به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو- سعید جلیلی: طوفان الاقصی لحظهای بود که در آن خشم و غرور مردم فلسطین در نقطهای برگشتناپذیر فوران کرد. حالا پس از گذشت صد روز از آن طوفان فرصتی پیش آمده تا با نگاهی عمیقتر به اصل منازعه میان ایران و غرب بپردازیم و چرایی دشمنی صهیونیسم را از دیدگاه علمی و منطبق بر شواهد میدانی بررسی کنیم.
عملیاتی که در ۱۵ مهرماه امسال (October 7th, 2023) در سرزمینهای اشغالی به اجرا درآمد، در تاریخ مقاومت فلسطین بیسابقه است. هنگامی که بحث تاریخ به میان میآید اما نه فقط عصر معاصر بلکه تمام طول تاریخ مستند منطقه را باید در نظر داشت. توجه به موقعیت ویژۀ جغراسیاسی (geopolitical) سرزمین فلسطین و فراتر از آن، کل منطقه تمدنی ایران بزرگ، حقایق بسیاری را روشن خواهد کرد.
در پاسخ به این پرسش که ریشه نزاع تمدنی در کجاست و جوابی برای چرایی دشمنی با صهیونسیم و اینکه این درگیری از کجا منشاء میگیرد، میزگردی با مشارکت فعالان دانشجویی و اعضای تحریریه نشریه تلاطم دوران (بسیج دانشجویی دانشگاه علوم و تحقیقات) ترتیب داده شد.
مهمان ویژه این میزگرد نیز سهیل کثیرینژاد (کارشناس حوزه فلسطین و پژوهشگر به زبان عبری) بود. این نشست (قسمت ۹ از فصل سوم) سی و چهارمین برنامه «شانزده آذر» تلویزیون اینترنتی خبرگزاری دانشجو بوده است. در این برنامه تلاش کردیم با تحلیلی از ابعاد انتفاضه طوفان الاقصی، اثرات آن را نیز تشریح کنیم.
-آقای کثیرینژاد در ابتدا یک توضیح مختصر درباره زمینه فعالیت خودتان بفرمائید؟
تقریبا میشود گفت از ۱۶ سال پیش کار پژوهشی در حوزه یهودیت، صهیونیسم و رژیم صهیونیستی را شروع کردم.
ابتدا با یا گیری زبان عبری بود و بعد کم کم رفتیم به طرف سایر بحثهای تخصصیتر و در این سالهای گذشته هم ضمن کلاسهای زبان عبری دورهها، کلاسها و کارگاههای مختلف در حوزه یهودیت و هم حوزه رژیم صهیونیستی داشتیم به صورت مستمر. و الان هم ممنونم که در خدمت شما هستیم.
- شما علتهای اصلی، ریشه و چرایی این دشمنی را چگونه ارزیابی میکنید؟
خب ابتدای امر یک پرسشی که شاید الان بیشتر از هر سوال دیگری ذهن جامعه ما و هم ذهن قشر دانشجویی ما را درگیر کرده باشد، ریشه علت دشمنی کشور ما و شاید بشود گفت تمدن ما با نظام غرب و علی الخصوص رژیم صهیونیستی است.
سوال خیلی کلی هست و واقعا ظرف یک جلسه یکی-دو ساعته هم نمیشود همهی ابعادش را بررسی کرد، ولی برای اینکه بخواهیم اجمالا یک جواب کلی بدهیم؛ باید دو بخشش بکنیم.
اول) یکی ریشه دشمنی با جهان غرب که یک بحث مفصلی است. چون از حوزه تخصصی بنده خارج است ترجیح میدهم واردش نشوم. دوستانی که حوزه مطالعاتشان جهان غرب هست بهتر میتوانند تبیین بکنند.
دوم) در رابطه با صهیونیسم و رژیم صهیونیستی. با این دو موضوع ریشه مشکل ما چه هست؟ ما در رابطه با این هم چندین زاویه داریم.
یعنی یکی از زوایا بالاخره فرهنگ و تمدن ایران اسلامی هست. یکی هم از زوایهی انسانی هست. در این قضیه یکی از دیگر زوایهها بحثهای امنیتی، بحثهای ژئوپلیتیکی، جغرافیای سیاسی و خیلی موارد متعدد دیگر است.
طبیعتا هر کدامش یک سرفصل عظیمی است، ولی بعضیهایش که کمتر درباره آن صحبت شده را من سعی میکنم مختصر درباره آنها صحبت کنم.
