به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، در حالی که جنگ غزه سیزدهمین هفته خود را سپری میکند و اسرائیل به هیچ موفقیتی دست نیافته، تحلیلگر نشریه فارینپالیسی نوشت: در سفر اخیر و در گفتگو با مقامات امنیتی و شخصیتهای ارشد اسرائیل، متوجه برخی از نقاط شکست احتمالی شدم. مشکلات اسرائیل در غزه، میتواند ناشی از دستکم گرفتن حماس، تقویت ناخواسته این گروه، تضعیف انسجام داخلی اسرائیل، شکست در روند انتقال از مرحله جنگ به حکومت در غزه، و تضعیف روابط اسرائیل با ایالات متحده باشد. اسرائیل به دنبال نابودی حماس، کشتن رهبران و بسیاری از نیروهای نظامی آن است. حماس تا قبل از شروع حمله اسرائیل، تقریبا ۲۵۰۰۰ نفر نیرو داشته که اسرائیل ادعا میکند حدود ۷۰۰۰ نفر از آنها را کشته. اما نابودی حماس، بسیار دشوار خواهد بود.
یک کارشناس اسرائیلی به من گفت، «من در مورد گزارش اسرائیل درباره تعداد جنگجویان حماس که کشته شدهاند، بسیار شک دارم». سربازان در نبرد به احتمال زیاد کشتهشدگان دشمن را با دقت فهرست نمیکنند و ممکن است به راحتی همه مردان در سن جنگ را به عنوان جنگجویان فرضی بشمارند. علاوهبر این، برخی از مردم غزه به این دلیل که مورد حمله قرار میگیرند، ممکن است اسلحه به دست بگیرند، بنابراین به تعداد کلی افرادی که تصور میشود از اعضای حماس هستند اضافه میشود و دقت ارزیابیها درباره تعداد اعضای حماس را پایین میآورد.
حماس عمیقاً در غزه جا افتاده است. از سال ۲۰۰۷ این نوار را کنترل کرده و نسلی از ساکنان غزه، تحت حاکمیت این گروه بزرگ شدهاند. این سازمان، دارای پایگاه قدرت در جامعه پناهندگان غزه است. حماس خیلی قبل از سال ۲۰۰۷ که حکومت در غزه را به دست گرفت، مدارس و بیمارستانها و مساجد را اداره میکرد و تقریباً در هر جنبهای از جامعه حضور داشت.
با این ریشههای عمیق، حتی اگر بیشتر سیستم نظامی حماس از بین برود، باز هم میتواند به راحتی دوباره رشد کند. حماس چیزی فراتر از یک سازمان است. آنها آنچه را که «مقاومت» مینامند، با استفاده از زور برای پایان دادن به اشغالگری اسرائیل در کرانه باختری و غزه و نابودی اسرائیل، تعریف میکنند. این عقیده از جانب بسیاری از فلسطینیها و همچنین حزبالله لبنان، ایران و دیگر بازیگران منطقهای پذیرفته شده است. حمله ۷ اکتبر مورد تایید بسیاری از فلسطینیها و جهان اسلام واقع شد و بالای ۸۰ درصد از ساکنان کرانه باختری از این حمله حمایت کردند. واکنش تهاجمی اسرائیل و سطح بالای تلفات غیرنظامیان، درستی روشهای حماس را برای افراد زیادی در منطقه اثبات کرده است. این بدان معناست که حماس یا هر گروه مقاومت دیگری، برای رشد در غزه، خاک حاصلخیزی در اختیار دارد. این یک عامل مهم در درازمدت است، زیرا تقریبا نیمی از جمعیت ۲/۲ میلیونی غزه، زیر ۱۸ سال هستند. در خارج از غزه، این روایت باعث حمایت از ایران و دیگر دشمنان اسرائیل میشود. همچنین این موضوع، همکاری آشکار کشورهایی مانند مصر و امارات متحده عربی با اسرائیل را سختتر میکند.
حمله ۷ اکتبر بسیاری از اسرائیلیها را مجبور به ترک خانههای خود در جنوب و نزدیک مرز غزه کرد. شلیک تقریباً مداوم راکت و خمپاره در شمال اسرائیل توسط حزبالله نیز دهها هزار اسرائیلی دیگر را آواره کرده است. در مجموع ۲۵۰ هزار اسرائیلی اکنون دور از خانه خود، زندگی میکنند.
اسرائیل باید بتواند هم حماس و هم حزبالله را شکست دهد یا حداقل بازدارندگی لازم را ایجاد کند. اسرائیل باید مردم خود را متقاعد کند. این امر با توجه به شکست اطلاعاتی اسرائیل در ۷ اکتبر که منجر به عدم پیشبینی حمله حماس شد و سربازان اسرائیلی نیز در دفاع از ساکنان مناطق نزدیک به غزه ناکام ماندند، دشوار است.
در مناطق جنوبی مجاور غزه، بازگرداندن اعتماد مستلزم شکست همهجانبه و آشکار حماس است. در شمال، حزبالله باید تعداد بیشتری از واحدهای ویژه خود موسوم به رضوان را به دورتر از مرزهای اسرائیل منتقل کند تا اطمینان حاصل شود که حمله غافلگیرکنندهای صورت نخواهد گرفت. بدتر از همه اینها، بحران اعتماد در نظام سیاسی است. قبل از ۷ اکتبر، جامعه اسرائیل به شدت دچار تفرقه بود و تقابل شدیدی بین جوامع مذهبی و سکولار، اعراب اسرائیلی و یهودیان اسرائیلی، و یهودیان کشورهای اروپایی در مقابل یهودیان کشورهای عربی وجود داشت.
از سوی دیگر، وقوع یک جنگ تمامعیار با حزبالله، ممکن است برای اسرائیل فاجعهبار باشد. این گروه لبنانی جنگجویان بسیار بیشتری دارد که ماهرتر و باتجربهتر هستند و زرادخانه موشک و خمپارههایی شامل مهمات هدایتشونده دقیق در اختیار دارد که تسلیحات حماس در برابر آنها ناچیز به نظر میرسد. حزبالله تاکنون برای نشان دادن همبستگی با حماس، حملات محدودی را به اسرائیل انجام داده است.