در آستانه آغاز تصویربرداری فصل چهار سریال «بچه مهندس» تغییراتی در ساختار این سریال ایجاد شده است که همین واکنشهای بسیاری از مخاطبان را به همراه داشته است.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، چند سالی است که مدیران و سازندگان سریالهای تلویزیونی در صدد این برآمدند تا سریالهایی دنباله دار روانه آنتن تلویزیون کنند. این موضوع به نوبه خود میتواند الگوسازی خوبی برای کارگردانها و البته سریالهای دیگر باشد، اما نکته اینجا است که آیا همانطور که این الگو از سبک ساخت سریالهای خارجی تبعیت میکند، در تمامی زیر شاخهها نیز مثل آنها پیش میرود؟
** بچه مهندس و تغییر کارگردان!
تا به حال سه فصل از سریال بچه مهندس به روی آنتن رفته و این روزها که همزمان با نگارش، قرار است تصویربرداری سریال در فصل چهار نیز کلید بخورد، تغییراتی محسوس در ساختار کلی سریال دیده میشود. اول اینکه بر اساس تغییراتی که مخاطب از فصل یک، دو و سه شاهد بود، فصل یک به دوران کودکی، دو نوجوانی و سه جوانی این شخصیت پرداخت و شاید اساسا ادامه دادن چنین سریالی آنهم زمانی که کاراکتر آن از یک کودک پرورشگاهی به عاقبت به خیری رسیده بود، ضرورتی نداشت.
در وهله بعدی هیچ گاه در بین سریالهای دنباله داری که در تلویزیون به پخش رسیدند، نظیر پایتخت، نون خ، ستایش، دردسرهای عظیم، هوش سیاه، زیر آسمان شهر و ... تغییر کارگردان از یک فصلی به فصل دیگر مشاهده نشده است. شاید در میانه تصویربرداری یک سریال، کارگردانی عدم تمایل خود را از ساخت ادامه بنا به دلایلی اعلام کرده بود، اما تا به حال در بین سریالهای اینچنینی تغییر کارگردان دیده نشده بود.
** پایتخت و تغییر نویسنده
یکی از سریالهایی که در این دسته بندی قرار دارد سریال پایتخت است که تا فصل ۵ از حضور یک نویسنده ثابت بهره میبرد و بنا به درگذشت خشایار الوند، گروه نویسنده دیگری را انتخاب کردند که تا به حال هیچ تجربه تلویزیونی نداشت و اتفاقا باعث شد این سریال در فصل ۶ با حواشی بسیاری مواجه شود. همچنین حذف کاراکتر بابا پنجعلی نیز یکی از مواردی بود که در فصل ۶ رقم خورد. این شخصیت علیرغم حضور نه چندان زیادش در قالب داستان، اما روحی تازه به کار تزریق میکرد.
** «ستایش» و حذف شخصیت «رامسین کبریتی»!
ستایش، اولین سریال دنباله دار سعید سلطانی بود، سریالی که زندگی یک زن را از ازدواج تا میانسالی اش روایت میکرد. زندگیای که دستخوش فراز و فرودهای بسیاری شد و در هر برهه از زمان روی دیگری از خود را به شخصیت اصلی داستان که «ستایش» باشد نشان داد. اما در فصل سه این سریال شخصیت صابر (رامسین کبریتی) از داستان حذف شد آنهم به دلیل حضور بازیگرش در شبکه جم!
** واکنشهای مخاطبین درباره حذف برخی بازیگران
این سریال از همان فصل نخست در کنار نشان دادن فراز و فرودهای زندگی کودکی پرورشگاهی به نام جواد جوادی، به نمایش رفاقت بین او و دیگران نیز میپرداخت. در اصل دوستی بین جواد و رسول در همان کودکی و ادامه دار بودن آن در نوجوانی یکی از دست مایههای اصلی داستان این سریال در دو فصل ابتدایی بود. یا حتی علاقهای که بین جواد و مژگان بوجود آمده بود درونمایهای از رفاقت بین شخصیت اصلی داستان داشت.