-نیل تا فرات واقعی کجاست؟
کثیرینژاد در ادامه با اشاره جزئیات تاریخی منطقه فلسطین گفت: ایرانیان پیش از اسلام در دوره هخامنشیان حدود ۴٠٠ سال (۴ قرن) و بعد از آن هم مسلمانان حدود هزار سال (۱٠ قرن) بر این سرزمین حکومت کردند. مجموع حکومت یهودیان کمتر از دو قرن است. مسئله دیگر استمرار حاکمیت است. مثلا چون در زمان هخامنشیان تا مرز مصر برای ما بوده است، ما امروز نمیتوانیم مدعی مالکیت بر عربستان و اردن و... باشیم چون پیوستگی نداشته است.
ما یک فرهنگ عبرانی داریم که مربوط به گذشته است که بعد از آن هم یهودیت شکل میگیرد اما مولفههای این فرهنگ آن زمان از بین میرود و فرهنگ اسرائیلی امروز منقطع و متفاوت با آن فرهنگ قدیم است. اسرائیل حتی یک میراث فرهنگی ناملموس ندارد.
درباره آن منطقه نیل تا فرات نیز باید گفت منظور از آن طول رودها نیست که یک ضلع آن در شرق فرات باشد و یک ضلع آن نیل در غرب، بلکه منظور دهانه رود نیل در مصر تا دهانه رود فرات در جنوب ترکیه است که تقریبا ۵-۶ برابر فلسطین فعلی است. اسامی اقوامی که در این منطقه زندگی میکردند نیز در کتب مقدس و تاریخی آمده است.
-اهمیت این سرزمین در چیست؟
شما زیاد شنیدید راجع به اینکه ما در جهان اسلام در سیاست خارجی دارالسلام داریم که همه کشورهایی که مسلمان هستند و دالکفر که همه کشورهای دیگه هستند. خود همان چند دسته بندی دارد راجع به آن زیاد شنیدید که نسبت ما با کفار و مخصوصا کفر حربی به چه صورت است.
یکی از جنبههایی که به نوعی هم امنیت ملی ما به آن مربوط میشود هم این است که از جنبه اقتصادی به این قضیه نگاه بکنیم.
ببنیدی سرزمین فلسطین از گذشته های خیلی دور معروف بوده به چهار راه دنیا یعنی تمام تجارت اقتصادی دنیا از عصر باستان تا الان از این منطقه رد میشده و وابسته به اینجابوده است. اینکه عرض میکنم از دوره باستان تا الان دیده میشود
یعنی شما جاده ابریشم که به عنوان مهمترین شاه راه دوره جهان باستان است را میبینید منتهی میشود به شمال فلسطین یا چهار راه متعدد دیگری که اینها در واقع نبض تجارت کالای دنیا را باعث شده منتقل بشود به سرزمین فلسطین.
در آن مقطع دنیا فقط به کالا نیاز داشت و طبیعی بود که این اهمیت خیلی زیاد باشه ولی وقتی که میرسیم به تقریبا نواحی قرن ۱۸ و ۱۹ که خیلی بارز میشود یعنی بعد از انقلاب صنعتی دنیا به یک چیز دیگری هم علاوه برکالا نیاز پیدا میکند، یعنی انرژی. این منطقه فلسطین انرژی داره؟ نه.
یعنی خیلی نسبت با جاهای دیگر دنیا حرفی برای گفتن ندارد نه اینکه صفر باشد. نفتش تقریبا نزدیکه به صفر است و گازش هم خیلی زیاد نیست. فلذا این منطقه خیلی حرفی برای گفتن برای این شاخه نداشت. عوضش منطقه ما یعنی خیلی فارس شاه راه انرژی دنیا شد و یک دفعه تبدیل شد به شاید بشود گفت که استراتژیکترین نقطه دنیا. میرسیم به تقریبا این حول و حوش صد سال اخیر که ما انقلاب اطلاعات را پشت سر گذاشتیم. یعنی نیاز جدیدی شکل گرفت و یک چیز دیگر هم مطرح شد تحت عنوان چهار راه اطلاعات دنیا. الان در این عرصه بعد از انقلاب اطلاعاتی دنیا دیگر فقط کالا و انرژی نیازش را جوابگو نیست، اطلاعات هم تبدیل شده به نیاز حیاتی دنیا.
شاه راه اطلاعات دنیا کجاست؟ باز هم همین منطقه ای که عرض کردیم. این سه شاه راه را بگذاریم کنار هم دیگر به چی میرسیم؟ به اینکه این منطقه اگر به نوعی هدایتش و اشرافی که به صورت کلی از نظر سیاسی و امنیتی همه جوره بر منطقه وجود دارد، آن را به سمت همگرایی ببرد قطعا هیچ کس دیگری در دنیا نمیتواند به نوعی حرفی برای گفتن داشته باشد.
