گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- سارا عاقلی؛ سال ۱۴۰۰ نه فقط شروع سال جدید و حتی به باور عمومی آغاز سدهای جدید، بلکه مقارن با انتخابات سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و نوید بخش فصل جدید حکمرانی است. امیدی که پس از تجربهی گفتمانهای مختلف و سالهای سخت شرایط اقتصادی شکل گرفت و اگر به هر دلیلی به سر منزل مقصود نرسد، به ناامیدی شکل گرفته در سالهای پایانی دههی ۹۰ دامن میزند.
فرهنگ و هنر یکی از قربانیان سیاسی کاری و شرایط نابهسامان اقتصادی در سالهای اخیر است؛ موضوعی که در نگاه برخی سیاستمداران حکم موضوع دست چندمی را دارد که باید خرج سیاست شود و به وقت آن که ایام انتخابات است از قُلک هنر و هنرمندان به نفع یک جناح سیاسی رای بیرون کشید! مانند آنچه در دههی ۹۰ در جریان انتخابات سالهای ۹۲ و ۹۶ (مشابه وقایع انتخابات سال ۸۸) اتفاق افتاد و برخی هنرمندان از جمله بازیگران، جایگاه خود را در حد حمایت انتخاباتی تنزل داده و وارد رقابت سیاسی شدند و پس از آن نتوانستند خود را از نتیجهی به بار آمده و نارضایتی عمومی منفک کنند.
سجاد نوروزی، مدیر پردیس سینمایی آزادی نیز در این باره در گفتگو با دانشجو اظهار داشت: «به طور کلی درباب سیاست گذاریهای چهلساله پس از انقلاب، اراده معطوف به هنر، به رسمیت شناختن فرهنگ وهنر به عنوان امر مستقل از سیاست و چه بسا امر بالادست سیاست به طور مطلق در دو جناح وجود نداشته؛ سینما، تئاتر و موسیقی به عنوان ابزاری در دست سیاست معنا یافته در صورتی که فهم و معرفت سیاسی همواره محصول عناصر فرهنگی و هنری هستند. مصداق بارز این مشکل را میتوانیم در دوران انتخابات مشاهده کنیم؛ زمانی که توقعات و انتظارات مدنظر حادث نمیشود چرا که حوزه مولد معرفت و رای و فکر سیاسی که همان فرهنگ و هنر باشد، سالهاست به نابودی کشیده شده است.»
در این بین عوامل دیگر نیز به جدایی موجود میان سینما و مردم دامن زد و آن شرایط بغرنج اقتصادی در سالهای پایانی دهه ۹۰ و رشد فزاینده قیمتها بود که باعث شد محصولات فرهنگی تبدیل به کالای لوکس و اولویت چندم خانوادهها شود؛ این در حالی است که نیاز به سرگرمی مانند فیلم دیدن هیچگاه از بین نمیرود بلکه با اَشکال مختلف مانند سینمای نمایش خانگی تامین میشود و پیامدهای مثبت و منفی خاصی را به بار میآورد.
حال این سوال پیش میآید که سینما یک سرگرمی وقت پرکن است یا یک ابزار استراتژیک و پیشرو؟ اگرچه سینما برای مخاطبِ عمومی، حکم سرگرمی را دارد که در زمان اوقات فراغت به سراغ آن میرود، اما برای اهالی سینما و سیاستگذاران فرهنگی در حکم یک کالای استراتژیک است که باید بتواند در خلال سرگرمی رسالت آن که ترسیم افق پیشروی جامعه است را منتقل کند.
اما مسئله از جایی شروع میشود که ماهیت سینما در میان سیاستگذاران فعلی کشور مشخص نیست و به عنوان متولی، نگاهی مخاطبگونه و از سر تفنن و سرگرمی به آن دارند؛ همین موضوع در نهایت به سردرگمی و نبود ریلگذاری میانجامد؛ سیاستهای موجود اغلب رویکرد پسینی دارد و با نگاهی نامشخص آثار سینمایی را میتراشد تا از درونِ داستان و نحوهی پردازش آنچه را که نمیداند، بیرون بکشد! این در حالی است که سیاستگذاری برای یک حوزهی خاص نیاز به طراحی چشمانداز و ترغیب و تشویق تولیدکنندگان دارد تا بر این اساس به خلاءهای موجود در جامعه مانند ناامیدی پاسخ داده شود و ذائقهی مخاطب ساخته شود.
سجاد مهرگان سیاستپژوه و منتقد سینمایی درای باره در گفتگو با دانشجو گفت: «سینما همیشه نگاهش به آینده است. حتی زمانی که فیلم تاریخی میسازد. آینده ساز است و کاری به اکنون ندارد. اگر در رابطه با امروز صحبت میکند دنبال مفری است برای فردا؛ در غیر این صورت مخاطب یکبار یا دوبار مهمانش میشود، اما سومین بار دیگر نمیآید. سینمای ما باید توجه داشته باشد که دست مردم را در این کورسوی امید بگیرد و با خودش به بیرون بکشاند. این کارکردی است که سینما در همه جای دنیا دارد؛ ما در مقیاسهای بزرگ میگوییم سینمای آمریکا رویاپرداز است. مقام معظم رهبری تاکید دارند که فرهنگ ایران باید امید محور باشد؛ در حالی که در حال حاضر اینگونه نیست.»
نبود سیاستگذاری مشخص برای عرصههای فرهنگی به ویژه سینما، آن را با چالشهای گوناگونی روبرو کرده؛ از جمله اینکه سرمایهداران به تصمیمگیران اصلی برای تعیین محتوا تبدیل میشوند و در ادامهی این رویکرد سینما و محصولات تصویری را به سمت آثار مبتذلی میبرد که صرفا درصدد فروش و بازگشت سرمایه هستند بیآنکه حساسیتی بر محتوای آن داشته باشند.
