گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - فاطمه قربانی رضوان؛ «این برنامه کپیبرداری از برنامهای خارجی بهنام «تسک مستر» است که پیشتر در کشورهای دیگر آزموده شده و میتوانید نمونههای اصلی آن را هم مشاهده کنید، اما تیم نویسندگان و اتاق فکر این برنامه تلاش کردهاند ساختار آن را ایرانیزه کنند.» این اولین توضیحات مدیری در دقایق ابتدایی قسمت اول برنامه «اسکار» است. توضیحاتی که حالا به اعترافی میماند که خود کارگردان پیش از آنکه کسی مچ عدم خلاقیت و کپی بودن برنامه اش را بگیرد، واضح و شفاف در اولین قسمت بیان میکند.
مدیری در ادامه هم میگوید بخشهایی از برنامه کپیبرداری از برنامه اصلی است و بخشهایی هم حاصل ایدهها و خلاقیتهای اتاق فکر «اسکار» است. قرار بود در ابتدای برنامه ایدههایی مانند فرش قرمز و استقبال از مهمانان هم داشته باشند، اما ترجیح دادند بدون این قرتیبازیها برنامه را شروع کنند تا فضای خودمانیتری داشته باشند. اما باید گفت این خودمانی شدن هم بهانه است. برای برنامهای که حتی در سهم الوصولترین نکتههای برنامه سازی سراغ کپی میرود حالی برای فرش قرمز نمیماند و به بهانهی فضای خودمانی هر کاری میکند.
مدیری در قسمت اول برنامه اسکار سراغ چهار بازیگر شناخته شده که در اکثر فیلمهای او حضور دارند رفته است. الیکا عبدالرزاقی، غلامرضا نیکخواه، سحر ولدبیگی و نصراله رادش، قابل پیشبینیترین مهمانان برای برنامهای با اجرای مهران مدیری بودند و لااقل از منظر ترکیب مهمان، قسمت اول «اسکار» هیچ شگفتیای نداشت. همین انتخاب باعث شده تا مدیری هر کدام از افراد را گاهی به اسم کوچک صدا بزند و گاهی شوخیهایی بکند که نوعی توهین به مهمان برنامه محسوب میشد، فقط به این دلیل که میخواهد فضا را خودمانی و صمیمیتر کند؛ بی اطلاع از آنکه هر نسخه کپی شدهای مناسب فرهنگ کشور مقصد نیست. برنامه اسکار ثابت کرد حتی با ایرانیزه کردن یک برنامهی خارجی اگر احترام و شان مهمان به درستی رعایت نشود این مسئله از طرف مخاطب مورد انتقاد قرار میگیرد. نمونهی این واکنشها در شبکه اجتماعی ایکس دیده میشود.
اگرچه که این اولین قسمت از برنامه بود و نمیتوان فعلا آن را کاملا بررسی کرد، اما بازخوردها در فضای مجازی نشان میدهد که بلاتکلیفی مدیری در قسمت اول کاملا مشخص است و مخاطب این را متوجه شده است. اگرچه به نظر نمیرسد که مدیری از این بلاتکلیفی ناراضی بوده باشد. او در اواسط برنامه مدام از این بلاتکلیفی بازی میگیرد و دستاویزی برای ایجاد موقعیت طنز ایجاد میکند. او هر بخش از برنامه را که اجرا میکند اعلام میکند و تیک آن را میزند و در ادامه مطرح میکند که باید پله به پله طبق برنامهای که تنظیم شده پیش برود.
اینکه چرا نام برنامه اسکار است و چه نسبتی با جایزه بین المللی اسکار که معتبرترین جایزه سینمایی است در قسمت اول به درستی مشخص نشده است. به خصوص که عمدهی بخشهای برنامه تناسب چندانی با فضای بازیگری ندارد و بیشتر آیتمها فضایی سرگرمی و مفرح گونه ایجاد کرده اند.
نکته بعدی قسمت اول اسکار حضور پررنگ اسپانسرها است. این برنامه با حمایت «اسنوا» تولید شده و فراتر از بهرهگیری از تلویزیون بزرگی که برند این شرکت را بر خود دارد، در دو آیتم نسبتا طولانی، نیما شعباننژاد به تبلیغ مستقیم ویژگیهای محصولات این شرکت میپردازد. این تبلیغ آنقدر طولانی و پر جزئیات است که اگر در قسمتهای بعدی هم به این شکل شاهد آن باشیم مهر تاییدی بر پشتوانه مالی سنگین و قدرتمند این برند در شکل گیری اسکار خواهد بود. اگرچه که همین تبلیغ در فضای مجازی مورد انتقاد مخاطبان نیز قرار گرفت.
حضور فردی چینی در برنامه هم اعتراضات خاص خود را به همراه داشت. در فضای مجازی این نکته نیز از نگاه مخاطبان دور نمانده و بسیاری به آن اعتراض کرده اند. با نگاهی فرامتنی به برنامه اسکار در جای جای این برنامه نشانی از هویت چینی پیدا میشود. از تبلیغ برند اسنوا که برای این کشور است گرفته تا بازیگر یکی از آیتمها که فردی چینی است. همچنین در لوگوی برنامه کلمه اسکار با روبان قرمز که نماد و بخشی از فرهنگ چین است نوشته شده است.
اگرچه از مدیری این انتظار میرفت که پس از این میزان تجربه در کارگردانی و برنامه سازی، با آمادگی بالایی در این برنامه حضور پیدا کند، اما انگار چیزی که این روزها در پلتفرمها اهمیت دارد صرفا ساخت برنامه است و اهمیت کیفیت اجرا و محتوا رنگ باخته است. حالا باید منتظر ماند و دید در قسمتهای بعدی این رئالیتی شو شاهد چه رویکردی از این کارگردان با سابقه خواهیم بود.