-موازنه مقاومت را چگونه تفسیر میکنید؟
حمله به برجهای دوقلو در ۱۱ سپتامبر اتفاق میافتد. فارغ از اینکه اصلا چگونه تحلیلش کنید. به هر شکل بخواهیم تحلیل کنیم یک همچین اتفاقی رخ میدهد و آمریکا راحت لشگرکشی میکند و افغانستان را اشغال میکند. مدعی میشوند. عراق تسهیلات کشتار جمعی دارد و آنجا را هم اشغال میکند. مدعی میشوند که حضور آمریکا در سوریه میتواند آرامش و ثبات را در دنیا برقرار کند، سوریه را را اشغال میکند و اصلا ملاحظه دیگری ندارد هر تصمیمی بخواهد خودش میگیرد و برایش مهم نیست.
نقاط دیگر دنیا هم همینطور، حالا مکانهای دیگر هم چون اهمیتش کمتر بوده در دنیا شاید خیلی معروف نباشد ولی آمریکای لاتین همانطور، جنوب شرق آسیا هم همانطور ولی اینجا دیگر قضیه فرق میکند در اینجا برای اولین بار آمریکاییها و اسرائیلیها نمیتوانند انتخاب کننده باشند که من راهبردم چه باشد. بلکه برای هر راهبردی که تعیین میکند آن طرف محور مقاومت یک تهدید در برابر راهبرد آنان روی میز میگذارد.
اگر بخواهد برود دنبال راهبرد بعدی یا تهدید بعدی انتخاب از بین این راهبردها برای آمریکاییها و اسرائیلیها خوب نیست. البته دیدید که این تهدیدها بعضی وقتها آنقدر اثر بخش است که کامل آن گزینه را حذف میکند. در بعضی از موارد چاره دیگری ندارند و مجبور شدند آن راهبرد را اتخاذ بکنند و ضربات سنگین آن را هم خوردند. هر چه آنها جلوتر رفتند تهدیدها هم تشدید یافت.
یکی از این موازنهها چه بود؟ موازنهای که در یمن اتفاق افتاد و یمن تهدید کرد که اگر اسرائیل بخواهد ورود زمینی بکند ما هم ورود میکنیم و منافع اسرائیل را دست نخورده نمیگذاریم و خب این اتفاق هم افتاد. یعنی وقتی که اسرائیلیها اقدام کردند (مخصوصا از زمان ورود زمینیشان) این تهدید را عملی کردند.
البته از قبلش هم یکی دو بار هشدار دادند. با استفاده از چند موشک تا اینکه عملا جنگ رسید به وضعیت کنونی که دیگر یمن آرامش اقتصادی اسرائیل را کامل از بین برد جوری که اسرائیلیها برای اولین بار مجبور شدند یک ناو گروه بسیار مجهز با یکی از حرفهایترین ناو شکنهای دنیا مجبور میشوند بیایند در دریای سرخ و واکنش نشان بدهند. که خب هنوز هم این شرایط ادامه دارد.
یا مثلا درگیریهایی که بین حزب الله لبنان و اسرائیلی ها اتفاق افتاد تهدیدی که حزب الله کرد چه بود؟ یکی از گزینه ها این است که آمریکا مستقیما در این جنگ ورود کند و با همکاری اسرائیل بخواهند حماس را در غزه از پا در بیاورند. حزب الله لبنان یک تهدید خیلی سنگین کرد. که اگر این اتفاق بیفتد، حزب الله تمام منافع آمریکا هم در لبنان هم در مناطق اشغالی و هم در سوریه و اصلا در کل منطقه با تهدید مواجه خواهد کرد.
دیدید که آمریکاییها جرئت نکردند ورود مستقیم در جنگ بکنند و ورودشان یک بخشش بالاخره خب ورود سیاسی بود که همیشه این را داشته اند یک بخشش حمایت مالی بود یک بخشش حمایت های لجستیکی بود، یک بخشش هم حمایت مستشاری بود.
اینها همیشه در شرایط عادی هم وجود داشتند که اتفاق عجیبی نبود اتفاق عجیبی که افتاد افزایش حجم کمک های لجستیکی بود و خود آمریکایی ها به صورت مستقیم جرئت حمله نداشتند. یک بخشش هم حمایت مستشاری بود. اینها همیشه در شرایط عادی هم وجود داشتند که اتفاق عجیبی نبود.
اتفاق عجیبی که افتاد افزایش حجم کمکهای لجستیکی بود و خود آمریکایی ها به صورت مستقیم جرات نکردند وارد این درگیری بشوند و این یکی از مواردی بود که این موازنه کاملا اثربخش بود. یعنی کاملا آن گزینه را از جلوی آمریکایی ها توانستد برداند و نتوانستند آن را عملی بکنند. و خیلی گزینه های مختلف دیگه مثلا جابجایی شهرکنشینها یکی از آن گزینه ها این بود که اسرائیلیها گفتند: ما مردم غزه روا میخواهیم منتقل کنیم به مصر! کلا از اینجا باید بروند.