سجاد نوروزی پیرامون ارتباط منابع مالی و حیات سینما معتقد بود: «حرکت جریان سینمای کشور به وسیله پولهای بادآورده دولتی و خصوصی در درجه اول نتیجه انفعال حاکمیت و سپس دولت به طور ویژه در برابر سیاستگذاریهاست؛ در هیچ دورهای به اندازه دوره هشت ساله آقای روحانی با این حجم از مشکل در صنعت سینما روبرو نبودهایم؛ در این دوره، دولت به طور کلی نقش تصدیگری خود را کنار گذاشته و اساسا نظارتی بر روی منابع مالی وجود نداشته است. میتوان گفت تنها با مجموعهای از قوانین غیراصولی در حوزه پروانه ساخت و نمایش روبروایم که هنرمند را به سمت ابتذال و تولید کارهای سطحی سوق میدهد.»
تا جایی که مطالبهی اول خانوادهی سینما، کنار گذاشتن سیاستِ رهایی در عین رویکرد خفقانآور و آغاز ریلگذاری است؛ سیاستگذاریای که به ساحتِ جزئی هنر هفتم ورود نمیکند، اما کلان مسئلهی آن را هم رها نمیکند تا سرمایهداران تعیینکنندهی خط مشیِ محتوایی آن نباشند.
مهرگان نیز در باب ضرورت سیاستگذاری فرهنگی در دولت بعد تصریح کرد: «من فکر میکنم بعد از ۸ سال دولت آقای روحانی، دولت آینده باید به یک سوال اساسی پاسخ بدهد و آن سوال محور سیاستهای سینمایی آینده باشد؛ اینکه چرا مردم فیلم میبینند، اما به سینما نمیآیند؟ بر اساس آماری که سازمان سینمایی در سالهای مختلف ارائه داده است حتی در اوج شکوفایی دهه ۹۰ سینمای ما نهایتا و در بهترین حالت رویابافانه ۷ میلیون نفر مخاطب داشته است، کمتر از ۱۰ درصد از جامعه ایران! این آمار به این معناست که اکثریت مردم ما در این دهه احساس کردهاند به سینما نیاز ندارند.»
مشکلات متعدد سینما از منابع نامشخصِ سرمایهگذاری اقتصادی گرفته تا اختلال در روند مجوزدهی و نبود سیاستگذاری مربوط به امسال یا چند سال گذشته نیست؛ بلکه مسئلهی ممتدِ هنر هفتم است که در سایهی سیاست، مورد بیتوجهی یا سوء استفادهی دولتها برای کسب رای قرار گرفته؛ اما در دو سال گذشته، سینما با بحران جدیدتری روبرو شد که اوضاع آن را به مراتب وخیمتر کرد؛ شروع همهگیری ویروس کرونا غیر از انسانها، نفسِ برخی حوزههای فرهنگی مانند سینما و تئاتر را نیز به شماره انداخت؛ تاجایی که برخی از کارشناسان این حوزه از مرگ سینما در دورهی کرونا میگویند.
البته در این مدت ۱۶ ماههی کرونا سالنهای سینما چندباری به روی مخاطبین باز شدند، اما مشخص نبودن وضعیت تعطیلی و بازگشایی، عدم اطلاعرسانی درست از آغاز به کار سالنها، بازگشاییهای بسیار کوتاه و از همهی اینها مهمتر نبودِ مشوقهای کافی برای مخاطبینِ نگران از کرونا در محیطهای سربسته، عملا تفاوتی بین حالت تعطیل و غیرتعطیل برای سالنهای سینما باقی نمیگذاشت تا جایی که برخی سینماداران معتقد بودند، این مدل بازگشایی را نمایشی دانستند.
صادق صباغی، مدیر سینما شاهد، در گفتگو با مهر درباره میزان استقبال مردم از سینما در شرایط فعلی گفت: «در حال حاضر تمام سینماهای کشور وضعیت اسفباری را تجربه میکنند. جدای از بحث کرونا هم هر سینمایی بسته به موقعیت جغرافیایی که در آن قرار و موقعیت فرهنگی که دارد، فروشش کاهش یا افزایش پیدا میکند. با همه اینها آمار فروش بسیار ضعیف است مثلاً در سینما شاهد (در طول یک هفته) چیزی حدود صد بلیت فروختهایم. هر سینمایی یک سری مخاطب منطقهای دارد این صد نفر هم از مخاطبان منطقهای خودمان بودهاند.»
در واقع آنچه بیشتر از کرونا به وضعیت سینماها ضربه زد، بیبرنامه برای مدیریت وضیعت بحرانی بود؛ تعطیلی ممتد به بهانهی جلوگیری از شیوع کرونا در عین باز بودن مراکز خرید و بازارها، اهالی فرهنگ و هنر را شاکی کرد یا در نمونهی اخیر و در پیکِ جدید کرونا باز یا بسته بودن سینما به سینمادارها محول شد! و عملا برنامهای برای سرپا ماندن سینما در ایام جدید قرنطینه ارائه نشد؛ چراکه به متولیان این تصمیم نیز به درستی میدانند که در این شرایط باز یا بسته بودن سینما تفاوتی ندارد؛ حالا سینمای ایران با یک پیکرهی نیمهجان به کابینهی دولت جدید تحویل داده میشود؛ در شرایطی که خانوادهی سینمایی میراثدار ایرادات در فرم، محتوا، منابع مالی، تعطیلی سالنها و بیانگیزگی مخاطب است و متولیان فرهنگی در دولت جدید رسالتی مهمتر از احیا برای بازگشتِ امید به رسانهی امیدبخشِ سینما در پیش ندارند.