چاییم را که خوردم، روی همان کاغذ های نشان دار دادگستری، استعفانامه ام را نوشتم و به نام هم کلاسی پخمه ام .....
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ مدیر مدرسهی متفاوت جلال آل احمد را شاید بتوان یکی از آوانگاردترین و پیشرو ترین نویسندگان دانست.
کسی که برای اولین بار در داستان هایش از نثر های پر طمطراق و ثقیل دور شد و به نثر ساده و روان روی آورد. نثری با کلماتی قریب به ذهن برای مخاطب، روان و شیوا، پر از جزئیات از رفتار و ظاهر آدم ها و مکان ها و فضا هاو... . شیوه ی نگارشی که آن زمان مرسوم نبود ولی بعد از تجربه ی موفق جلال، نویسندگان دیگری هم به این شیوه ی نگارش روی آوردند و مخاطبین هم از آن استقبال کردند.
این نوع نگارش با داستان بلند «مدیر مدرسه» آغاز شد. کتابی با خط داستانی به ظاهر ساده و آرام، بدون فراز و فرود های مرسوم در داستان ها.
«مدیر مدرسه» روایت گر داستان معلمی است که از معلمی خسته شده و به قول خودش هيچ دوست ندارد تا پايان عمر خود با چهره هاي بهت زده ي دانش آموزان روبرو شود؛ وی با كمك دوستي و با پرداخت ۱۵۰تومان رشوه مديريت دبستاني را به عهده مي گيرد.
در مدرسه تیپ های مختلفی کار می کنند، از فراش باشی ای که خودش یک پا مدیر است و به معلم ها پول قرض می دهد، تا معلمی که کراوات می زند و به موهایش روغن می زند، و آن دیگری که معلم درس خوانده ی مازندرانی است و... . اما این ها ظاهر این داستان است.
در این کتاب، آل احمد تصویر گر شرایط آموزشی و در لایه های عمیق تر شرایط فرهنگی جامعه ی کوچک اطرافش است.
شرایطی که درآن به گفته ی جلال، دوست قدیمی اش که از او کم سواد تر است رئیس فرهنگ می شود، و اداره ی آموزش و پرورش هزینه های مربوط به این مدرسه ی دور افتاده را تامین نمی کند، و هربار و همیشه و در هر شرایطی و برای هر موضوع پیش پا افتاده ای می توان با پرداخت کمی رشوه کار ها را ماه ها یا سال ها به جلو انداخت. "روز سوم باز اول وقت مدرسه بودم.
هنوز از پشت دیوار نپیچیده بودم که صدای سوز و بریز بچه ها به پیشوازم آمد. تند کردم. پنج تا از بچه ها توی ایوان به خودشان می پیچیدند و ناظم ترکه ای به دست داشت و به نوبت کف دستشان می زد. خیلی مقرراتی و مرتب.
به هر کدام دوتا چوب، کف دودستشان و از نو. ...اما در چشم بچه ها هم چه که از در وارد شدم، چیزی درخشید که جا خوردم.
و زمزمه ای که توی صف ها افتاد که یک مرتبه مرا به صرافت انداخت که در مقام مدیریت مدرسه، به سختی می شود ناظم را کتک زد. آن هم جلوی روی همه ی بچه ها." دیدگاه مدیر مدرسه از سایر کارکنان آنجا متفاوت است.
هرچند که وی از دست تدریس به مدیریت پناه آورده به امید آرامش بیشتر، اما، دیدش انقلابی و اصلاح کننده است.
از همین روی با انواع تنبیه ها مخالفت می کند و همه ی ترکه ها را می شکند، یا با معلمین یا دانش آموزان خلاف کار بسیار با صبوری و متانت و انسانی رفتار می کند، همچنین تلاش می کند ترس بچه ها از معلم و امتحان از بین برود و... . در آخر هم به این نتیجه می رسد که باید پدر و مادر بچه ها را تربیت کرد، پیش از تربیت خود بچه ها. مرحوم آل احمد با دقت و ظرافت و البته با کلمات و متن روان این شرایط را به خوبی برای مخاطبش تصویر می کند.
و البته در پایان داستان مدیر مدرسه کلافه و خسته از دست کارکنان و ناظم و اولیای بچه ها، استعفانامه ای را که مدت ها می خواسته ارائه دهد و هربار خوش را منصرف می کرده است، به دست هم کلاسی بی سوادش که حالا رئیس فرهنگ شده است می رساند.
«چاییم را که خوردم، روی همان کاغذ های نشان دار دادگستری، استعفانامه ام را نوشتم و به نام هم کلاسی پخمه ام که تازه رئیس فرهنگ شده بود، دم در پست کردم.»
مدیر مدرسه توسط انتشارات دانشجویی و در 80 صفحه، با قیمت 1000 تومان به چاپ رسیده است.