به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، بعد از پخش فصل ۶ سریال «پایتخت» و حواشی بوجود آمده برای این سریال و حتی توبیخ و تذکر رئیس سازمان صداوسیما به مدیران زیردستی اش، این انتظار نمی رفت که علی رغم روشن نشدن موضوع، دوباره آن هم به فاصله کمتر از یکسال همان گروهی که ستون پنجم فرهنگی دشمن خطاب شده بودند، دعوت به کار شوند. آن هم برای مناسبت مهم و پرمخاطبی مثل نوروز. اگر چه سریال پایتخت از ابتدای تولید سریال پرمخاطبی بود اما در فصل ۶ ثابت کرد که نمی توان بدون توجه به فیلمنامه و همچنین خواسته مخاطبان پیش رفت.
در کنار افت محسوس کیفیت پایتخت، این روزها اعلام دستمزد میلیاردی محسن تنابنده هم از موارد دیگری بود که از سوی رسانه ها پیگیری شد ولی در نهایت تنابنده بدون اینکه پاسخ روشن و شفافی به مخاطبان خود بدهد، اعلام انصراف کرد.
درباره افت کیفی پایتخت و حواشی به وجود آمده با «احسان رستگار» منتقد سینما و تلویزیون گفت و گو کرده ایم و او به نکاتی اشاره کرده که شاید از دید برخی مغفول مانده است.
** آقای رستگار با توجه به اینکه فصل شش سریال «پایتخت» ابتذال های بسیاری به همراه داشت و حاشیه های آن به تذکر رئیس سازمان صداوسیما و معاون سیمای وقت هم رسید، این روزها شاهد این هستیم که بدون گره گشایی از مشکلات قبلی، قرار است فصل 7 این سریال نیز ساخته شود. در صورتی که انتظار می رفت با پخش فصل 6 و موارد متنوعی که از ابتذال فروگذار نکرده بودند پرونده این سریال بسته شود در این باره نظر شما چیست؟
-در ابتدا بهتر است برای روشن شدن بحث در همین زمینه مثال هایی بزنم. در مفاهیم کلان فرهنگی که ریشه در نگاه اسلامی دارد مفهومی به نام استسباع فرهنگی وجود دارد. برای مثال زمانی که آهویی شیری را می بیند از هیبت شیر دچار وضعیتی می شود که دیگر تقلا نمی کند و در اصل صید خودش را تقدیم صیاد می کند. شهید مطهری در کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران این مفهوم را توصیف می کنند و می گویند ما گاهی دچار استسباع فرهنگی هستیم و استسباع می تواند در فضای اقتصادی و ... باشد و مفهوم معادلش خودباختگی و بیگانه پرستی است و وقتی که چنین وضعیتی حاکم شود دیگر فرمان و میدان دست مدیر فرهنگی نیست. یعنی اگر در فرهنگ، استسباع فرهنگی حاکم شود مدیر فرهنگی نیست که تصمیم می گیرد بلکه مهره ها تصمیم می گیرند. من هم تعجب کردم که چطور قرار است پایتخت ۷ هم ساخته شود؟ و این عدم انتظار بنده ناشی از این بود که مدیران تصمیم گیرنده را سنجیده و پخته می دانستم.
** موضوع اینجا است که مدیران تلویزیون هنوز نتیجه تذکرهای قبلی را به افکار عمومی اعلام نکرده اند.
-بله این هم نکته جالبی است. بخشی از نامه آقای علی عسگری که بعد از پخش فصل ۶ این سریال خطاب به آقای میرباقری در رسانه ها منتشر شد: «انتظار دارد ضمن برخورد مناسب برنامه ریزی لازم برای پیشگیری از تکرار چنین مواردی صورت گیرد. لازم است بررسی شود که این الزام حاصل اشتباه، بی توجهی یا وادادگی است یا نتیجه عملیات فتنه انگیز ستون پنج فرهنگی دشمن» الان سوال من این است که نتیجه این نامه چه شد؟ چرا اعلام نکردند؟ این نامه نگاری بود صرفا برای اینکه روی ماجرا سرپوش گذاشته شود یا برای فروکش کردن آتشی که بلند شده بود یا تشریفاتی بود یا اینکه بررسی کردند و به نتیجه هم رسیدند اما اعلام نکردند. اگر اعلام نکردند الان زمانش است که اعلام کنند.
**آن هم درست زمانی که سکانس پایانی پایتخت ۶ آنقدر حاشیه درست کرد.
-چرا دوستان تصمیم گیرنده در سازمان صداوسیما در مورد پایتخت تا این اندازه سعه صدر افراطی دارند؟ از طرفی اغلب ایرانی ها می دانند سکانس پایانی پایتخت ۶ الهام گرفته از فیلم های همسفر و ممل آمریکایی بود و این سکانس به نوعی ادای دین نویسنده، طراح، کارگردان و تهیه کننده به سازندگان این فیلم فاسد دوران شاهنشاهی بود. این نوع اغماض و سهل گرفتن چرا فقط در مورد پایتخت وجود دارد؟
**چرا پایتخت به عنوان یک سریال پرحاشیه همواره اولویت سازمان صداوسیما بوده است؟
-من به آقای شاه آبادی معاون جدید سیما خوش بین هستم و الان نتیجه عملکردی از او هم ندیده ایم و فقط سابقه ایشان در رادیو را دیدیم. بعید می دانم چنین نگاهی درباره آقای شاه آبادی وجود داشته باشد. یعنی کار ما به جایی رسیده که به جای اینکه در سریال های تلویزیونی مان به علی حاتمی، سید ضیاالدین دری ادای دین کنیم باید بیاییم و به فیلم سازهای زمان طاغوت و گوگوش و بهروز وثوقی ادای دین کنیم؟ یادم هست آقای عارف به دیدار آیت اله جوادی آملی رفته بودند و آیت اله آملی در آنجا به دیاثت اقتصادی و سیاسی پرداخته بود و در توضیح حرفشان این بود که هر جا که راه نفوذ بیگانگان در فضای اقتصادی و یا سیاسی به روی کشور باز شود این می شود دیاثت اقتصادی و سیاسی و آن افرادی که این مسیر را هموار می کنند از غیرت اقتصادی و سیاسی برخوردار نیستند.
حالا حرفم این است که مبادا اتفاق هایی بیفتد و فضاسازی شود و برخی افراد که جزء جامعه هنری هستند، که اینها فضایی را فراهم کنند که از لغزش و اغماض های بی جا و جذب حداکثری های غلط برخی مدیران فرهنگی هنری طوری سو استفاده شود که اینها به ورطه دیاثت فرهنگی بیفتند و این خیلی خطرناک است. گاهی باید مدیر فرهنگی محکم بایستد و بگوید حتی اگر تنابنده، غفوری و مقدم و عباسی هستی من اجازه سو استفاده به شما نمی دهم! مثال هایی که در ابتدای صحبتم به کار بردم به خاطر این بود که یادمان بیفتد وقتی در دنیا پای منافع ملی در میان است دیگر جایی برای شوخی نیست. مدیران ما باید طوری رفتار کنند و ثابت کنند در اینجا هم نظام ارزشی سالار است نه آن ستاره بازیگر یا نویسنده. یعنی واقعا کار صداوسیما به جایی رسیده که بازیگری که دست به قلم شده باید تعیین تکلیف کند؟
** از طرفی دو بازیگر اصلی سریال پایتخت در روزهای پایانی سال ۹۸ از صداوسیما خداحافظی کردند و آن زمان که شروع اولیه ویروس کرونا بود هیچ کس پیگیر این موضوع نشد.
-بله یادم هست. آقای تنابنده و مهرانفر در سال ۹۸ از تلویزیون خداحافظی کردند و کاری ندارم به خاطر صحبت های یک کارشناس در تلویزیون این تصمیم را گرفته بودند و نزدیک جشنواره فیلم فجر هم بود. این ماجرا درست در زمانی بود که ترامپ توئیتی زد درباره اینکه به ۵۲ مقر فرهنگی ایران حمله می کنیم! دقیقا در همان فضا آقای تنابنده و مهرانفر اعلام موضع کردند و حتی تنابنده به صراحت گفته بود الان تعهدی به سریال پایتخت ۶ دارم و بعد از اتمام این کار دیگر با تلویزیون همکاری نمی کنم. همه می دانیم که تنابنده همه کاره سریال پایتخت است.
وقتی وضعیت به این شکل است من می گویم چه اصراری است که پایتخت ۷ هم ساخته شود؟ چرا مدیران فرهنگی و هنری ما احساس عجز و ناتوانی دارند؟ چرا می خواهند بگویند اگر محسن تنابنده برای ما سریال نسازد ما مخاطب جدی نخواهیم داشت؟ این احساس اشتباه است. مگر زمانی که رضا عطاران و مهران مدیری سریال های طنز می ساختند کسی باورش می شد یک روز سریال پایتخت ساخته شود؟ چه کسی گفته که بدون پایتخت نوروز ما دیگر نوروز نیست؟ معتقدم اگر پایتخت ۶ ساخته نمی شد یک مجموعه حساب شده تر و جذاب تری ساخته می شد، امسال شاید می شد فصل بعدی آن را هم دید اما شما از هر جهت که نگاه کنید یک چرایی بزرگ و برجسته وجود دارد که علت ادامه تولید پایتخت چیست؟ و تا چه زمانی قرار است ادامه پیدا کند؟ و ما اصلا مشابهش را تا حالا نداشتیم.
** موضوع بعدی درباره این است که سریال پایتخت تافته جدابافته است و زیر نظر سیما فیلم هم ساخته نمی شود.
-بله، نکته ای که شنیدم و یقین ندارم این است که بیش از اینکه پایتخت ۷ زیر مجموعه معاونت سیما و سیما فیلم باشد، انگار زیر مجموعه بازرگانی صداوسیما است و امیدوارم درست نباشد. اما اگر درست باشد آقای شاه آبادی باید از حوزه اختیاراتشان خیلی جدی صیانت کنند وگرنه تبعات ناخوشایندی خواهد داشت و دودش به چشم مردم می رود.
** بعد از حاشیه های بوجود آمده در فصل ۶ بهتر نبود این سریال دیگر ساخته نمی شد؟
- کاش بعد از فوت خشایار الوند دیگر پایتختی ساخته نمی شد. به خاطر اینکه اولا پایتخت به دوران افول رسیده است و اینکه بهتر است در اوج خداحافظی کند. الان هم از دوران اوجش گذشته اما نباید کار به جایی برسد که با این فضاحت خداحافظی کند که این اتفاق درباره پایتخت دارد می افتد. من از مخاطبان این سریال بودم اما سال گذشته به این نتیجه رسیدم که باید این سریال تمام می شد و این ماجرا به نفع همه است به جز سازندگانش و البته بازرگانی صداوسیما.
این سوظن در من تقویت می شود که شاید این سریال یک پروژه اقتصادی است و شاید این سریال از یک سریال فرهنگی تبدیل شده به یک بنگاه درآمدزا برای برخی افراد از جمله سازندگان و شاید یکی دو نفر از مدیران صداوسیما که انشاله نباشد و حدسم اشتباه باشد.
** یکی از مشکلات اساسی که وجود دارد، موضوع وادادگی مدیران صداوسیما در این باره است و هربار هر پیشنهادی از سوی سازندگان پایتخت ارائه می شود، این مدیران بی چون و چرا آن را می پذیرند.
-بله وقتی در فضای مدیریت فرهنگی-طبق نامه آقای علی عسگری- طوری وادادگی رخ دهد که همه بفهمند این وادادگی وجود دارد یعنی فضای رخنه و نفوذ کردن وجود دارد و سفره ای پهن شده که می توانند سهم شان را بردارند و بروند، این اتفاق بسیار بدی است که در ساحت مدیریت وادادگی رخ داده باشد. اما یک حالتی از این بدتر هم هست که وادادگی وجود دارد و همه هم می فهمند که وجود دارد و هم مدیران می فهمند که همه فهمیده اند که وجود دارد. یعنی آقای تنابنده باید دیگر چه کار می کرد که مدیران صداوسیما به او می گفتند دیگر سمت جام جم نیا؟ به نظرم کاری که آقای تنابنده کرد به مراتب بدتر از اتفاقی بود که برای سارا و نیکا دو قلوهای پایتخت افتاد.
** این روزها خبرهایی شنیده می شود مبنی بر حذف دوقلوهای پایتخت از ادامه این سریال. به نظر شما حذف این دو نوجوان کار درستی است؟
-نظرم این است که گاهی اوقات اتفاق ها قابل بخشش است و گاهی هم نه. در این مورد خاص نظرم به نظر افرادی که معتقدند باید این دو از سریال حذف می شدند نزدیک تر است. اما کارهایی که آقای تنابنده کرد غیر قابل بخشش بود از جمله مجموعه موضع گیری هایش. تنابنده به صداوسیما و مواضع و نگاه فرهنگی هنری جمهوری اسلامی و انقلاب طعنه و کنایه می زند.
اما هنوز نمی دانم چرا باید این گذشت در مورد آقای تنابنده رخ دهد؟ آیا تنابنده بر مدار ارزش های صداوسیما حرکت می کند؟! در صورتی که یکی از تند ترین مواضعی که در سال ۹۸ نسبت به تلویزیون مطرح شد همین موضع گیری تنابنده بود و نکته مهمتر اینکه بالاترین دستمزد نویسندگی هم به او پرداخت می شود. مگر نون خ نبود که اینهمه مخاطب جذب کرد و امثال سعید آقاخانی هم کم نیستند هم نجابت شان، شرافت، نان حلال و ... دارند.
** امکاناتی که در اختیار گروه تولید کننده سریال پایتخت قرار گرفته است خیلی کمتر به گروه های دیگر اختصاص داده شده است.
-واقعیت است و خیلی خوب است در کشور ما به نویسنده ها و اهالی قلم بها داده می شود و از این بابت از دوستان تشکر می کنم اما نباید این مختص یک نویسنده باشد و هر کسی که بیشتر فحش دهد، بیشتر دستمزد بگیرد و هر کسی که شرافت مندانه تر کار می کند مظلوم تر باشد و دستمزد کمتری به او داده شود. این سیاست گذاری خطرناکی است.این یعنی اینکه آقایانی که شبیه به تنابنده هستید بیایید و خودتان را اضافه کنید یا آقای تنابنده امثال خودت را تکثیر کن ما دوست داریم!
** حتی شنیده شده که برای فصل جدید بناست نویسندگان کم تجربه تری نیز به کار اضافه شوند.
-این نشاندهنده این است که گرچه جهانبینی آقای تنابنده خیلی منطبق بر نگاه فرهنگی جمهوری اسلامی ایران نیست اما از نظر حرفهای دارد کار درستی انجام میدهد و کادرسازی میکند. تنابنده دارد کاری میکند که به نفع خودش است ولی از طرف دیگر باید تاسف خورد به حال مدیرانی که نمیتوانند امثال خشایار الوند را تکثیر کنند. آقای تنابنده یک اکوسیستم یا زیست بوم دارد برای خودش طراحی میکند اما اگر قرار است زیستبومی شکل بگیرد. اینطور نیست که صدا و سیما فقط لجستیک و آنتن باشد و محتوای آنتن را برونسپاری کند. یعنی نه فقط این که آنتن تبلیغات و بازرگانی را برونسپاری میکنند که گویی حتی بعضی سریالها هم به همین ترتیب برونسپاری میشوند در حالی که سریالها، بعد فرهنگسازی، جامعهپذیری و تبیین مفاهیم و الگوهای درست رفتاری را بر عهده دارند و نمیشود آنها را بدون نظارت دقیق و درست محتوایی، برونسپاری کرد.
اگر قرار باشد داستان پایتخت در این اندازه بی ربط و غیر یکپارچه و بلاتکلیف باشد بروید از رضا عطاران خواهش کنید بیاید تا بهتر از این سریال را برای تلویزیون بسازد. به نظرم دوستان باید به جای اینکه انرژی صرف کنند تا پایتختی ها دوباره یک سریالی در همان حد و اندازه فصل ۶ بسازند، این انرژی را صرف آوردن عطاران به تلویزیون کنند. به نظرم پایتخت از فصل ۷ به بعد یک پروژه اقتصادی است.
