عبیدالله در نامه نگاشته بود: باری، میان حسین و یارانش و آب فرات حایل شود (فاصله بینداز) که حتی یک قطره ننوشند تا به بیعت امیرالمومنین (یزید) و عبیداللهبن زیاد تن سپارند.
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛
و عاشورا را چگونه باید دید؟
از کدام زاویه به این زمین و زمان باید نگرست؟
اگر حسین، مصباح است یعنی در تیرگیهای وحشت بار و تاریکیهای نفسگیر، تکیهگاه روشن و شفاف و اگر سفینه است یعنی در موجخیز حادثهها و خیزابهای هولناک، کشتی نجات؛ پس چرا عاشورای او را از منظر روشنگری و راهگشایی و به ساحلرسانی نبینیم؟
برخورد برشی با کربلا و عاشورا و تنها طرح برخی قطعات این رویداد عظیم – آن هم عمدتا از منظر سوک و مرثیه – باعث غفلت از دیگر ابعاد و اضلاع آن شده است.
اما باید دانست که اشک مقصد نیست، مقدمه گرهخوردگی عاطفی و قلبی ما با کربلا و عاشورا برای تبدیل آن به اسوه و سرمشق در زندگیاست؛ چرا که اباعبدالله الحسین (ع) خود در کربلا فرمود: لکم فی اسوه.
خداوند چشمهای ما را بصیرت زینبی عنایت کند تا کربلا را زیبا و عمیق و روشن در قاب قلبمان بیاییم و درمتن زندگیمان جستوجو کنیم.
در این بخش از روزشمار محرم میپردازیم به بحث حرکت امام حسین(ع) از مکه تا کربلا ...
و امروز اتفاقات روز پنجم محرم:
حوادث روز پنجم:
1.فرستادن چهار هزار نفر سپاهی تازهنفس به کربلا.
2. نامهنگاری مجدد عبیدالله بن زیاد به کربلا و تحت فشار قرار دادن عمرسعد برای سختگیری و تنگناسازی در کربلا.
3. گفتوگوی امام با اصحاب و تصفیه مجدد.
در این روز، حداقل نیروی دشمن در کربلا حدود ده هزار تن میشود و موقعیت به تدریج رنگ و بوی جنگ میگیرد. احتمالا نامه عبیدالله روز ششم به کربلا رسید.
عبیدالله در نامه نگاشته بود: باری، میان حسین و یارانش و آب فرات حایل شود (فاصله بینداز) که حتی یک قطره ننوشند تا به بیعت امیرالمومنین (یزید) و عبیداللهبن زیاد تن سپارند یا همچون شهید مظلوم تقینقی عثمان بن عفان (که به هنگام کشته شدن تشنه بود) کشته شوند.
به نظر میرسد این نامه همراه با پنج هزار نفر به فرماندهی عمر و بن حجاج به کربلا رسید.
با ورود عمربن حجاج به کربلا، تعداد نیروها به پانزده هزار نفر رسید. عمرسعد به عمروبن حجاج دستور داد فرات را درمحاصره بگیرند و وی با 500 نفر، کمربنندی در حاشیه فرات ایجاد کرد تا هیچ کس از یاران امام نتوانند از آب استفاده کنند.
گزارشهای مخفیانه از کربلا: برخی از سپاهیان از جمله خولی بنیزید اصبحی که با اباعبدالله الحسین (ع) دشمنی و کینه عمیق داشت، گزارش گفتوگوهای عمرسعد با اباعبدالله را به کوفه ارسال کرد.
بنا به دعوت اباعبدالله و گاه عمر سعد در فاصله شبهای چهارم تا ششم مذاکراتی میان اباعبدالله و عمرسعد بدون حضور حتی نزدیکترین یاران و احتمالا یک بار با حضور فاصلهدار نزدیکان عمرسعد و تنی چند از خانواده اباعبدالله صورت گرفته بود.
خولی بن یزید در نامه خود نوشته بود:
«این امیر پسر سعد شبانگاه از لشکرگاه خود بیرون میرود و همراه با حسین در ساحل فرات، بساط گفتوگو میگستراند و این گفتوگوها گاه تا نیمههای شب ادامه دارد. او با حسین نرمش و رأت و سازش دارد. اگر فرماندهی را به من بسپارث من کار را تمام خواهم کرد و به تنهایی بر این امر توانایم.»
عبیدالله زیاد با دریافت این نامه به عمر سعد نوشت: ای پسر سعد خبر رسیده است که شبها تا دیگراه با حسین گفتوگوها داری. همین که نامه ام را خواندی حسین را وادار تا بر فرمان من فرود آید. اگر نپذیرفت آب را بر او ببند و میان او و فرات حایل شود که من آب را بر یهود و نصاری حلال کردم و بر حسین و خانوادهاش حرام. حسین و یارانش نباید از آب بنوشند. عمرسعد با دریافت نامه عبیدالله حجربن حر (حجاربن ابجر) را با چهار هزار سواره بر آبراه غاضریه گماشت.
شبث بن ربعی نیز با هزار سوار مأمور حفاظت بخش دیگر غاضریه شد.