از آن طرف حزب الله لبنان موازنه بعدی را رو کرد که اگر در اینجا بخواهید جا بهجایی انجام بدهید، در مرز شمال آنقدر تهدید میکنم که مجبور شوید از اینجا ۲ میلیون نفر را جا به جا کنید. خب تا الان حدود ۵۰۰ هزار نفر و نزدیک به ۲۰ کیلومتر زیر تهدید موشکی حزب الله مجبور به تخلیه شدند و الان در مناطق جنوب ( سمت ایلات) و مناطق دریای بحرالمیت هستند.
به نظر بنده وقتی جنگ تمام بشود آنقدر محتواهای مطالعاتی در اختیار دانشگاههای دنیا مخصوصاً دانشگاههای روابط بینالملل قرار میگیرد که حالا حالاها باید بنشینند و راهبردها را به صورت عملیاتی مطالعه بکنند که چقدر اتفاقهای جالب در این جنگ افتاده است.
به نوعی از جنبه نظامی و سخت گرفته تا شاخههای مختلف اختلالی ایجاد شده طبیعتاً اینجا برای این منطقه ضرر است و عملاً قدرتها و کشورها مردم و هرکس که در این منطقه باشد جایگاه اصلی خودش را از دست خواهد داد. قدرتهای بزرگ دنیا هم این را به خوبی درک کردهاند. اگر این قدرت شکل بگیرد، اول دنیا در دست قدرت این منطقه خواهد بود و دوم اینکه تا جایی که امکان دارد بر این منطقه استراتژیک دنیا تسلط داشته باشند، این یک جنبه ژئوپلیتیک است.
طبیعتا شما اگر در فلسطین یک حکومت را داشته باشید که اسلامی باشد و فرهنگش به ما نزدیک باشد آن قدرت مدنظر شکل میگیرد اما در حال حاضر اسرائیل ۱۸٠ درجه با بقیه اختلاف دارد (غده سرطانی بدخیم است).
-آخرین وضعیت در میدان به چه صورت است؟
این جنگ در افکار عمومی دنیا به اسرائیل به شدت لطمه زده است. قبلا این حجم از ضدیت با اسرائیل به صورت علنی دیده نمیشد.
در جنگهای قبلی مدت فراخوان ارتش ۲۵ روز بود اما الان به اصطلاح حکم شماره ۸ صادر شده برای نیروهای ذخیره و همه باید تا زمانی که معلوم نیست از شغلشان خارج شوند. ۳۶٠ هزار نفر یعنی تقریبا ۸ درصد از نیروی کار اسرائیل از اقتصادش خارج و مشغول جنگ شده است. در هر کشوری با خروج ۱ درصد نیروی کار هم بحران ایجاد میشود.
اسرائیل قبل از جنگ نرخ بیکاری ۴ درصد داشت و نیروی کار از خارج وارد میکرد. ۳۲٠ هزار کارگر فلسطینی هم داشت که با سختی فراوان از کرانه باخنری و غره وارد میشدند. در این شرایط ورود همه اینها به اقتصاد اسرائیل ممنوع شد و کارگر خارجی نیز در شرایط جنگ وارد نمیشود. کارفرمایان هم پرپژهها را تعطیل میکنند. اگر بحث بحران در تجارت جهانی و حجم هزینههای دستگاه نظامی و امنیتی هم هست که باعث میشود اسرائیل نتواند به مدت طولانی جنگ را ادامه دهد.
در اسرائیل مدل حکمرانی سیاسی قائم به فرد است، برخلاف آمریکا که با اندیشکدهها است. عملا شخص وزیر یا نخستوزیر در اسرائیل تصمیم میگیرد. نتانیاهو در شرایطی قرار گرفته که اگر همین الان جنگ تمام شود، دولت و کنست را از دست داده و زندگی سیاسی او نیز تمام میشود. حزب لیکود ۲٠ کرسی را از دست داده است.
پس منفعت شخصی نتانیاهو تداوم جنگ برای رسیدن به یک دستاورد است. اما این دستاورد مشخص نیست و خود نتانیاهو هم نمیداند. چون گفتند سلطه نظامی حماس را با نابودی مقر فرماندهی از بین میبریم، رفتند بیمارستان شفا را گرفتند و تهش یک کانال آب نشان دادند. از ۲۴۱ نفر اسیر حتی یک نفر را هم تنوانستند به طریق نظامی آزاد کنند و مبادله کردند. رفتند پارمان غزه را منفجر کردند و گفتند سلطه سیاسی حماس از بین رفت اما هفته بعدش با حماس مذاکره کردند، مذاکره یعنی یک اقدام سیاسی.
فیلم کامل این برنامه را در ادامه مشاهده میکنید: