به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو-علی حامدین، درام اعتراضی سیاهنما، چند سالی است که در سینما سایه ایران رونق گرفته و پس از وقایع و ناآرامیهای پاییز سال ۱۴۰۱ و انتشار فیلم «برادران لیلا»، این به اصطلاح «ژانر» بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. انتشار اولین تصاویر از تازهترین فیلم زیرزمینی محمد رسولاف به نام «دانه انجیر مقدس» توسط جشنواره فیلم کن، بهانهای شد تا نگاهی دقیقتر به این به ژانر غیر رسمی و ابعاد آن بیندازیم؛ فیلم دیگری که پس از «کیک محبوب من»، مجددا بدون رعایت قوانین مربوط به حجاب فیلمبرداری شده است.
داستان فیلم درباره مردی است به نام ایمان که بازپرس دادگاه انقلاب تهران است و با تشدید آشوبهای سیاسی و ناپدید شدن اسلحهاش به طرز مرموزی با بیاعتمادی و پارانویا دست و پنجه نرم میکند. او با مشکوک شدن به دخالت همسرش نجمه و دخترانش رضوان و ثنا، سختگیریهای شدیدی را در خانه اعمال میکند و باعث افزایش تنش میشود؛ اما این در حالی است که پیرو اتفاقات رخداده در سطح جامعه، قدم به قدم هنجارهای اجتماعی و در نتیجه قوانین زندگی خانوادگی ایمان و همسر و فرزندانش تغییر میکنند.
ژانر محبوب آنها در زیرزمین ایران
پلانهای تاریک، شخصیتهایی بد دهن و عصبانی، ماموران امنیتی بی رحم، فقر غیر شرافتمندانه، احساس خفقان سیاسی-اجتماعی و خیلی از موارد دیگر، ژانری نوظهور را تشکیل میدهد که شاید بتوان به آن درام اعتراضی سیاهنما گفت.
کافی است با قدم گذاشتن روی چند پله، از طبقه همکف به سمت پایین حرکت کنید و به زیرزمین برسید. اینجا جایی است که منبعی از نفت وجود دارد؛ ثروتی عظیم که برخی از فیلمسازان داخلی را مجاب کرده است تا مطابق ذائقه و به سفارش جشنوارههای خارجی و با تمایل بازاریابان سوء استفادهگر از شرایط سیاسی و اجتماعی ایران فیلم بسازند.
چند دهه است که جشنوارههای غربی مشخصا روی سینمای زیرزمینی و رسمی ایران سرمایهگذاری جدی کردهاند. ماحصل این اتفاق نیز زنجیرهای از آثاری چون «عنکبوت مقدس»، «کیک محبوب من»، «شب، دیوار، داخلی» و اکنون، «دانه انجیر مقدس» شد؛ فیلمهایی که با وجود ضعف فاحش در قصهگویی، کارگردانی و حتی در مواقعی، تدوین، توانستند در جشنوارههایی چون برلین و کن، جوایز قابل توجهی را از آن خود کنند.
رسولاف، کارگردان پرحاشیهای است که فیلمهایی چون «لِرد» و «شیطان وجود ندارد» را در کارنامه هنری خود دارد. لحن کلیشهای و سطحی او در ارائه محتوای مخالف با جمهوری اسلامی، موضوعی است که در کنار کارگردانی نه چندان قابل توجه او، ظن ورود غیر طبیعی رسولاف به عرصه سینما را تقویت میکند. چراکه عموی او یکی از مدیران اقتصادی کشور است و بسیاری، ورود رسولاف به سینما را بهرغم فقدان استعدادش در کار فیلمسازی، به واسطه همین ارتباطات خانوادگی میدانند.
