحث بسیار مفصل است و این تنها اشارهای گذرا به برخی موارد بود.
«مصرفی شدن» مصداق ابتذال در حال حاضر دانشجو: مولفهها و المانها و شاخصهای سینمای مبتذل چیست؟ همانطور که میدانید معنای لغوی ابتذال یعنی پستی و بیارزشی و پیشپاافتاده بودن و دمدستی بودن. پیش از اینکه شاخصهای ابتذال را بگویم ابتدا یک نکته را درباره آن چیزی که بعضی به آن سینمای مبتذل میگویند روشن کنم. بعضی از جریانهای مذهبی در مواجهه با شکل خاصی از فیلمهای این دوره و زمانه یک شاغول شرعی و اخلاقی دست میگیرند و دنبال یک انحراف اخلاقی بهویژه در مسائل جنسی فیلمها میگردند. این نگاه خودش تبدیل به یک نگاه مبتذل شده است! چراکه دمدستیترین و ظاهریترین معنا را از ابتذال مراد میکند و نسبت به شاخصهای مخربتر ابتذال بیتوجه است.
درست است که این روزها در فیلمهای ما کنایههای جنسی بسیار رایج شده است و این خودش یکی از مظاهر ابتذال است، اما مساله اصلی اینها نیست. اگر بخواهیم به مفاهیم و مصادیق ابتذال بیشتر دقت کنیم میتوانیم به شاخصهایی مثل «مصرفی شدن» برسیم. وقتی اثر هنری مصرفی شود، همه چیز را به سطحیترین شکل ممکن برگزار میکند. حتی مسائل جنسی هم در این فیلمها به شکلی سطحی وجود دارد و هیچ عمق و درگیری خاصی با روح و روان ما ندارد. این سینما بسیار دمغنیمتی است. میخواهد در یکی دو ساعتی که فیلم میبیند خوش باشد و بعد همه چیز را فراموش کند. سازندگان هم بهشدت دمغنیمت هستند و به فکر اقتصاد آینده این سینما نیستند و هر طرف باد بیاید میروند. این سینما بیهویت است و متناسب با ذائقه طبقه نوکیسه است. به سیاست خیلی کاری ندارد و اگر هم به سیاست نزدیک شود نقد بنیادی نمیکند و صرفا گوشه و کنایه میزند. همان سیاستزدایی که عرض کردم شاخصه بسیاری از فیلمهای مبتذل است. این سینما پیش و بیش از آنکه نسبت به اخلاق بیتعهد باشد، نسبت به فرم و ساختار سینمایی بیتعهد است. یعنی باید ابتدا یقه فیلم را در این حوزه بگیریم. وقتی چنین شاخصهایی در سینما تقویت میشود طبیعی است که مضامین جنسی به سخیفترین شکل ممکن به فیلمها وارد شود. خطر آن شاخصهایی که گفتم بسیار بیشتر از مسائل جنسی است. مسائل جنسی هزاران برابر بیشتر بیرون از سینما وجود دارد و فقط فرق آن با سینما این است که در سینما به صورت رسمی و عمومی مطرح میشود. مشکل را باید جای دیگری جستوجو کرد.
شما با سینمایی مواجه هستید که پرفروشترین فیلمش را کمتر سه، چهار درصد مردم در سینما میبینند! دانشجو: علت استقبال مردم جامعه از این دست فیلمها چی میتونه باشه؟ در این باره باید دقیقتر حرف زد. اولا باید ببینیم که بهواقع «مردم» از این فیلمها «استقبال» کردهاند. بد نیست نگاهی به آمار فروش فیلمها در نقاط مختلف ایران بکنیم تا این گزاره دقیقتر شود. کل فروش سینمای ایران در سال ۹۸ حدود ۳۰۰ میلیارد تومان بوده است. برای اینکه این عدد به ذهن شما نزدیک شود، میتوانم بگویم این مبلغ، هزینه سه چهار تا آپارتمان متوسط در شمال تهران است! یا مثلا میشود گفت این رقم معادل یکدهم یکی از دزدیها و اختلاسهای کلانی است که در کشور انجام میشود! خب این یعنی ما اساسا با یک سینما کوچولو طرفیم! سینمایی که با همه عرض و طول و ارتفاعش، پول خُرد سرمایهدارهاست. حدود هشتاد درصد مردم ایران در طول سال حتی یک بار هم به سینما نمیروند! پرفروشترین فیلم سینما در چند سال گذشته که فیلم «مطرب» بوده است فقط توانسته ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار بلیت بفروشد؛ یعنی کمتر از چهاردرصد جمعیت ایران! شما با سینمایی مواجه هستید که پرفروشترین فیلمش را کمتر سه، چهار درصد مردم در سینما میبینند! وای به حال فیلمهای دیگر! یک آمار جالب دیگر این است که از کل فروش سینمای ایران بیش از ۱۷۰ میلیارد تومان آن در تهران است! یعنی بیش از نیمی از فروش سینمای ایران متعلق به تهران است. در حالی که میدانیم جمعیت تهران نیمی از جمعیت ایران نیست. این آمارها نشان میدهد «استقبال مردم» از سینمای ایران افسانهای بیش نیست. البته هیاهو و حواشی این سینما در فضای رسانه بسیار بیشتر از اصل ماجراست.
نوکیسگان، حائلی میان عموم مردم با کلانسرمایهدارها هستند دانشجو: حالا باید این سوال را بپرسیم که چرا این قدر کم از سینما استقبال میشود و چرا با وجود این استقبال کم، سینما هنوز به حیات خودش ادامه میدهد؟ پاسخ این سوال را باید با یک رویکرد اقتصاد سیاسی داد. نقدهای محتوایی و فرمی چندان نمیتواند راهگشا باشد. اگر از بودجههای دولتی سینما بگذریم که سینما را تقویت میکند، یک طبقه نوکیسه بر سینما حاکم شده است. هم در تولیدکنندگان هم در مخاطبان. الان بحث تولیدکنندگان را فعلا کنار بگذاریم و بیشتر روی مخاطبان متمرکز شویم تا پاسخ سوال شما روشن شود که چه کسانی و چرا به تماشای این فیلمها میروند. ببینید ما بعد از انقلاب و بهخصوص بعد از جنگ با قدرت و شدت هر چه تمامتر یک طبقه نوکیسه نوظهور را پروار کردهایم. این طبقه درواقع حائلی میان عموم مردم با کلانسرمایهدارهاست.
مهمترین مخاطبان سینمای کنونی ما همین طبقه نسبتا مرفه هستند که میشود گفت دغدغه معیشتی ندارند، فراغت زیادی دارند، عمدتا بر اثر شانس، رانت، دلالی، گران شدن ناگهانی ملک یا چیزهایی شبیه به این پیشرفت اقتصادی کردهاند و کار و تولید در زندگیشان نقش چندانی نداشته است. این طبقه بسیار دمغنیمتی است، فکر اقتصادی بلندمدتی ندارد، خوشگذران است، بیشتر مصرفگراست تا تولیدکننده، سیاست نمیفهمد و از سیاست بیزار است، هویت مشخصی هم ندارد؛ یعنی تا دیروز در یک دهات یا جنوب شهر بوده و دست تقدیر یا رانت یا هر چیز دیگری او را به جایگاهی رسانده و حالا در جایگاه جدیدش هیچ هویت متعین و هیچ تبار و تاریخی ندارد.
این طبقه درصد بسیار محدودی از جامعه ایران را تشکیل میدهد و بروز این طبقه حاصل سیاستهای تبعیضآفرین و ناعادلانه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. همینها هستند که بلیت فیلمهای مبتذل سینمای ایران را میخرند و به تماشای آنها مینشینند. جوسازیها و سروصداهای فضای مجازی هم حاصل کارهای همین طبقه است. پیجهاس سینمایی که عمدتا دست همان سرمایهدارهای سینماست و کسانی که در بدنه فضا را گرم میکنند و مدام لاطائلات میگویند همین طبقهای هستند که فراغت دارند و دنبال حواشی سینما میگردند و تولید محتوا میکنند. خب دامنه این مطالب به دلیل خاصیت شبکهای فضای مجازی به همه مردم میرسد، اما عمده مردم صرفا تماشاکننده فضا هستند.
ذائقه انسان زحمتکشیده، تولیدکننده، اهل فکر و فرهنگ به هیچ وجه این فیلمها را تحمل نمیکند البته من نمیخواهم بگویم هر کسی که این فیلمها را میبیند از این طبقه است یا هر کسی از این طبقه است به صورت جبری همه ویژگیهای طبقه نوکیسه را دارد. بخشی از مخاطبان فیلمها عاشقان سینما هستند، بخشی علاقهمند به فرهنگ کشورشان هستند و .... من دارم درباره نیرویی صحبت میکنم که معادلات این سینما را رقم زده است. من دارم از یک ذائقه و ذائقهسازی عمومی صحبت میکنم. شما مطمئن باشید اگر این نیروی سیاسی و اجتماعی که الان پشت سینماست و از نوعی نابرابری و تبعیض و بیعدالتی برخاسته است، وجود نداشته باشد، این سینما با مغز به زمین میخورد. چون ذائقه انسان زحمتکشیده، تولیدکننده، اهل فکر و فرهنگ، اهل سرگرمی و حکمت، اهل اخلاق و هنر و ... به هیچ وجه این فیلمها را تحمل نمیکند؛ نه فقط به این دلیل که به لحاظ شرعی و اخلاقی مشکل دارد، به این دلیل که از نظر فرم و ساختار هم بسیار بیتعهد و شلخته است و حتی نمیتواند چنین ذائقهای را بخنداند. عمده این فیلمها کمدی هم نیستند. کمدی، بسیار مهم و فاخر است. اینکه ما کمدی درست و حسابی نداریم به این خاطر است که مبتذل شدهایم.