** اگر نکته ای مانده بفرمائید.
-کاری که این هنرمندان سریال پایتخت انجام می دهند، با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن و مظلوم نمایی کردن و تحقیر کردن صداوسیما و نابخرد و خام پنداشتن مدیران فرهنگی و صداوسیما است. از طرفی از تمام اینها مثل اوج دریافتی داشتند. رویکردی است که برخی مثل آقای تنابنده دارند و به مدیران فرهنگی ما برنمی خورد اما یک جاهایی که اتفاق های دیگری می افتد رگ گردنی می شوند باید یک مقداری جاهایشان را عوض کنند.
حتی آقای علی عسگری در نامه شان گفته بودند نتیجه عملیات فتنه انگیز ستون پنجم فرهنگی دشمن یعنی اینکه انگار طرف دارد از آن سمت آب پول می گیرد تا در این ور خرابکاری فرهنگی کند. حالا من به این هم کاری ندارم و نمی خواهم درباره این صحبت کنم که بازیگران پایتخت اغلب گذرنامه کانادا و ... دارند. من می گویم نفوذی! یکی از تعریف های نفوذی این است که طرف سو استفاده گر است به نفع خودش جیبش و کارنامه کاریش و به ضرر نظام و مردم و سازمان صداوسیما و تمامی مفاهیم و ارزش هایی که سالیانه هزاران میلیارد تومان برای آنها هزینه می شود که تبلیغ شود اما نمی شود چرا؟ چون عده ای این نگاه را قبول ندارند و دارند بابت آن پول می گیرند که نباید بگیرند. نمی دانم چرا در کشور ما مدیران فرهنگی ما فضای فرهنگی را با فضای دیپلماسی و فضای سیاست خارجی اشتباه می گیرند، در صورتیکه مدیر فرهنگی باید شجاع باشند و یک جایی که می بیند نتیجه وادادگی یا انجام عملیات فتنه آمیز ستون پنجم فرهنگی دشمن است، کاری کند. من نمی دانم نامه آقای علی عسگری را باید باور کنم یا این رفتار ملاطفت آمیز و پر اغماض مدیران زیر مجموعه شان را با عوامل پایتخت!
حتی یک جاهایی گروه مقدم سوار می شوند بر عکسی که آقای مقدم سال ۹۳ به عیادت مقام معظم رهبری رفتند و رهبری از پایتخت تعریف کرده و ابراز محبت داشتند. می خواهم دوستان این را یادشان باشد جاهایی که لازم است سوار می شوند بر این موضوع ها اما در سریال هایشان سوار بر فیلم فارسی های زمان شاه می شوند! این یعنی اینکه رسما افرادی هستند که کارشان را خوب بلدند و مدیران فرهنگی تلویزیون و جاهای دیگر را به خوبی می شناسند و می دانند چطور اینها را بازی دهند که از آنها بودجه و آنتن بگیرند و این را هم می دانند که کجاها باید شروع کنند به طعنه زدن و گرفتن ژست های شبه روشن فکری و ژست اپوزیسیونی گرفتن. یک مدیر فرهنگی باید این بازی را به هم بریزد و بگوید این فضا فضای من بمیرم تو بمیری نیست. فضا و منظومه فرهنگی شاخصه هایش مشخص است و تعارف بردار هم نیست و شما باید یا این سمت جوی باشید یا آن سمت جوی.
یعنی واقعا کل گروه پایتخت مسئله من نیست. مسئله من این است چرا صداوسیما از عهده این ماجرا نمی تواند برآید؟ مگر چیست؟ من واقعا از چنین موضوعی ناراحتم و امیدوارم مدیران فرهنگی صداوسیما بتوانند ازعهده افرادی که اینطور موزیانه بازی می کنند برآیند.
نمی گویم آقای مقدم و یا خانم غفوری ستون پنجم هستند اما پایتخت ۶ ستون پنجم بود، عملیات مرموز بود. اگر نبوده باشد. پس وادادگی که بود. من می گویم چه اتفاقی باید بیفتد که به نتیجه برسند پایتخت ۷ نباید ساخته شود؟ چرا جذب حداکثری به معنای ولنگار و واداده اش شامل این دوستان می شود، اما جذب حداقلی شامل حال بعضی ها در صداوسیما نمی شود. در همین صداوسیما بعضی ها هر کاری کنند سوگولی هستند و برخی ها هیچ کاری هم نکنند متهم هستند و من می پرسم چرا باید این اتفاق بیفتد.