رسولاف در کنار کارگردانانی چون بهتاش صناعیها و وحید جلیلوند، آثاری را به سفارش جشنوارههای خارجی میسازند که میتوان گفت با توجه به ضعف در قصهگویی و کارگردانی، حتی توانایی انتقال مناسب مفاهیم اپوزیک خود را هم ندارند. چنین فیلمهایی که نمیتوانند ماموریت خود را به درستی انجام دهند، چرا باید مورد حمایت کارفرماهای خارجی قرار گیرند؟
«جریانسازی خبری» مسئولیت اصلی این کارگردانان و فیلم آنها است، حتی اگر خودشان از این موضوع آگاه نباشند. نقض قانون حجاب در دو فیلم «کیک محبوب من» و «دانه انجیر مقدس»، ممنوع الخروج یا زندانی شدن کارگردان فیلمهای «برادران لیلا»، «کیک محبوب من»، زندانیشدن گروهی از فیلمسازان به دلیل امضای بیانیه «تفنگت را زمین بگذار» و...
حتی جشنوارههای خارجی نیز میدانند کارگردانانی که به آنها سفارش کار میدهند، آنچنان ضعیف هستند که انتظار اثرگذاری فیلمشان روی افکار عمومی بخشی از ایران، غیر عقلانی بنظر میرسد. این کارفرمایان شاید حتی بیشتر از خود مسئولین کشور، طرفدار دستگیری یا برخورد قانونی ایران با این کارگردانان هستند تا قطعات پازلشان سریع تر تکمیل شود.
همه این زنجیره از اتفاقات مشابه و تکرار شونده در ۱۰ سال گذشته، شواهدی هستند که سیاسی بودن جوایز جشنوارههایی چون برلین و کن را برای اکثر مردم ثابت کرده و به شدت از ارزش هنری آن کاسته است.
به نام مستقل به کام سیاستگذاران معاند و ضد ایرانی
هر فیلم زیرزمینی که در ایران تولید میشود، در حالی از سوی رسانههای خارجی مورد استقبال قرار میگیرد که افتخارِ به اصطلاح «مستقل» بودن را با خود دارد. اما شاید نیاز است یک تعریف دقیق و عادلانهتر از «مستقل» داشته باشیم. براساس آنچه که این رسانهها در عمل نشان دادهاند، هر فیلمی که محتوایی بر ضد جمهوری اسلامی را در خود داشته باشد، قطعا مستقل است. اگر فیلمی با بودجه دولتی ساخته شده باشد، وابسته است، اما از سویی اگر اثری به سفارش جشنوارههای خارجی ساخته شده باشد، کاملا مستقل است.
به این معنی است که کارگردان فیلم، در عین مفتخر بودن به ساخت یک اثر مستقل، از حمایت مالی خارجی برخوردار بوده است.
روحالله سهرابی، مدیرکل نظارت برعرضه و نمایش سازمان سینمایی در اسفند سال گذشته طی بیانیهای در بازتعریف «سینمای مستقل» گفت: «سینمای مستقل سینمایی است بدون وابستگی به هیچ گروه، جریان ، جبهه و تفکری! کلاه خودتان را قاضی کنید و ببینید چه تعداد از آثاری که با عنوان« مستقل» از آنها یاد میشود سفارتخانهها و دبیرخانه جشنوارهها و دفاتر تولید و پخش پوششی خارج کشور را گز نکردهاند و از خطوط وطندوستی و شرف عبور نکردهاند؟! حال یکی برای توجیه لاطائلات خود به درجه اجتهاد میرسد و به فقه و اصول چنگ میاندازد و تفسیر به رای میکند غافل از اینکه دهها تعهد و تضمین امضا شده را زیرپا گذاشته و دیگری با بهرهمندی از مواهب پیدا و پنهان دولتی، با ژست اپوزیسیونی خود را مبرا از وابستگی به دولت و حاکمیت نشان می دهد.»
سینمای مستقل و آنچه در ایران و خارج از آن در مورد گونه فارسی آن بحث میشود امروز بیشترین فشارهای داخلی و خارجی را تحمل میکند تا جایی که بیشتر از آنکه تابع وضعیت هنری، مفهومی و تعالی آن باشد، در خدمت شرایط اقتصادی و از طرف دیگر جریانات سیاسی داخلی و خارجی قرار گرفته و با اینکه زمین حاصلخیز ایران در زمینه هنر را نشان میدهد اما بهرهبرداری درست از آن مدیریت فرهنگی و سیاستگذاری دلسوزانه را میطلبد.