این سینما اتفاقا دغدغه ندارد که مردم را به سینما بکشاند. میخواهد همان کاسبی بسیار کوچک و بیآیندهاش را با یک دمغنیمتی داشته باشد و همان تعداد کم بروند و فیلمهایش را ببینند. اگر یک تکانه اقتصادی در جهت عدالت وارد شود این سینما شدیدا ضرر میکند. چون اصلا بلد نیست برای مردم فیلم بسازد. اصلا زبان مردم را نمیفهمد.
حواشی این فیلمها یکی از پارامترهای تفریحی طبقه نوکیسه دانشجو: سیاست گذاری و تماشای این جور فیلمها چه آسیبهای آنی و طولانی مدتی بر جامعه میگذارد؟ اصلا این فیلم بر خلاف آن چیزی که تصور میشود در سبک زندگی مردم اثرگذار نیست. اولا این فیلمها بسیار کم تماشا میشود. آمارهایش را گفتم. حتی اگر شبکه نمایش خانگی و ویاودی را هم به آن اضافه کنیم باز هم سرانه تماشای این فیلمها پایین است. نکته دیگر اینکه اساسا فیلمی که شدیدا مصرفی باشد و هیچ سطح عمیقی از وجود مخاطب را درگیر نکند، هیچ چیزی نمیسازد. نه سبک زندگی، نه انگیزه، نه اقتصاد، نه فرهنگ، نه سیاست و نه هیچ چیز دیگر؛ لذا اینکه با تحلیل محتوای این فیلمها به این نتیجه برسیم که فاجعه فرهنگی اتفاق افتاده است، نتیجه نشناختن مدیوم سینما و نشناختن ابتذال و فیلمهای مبتذل و کارکرد اصلی آنهاست. اینکه ذرهبین به دست بگیریم و هر روز یک گزارش تولید کنیم که ما در فلان فیلم یا سریال عشق مثلثی و مربعی و ذوزنقهای پیدا کردیم، آدرس غلط دادن است و خودش نوعی تخریب فرهنگی به دنبال دارد.
این فیلمها و حواشی پیرامون آن اولا قرار است یکی از پارامترهای تفریحی همین طبقه نوکیسه باشد. یعنی یک تفریح سطحی و زودگذر و تخدیری که کلی سروصدای پوچ هم در کنارش تولید میشود و اتفاقا دستاندکاران فیلم خوشحال میشوند اگر حزباللهیها فیلمش را غیراخلاقی و «پرحاشیه» بخوانند!
ما نباید از سینمای مبتذل به سینمای فاخرِ میانتهی روی بیاوریم یکی از کارکردهای دیگر این فیلمها مشروعسازی منافع طبقه نوکیسه و کلانسرمایهدارهاست. انصاف بدهید! اگر شما هم با پول خردتان بتوانید اینطور سروصدا به پا کنید و افکار عمومی را در سطحیترین و زودگذرترین شکل ممکن از مسائل اصلی منحرف کنید، این کار را نمیکنید؟ الان دقیقا این کار دارد صورت میگیرد. البته همه اینهایی که گفتیم به معنای روی آوردن به «هنر والا» و هنر اشرافی هم نیست. آن هم به نظرم مبتذل است. ما نباید از سینمای مبتذل به سینمای فاخرِ میانتهی روی بیاوریم. این خودش یک بحث مفصل است.
من معتقدم این وضعیت ناپایدار است و هم از درون سینما و هم از بیرون سینما این وضعیت دگرگون میشود. کافی است کمی اقتصاد و فرهنگ واقعیتر و رانت و دلالی از بین برود. این سینما با همه مخاطبان اندکش ورشکست خواهد شد و انشاءالله یک سینمای مردمی –به معنای واقعی کلمه- به وجود خواهد آمد.