منصور، در موضوع و جسارت ورود به چنین عرصه فیلمسازی ستودنی است با ایرادات جدی که میتواند برای ساخت آثار مشابه آن کمتر شود تا سینمای ایران خالی از قهرمانان ملی و دینی نشود.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- سید مهدی حاجیآبادی؛ منصور، سر پا، تحقیق شده و کار شده است و سرهمبندی نشده است، فیلم تا حد زیادی مفهوم زده نیست، مساله دارد و مسالهاش برای دیروز و بیشتر امروز است، فیلم آبرومندی که نه ملودرام سطحی میشود نه جنگی شعاری.
مساله اصلی فیلم در خصوص ایستادگی یک قهرمان مقابل ملغمهای از مدیران نالایق یا فاسد و حمایت از توان ایرانی برای ورود به عرصههای جدید چیزی است که امروز به شدت به آن نیاز داریم و منصور در مجموع بیادعا از پس این مساله برامده است.
فضایی که در «منصور» تحقق یافته ممکن است تماشاگر را به این توهم دچار کند که خود را در برابر یک فیلم مستند بینگارد. استناد به واقعیت امکانی نیست که فقط در فیلمهای مستند فراهم شود، اگر چه در فیلمهای غیر مستند، نزدیک شدن به واقعیت تا این حد، کاری است بسیار دشوار.
سخن گفتن در بارهی «منصور» بدون عنایت به ساختار مستند ممکن نیست. نه فقط به این علت که سرمدی سابقهای پربار در مستندسازی دارد بلکه به آن علت که نگاه او به مدعی نزدیک به واقعی است.
فیلم جنگ زده نیست و جنگ طلب و قهرمانساز دروغین. در حمایت از توان ایرانی است است، اما نه با توهم و شعاری. آسیب شناسانه است و تا حدی تحلیلگر. ملی است و نگاهش نیز خیلی خصوصی نیست.
کارگردان منصور با سابقه خوب در مستندسازی با ورود به عرصه فیلم داستانی میگوید این ستاری اوست؛ اما چقدر به ستاری واقعی نزدیک است؟ مساله این است. درباره یک شخصیت بسیار مهم و مانده در تاریخ حرف زدن، شعار ندادن و خصوصی و شخصی نکردنش سخت است. قطعا فیلمساز به جنبههایی از شخصیت نزدیکتر است و از جنبههایی دورتر، اما این توجیه کافی نیست. هم باید یک شخصیت درست و واقعی و چندبعدی در بیاید و هم نگاه فیلمساز به او غایب نباشد. نه اینکه فقط با نگاه فیلمساز مواجه باشیم. حس کلی شخصیت و خلوت و آشکارش باید در فیلم باشد.
از شخصیت علمی و نخبگی شهید چیزی در فیلم دستمان را نمیگیرد؛ چون چند سکانس که منصور در حال مکالمه با مهندس هواپیماساز است که آن هم مبتدیانه شده، شخصیت علمیاش غایب است. «منصور» بیشتر تکیه به شحخصیت فرماندهی و جدیت او در ورود به عرصههای تجربهنشده همچنین ایستادگی و شجاعت او پای انتخابهای خودش موفق است.
ارتباط شهید ستاری با خانواده هم اصولا نیازی به تصویر کردن نبود، زیرا در منصور با پرتره مستند طرف نیستیم که نیازمند چنین تصویری باشد، و در معدود سکانسهای ورود همسر او به فیلم، عملا هیچ نیست و در عمل لیندا کیانی، عنصری اضافه شده از بیرون به فیلم حس میشود.
نگاه مستندگونه کارگردان نیز موجب شده در سکانسهای متعددی به همان خطای فیلم ایستاده در غبار مهدویان دچار شود؛ در صحنههای متعدد گفتگوی دونفره در سوله یا باند فرودگاه، دوربین روی دست مشابه آنچه که مهدویان در سینمای ایران باب کرد، یا خطای کارگردان در قابهای مستندگونه به جای سینما از جمله نقاط ضعفی است که احتمالا بخاطر تاثیر شکل اولین کار مهدویان در ذهن کارگردان است.
باید دقت کرد ذوقزدگی و هورا و هیاهو برای این فیلم شِبهِمستند بازسازیشده داستانی کمی زیاد است و امر را، هم بر سازنده اثر و هم بر مخاطبش مُشتبَه میکند و این میتواند خطرآفرین باشد و گمراهکننده.
از طرفی نقطه ضعف جدی فیلم، در فیلم عملا قهرمان یکهبزن قصه شهید ستاری است و هرکه جز همان چند نفر اطراف اوست، یا ناکارآمد و سیاستزده (مشابه هاشمی با آن گریم بد) است یا فاسد!
عملا اثری از جمهوری اسلامی یا ارادهای که مانع برکناری ستاری و پشتوانه پیشبرندگی او در نیرو است را در سکانسهای فیلم نمیبینیم، جز چند دیالوگ که از حمایت رئیسجمهور وقت یا برکناری با حکم امام (ره) در جلسه کمسیون امنیت ملی، چیز دیگری در فیلم نیست؛ سینما زبان تصویر است و دیالوگ قرار است به خدمت این زبان درآید نه اینکه با حذف هرچیز با گنجاندن جملات کوتاه و جانیفتاده بخواهیم حفره فیلم را پر کنیم.
در مجموع، اما منصور از اتفاقات خوب جشنواره است، فیلمی بیمدعا که بازی نقش اصلی او از نقاط قوت فیلم است، موسیقی به اندازه و در خدمت فیلم و ریتم و تدوین اثر هم معمولی است. منصور، در موضوع و جسارت ورود به چنین عرصه فیلمسازی ستودنی است با ایرادات جدی که میتواند برای ساخت آثار مشابه آن کمتر شود تا سینمای ایران خالی از قهرمانان ملی و دینی نشود.