در فصل سه اما، این رفاقت به اوج خود نزدیک شد، جواد در همان صف ثبت نام دانشگاه با فردی به نام مسعود آشنا شد که بعدها او در دسته بندی صمیمیترین دوستانش قرار گرفت، یا قاسم که اهل مشهد بود و برای تحصیل به تهران آمده بود. جواد و دوستانش سه ضلع یک مثلث را تشکیل میدادند، هر جا میرفتند با هم و همراه هم بودند، این ماجرا در کار و زندگی شخصی شان وجود داشت و حتی اتاقشان در خوابگاه، خانهای که میخواستند اجاره کنند یا ساخت کواد کوپتر را نیز با همدیگر به ثمر رساندند.
اما حالا و در آستانه شروع تصویربرداری فصل چهار خبری از حضور برخی بازیگران از جمله دوستهای صمیمی جوادی نیست. طبق شنیدهها قاسم و مسعود از داستان این سریال در فصل چهار حذف شده اند و بنا مخاطبین در صفحه رسمی این سریال در شبکههای مجازی نسبت به این تغییر واکنش نشان دادند و برخیها نیز گفتند اگر مسعود نباشد ما این سریال را نمیبینیم و عدهای هم معتقد بودند رگههای طنزی که در شخصیت مسعود وجود داشت باعث شده بود آنها مخاطب این سریال شوند.
البته شاید سرنوشت این دو شخصیت نیز با اندک زمانی که به شروع تصویربرداری باقی مانده است، تغییر کرد و مخاطبان در فصل چهار شاهد حضور آنها در همان قالب و همان شخصیتها باشند.
** سلطان محمدی: «بچه مهندس» سریال کارگردان است یا تهیه کننده؟
«حسین سلطان محمدی» منتقد سینما و تلویزیون، درباره تغییر کارگردان این سریال گفت: این چه دنباله داری است که کارگردانش عوض میشود؟ ما نه سیروس مقدم را عوض کردیم، نه سعید آقاخانی را. مگر اینکه عنوان اثر عوض شود. اینجوری باید پرسید اثر اصطلاحا برای کیست؟ برای کاراکتر جوادی، برای کارگردان ثابت، برای تهیه کننده ثابت؟
وی ادامه داد: آقای کاوری تجربه آثار جاسوسی و مانند این را داشته، خب مگر داستان قرار است به کجا کشیده شود که علی غفاری نمیتواند و کاوری باید بیاید داستانی مانند گاندو یا خانه امن، تحویل دهد؟ در اینجا سوالی پیش میآید که خب، امضای کار برای کیست؟ شبکه، گروه فیلم و سریال، تهیه کننده؟
این منتقد همچنین بیان داشت: مگر جیمزباند میسازند که کارگردان عوض میکنند یا شان کانری میمیرد، کسی دیگر میآید. سیر تدریجی روایت، در هر صورت باید برای بیننده، تداعی تداوم زندگی جواد جوادی را برساند. باید بچه مهندس، به صورت طبیعی، بزرگ شود در داستان. اگر میتوانند، بسم الله. در غیر این صورت مثل این است که داستان امنیتی دارند، اما نمیدانند چطور با رقبایی، چون گاندو و خانه امن و مانند آن، کنار آیند و بنابراین میروند سراغ این که، در داخل داستان خانوادگی و اجتماعی که میتواند حرف اصلی اش، جلب توجه به بچههای بزرگ شده در مراکز بهزیستی باشد، آنها را به حادثه و آسیب میرساند و ناخواسته، قربانی شدن این قهرمان عادی را به عنوان اصرار نادرست بر قربانی کردن این نوع بچهها اعلام کنند. مثل طعنههایی که در سالهای اخیر به حضور این نوع بچهها در صحنههای هشت سال جنگ میزنند. این قهرمان، قهرمان اجتماعی است و نه سوپرمن بی بته و بی اصل و نسبی که باید قربانی شود احیانا.
وی درباره فاکتورهایی که برای موفقیت یک سریال دنباله دار لازم است، نیز گفت: در سریالهای دنباله دار داستان باید با فصلهای قبلی هماهنگ بوده و در مسیر داستان اجتماعی باشد. حالا در این داستان، حماسه و غیرت میهنی، خیلی بی پروا و داغ نباشد.