گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ بی تردید یکی از بهترین سریال های پخش شده در حوزه آثار مربوط به تاریخ معاصر که هم از جهت متن قابل توجه بود و هم تا حدودی در اجرا به کسب موفقیت هایی نایل آمد، سریال «خاطرات مرد ناتمام» بود به کارگردانی صادق کرمیار و نویسندگی سید علی میرفتاح و ابوالفضل زرویی نصرآباد.
تأکید می کنم متن و نویسندگی آن شاخص است به جهت اینکه در فیلمنامه و بخصوص در فضا و حال و هوای دیالوگ ها و لحن و زبان متن، عنصر دقت در معیار زبانی و وفاداری به لحن آن دوره تاریخی به خوبی قابل مشاهده بود.
«خاطرات مرد ناتمام» به لحاظ نرم افزار روایی اش چند نکته حائز اهمیت داشت.
یکی اینکه از شعار زدگی به دور بود.
دوم اینکه روایتی منصفانه و به دور از ارزش زدگی و سیاه نمایی و سفیدنمایی مطلق و ساده لوحانه و فریبکارانه یک دوره یا یک گروه آدم یا یکسری مناسبات را پی گرفت.
سوم اینکه لحن شیرینی داشت و حتی در تلخی ها هم ارزش قلم و پر و پیمان بودن، بویژه دیالوگ هایش قابل حس بود.
این «لحن» خیلی نکته مهمی است.
لحن، نه از سفارشی سازی باسمه ای برمی آید و نه از کپی بردای حرفه ای که امروزی ها خیلی در آن متبحر شده اند؛ حتی از رونویسی و مشق کردن صرف هم برنمی آید.
این لحن نتیجه مطالعه، دقت، فراست، علاقه جدی به یک موقعیت یا یک کاراکتر یا دوره زمانی یا هر چیز دیگری و بالاخره مهم تر از همه، صفا و انصاف در همه چیز است.
همه این عناصر به میزان قابل توجهی در اجزای سریال «خاطرات مرد ناتمام» وجود داشت و از آنجا که گفته اند «تعرف الاشیاء باضدادها»، می توان گفت دقیقاً همان طور که اینها در یک سریال دیگر که اتفاقاً آن هم تاریخی است یعنی «کلاه پهلوی» اتفاق نیفتاده، در سریال «خاطرات مرد ناتمام» رخ داده.
حقیقت آن است که با عقبه ای که سریال «کیف انگلیسی» برای کارگردانش فراهم آورده بود، همه توقع داشتیم که «کلاه پهلوی»، سریال جدید او هم از همان ویژگی های خوب و جذاب و دوست داشتنی و ارزش های بصری ارزنده آن مجموعه برخوردار باشد و یا حداقل شمه ای از آن خصوصیات و شباهتی به آن به ارمغان آورد، اما آنچه تا کنون از سریال به روی آنتن رفته، همه این امیدها را نقش بر آب کرده و پندارهای این چنین را نابود نموده است.
سریال «کلاه پهلوی» در عین حال که ظاهری شعاری و مدعایی ارزشی دارد، متأسفانه اصلاً تلاش موفقی به خرج نداده تا این زمینه ها را در پهنه درام، به موقعیت درخور و باورپذیری قابل قبولی نایل آورد و بتواند مخاطب را با خود همراه سازد.
مجموعه قسمت های پخش شده از سریال تا کنون بشدت شعاری، ضعیف، بدون شخصیت پردازی و حتی در برخی موارد کاملاً مشکوک و عجیب به نظر می رسد.
به نحوی که میزانسنی مبتدیانه در تلفیق با دیالوگ هایی هر چه شعاری تر و با بازیگران و بازی هایی باسمه ای و بی طراوت و باری به هر جهت، نتیجه ای وخیم برای تماشاگران این سریال تا اینجای کار به همراه آورده است.
حتی بازیگران باسابقه سریال هم طرفی نمی بندند و چنگی به دل نمی زنند و اثری قابل قبول ارائه نمی دهند، چه برسد به نابازیگر جوان و نپخته و خامی که در نقش اصلی فرماندار شهر سامان به بدترین شکل ممکن - و معلوم نیست بر اساس کدام رانت یا رابطه ای - حضور می یابد و به بدترین و یخ ترین شکل ممکن هم چیز را در سطح برگزار می کند و نابود می سازد.
سریال اساساً در وجه دراماتیکش، بشدت مشکل دارد و داستانش اصلاً آن طور که باید، شکل نگرفته و نمی گیرد و به نظر می رسد همه چیز بیش از اندازه سطحی و ابتدایی و بدون فکر و تمرین لازم پی گرفته و بدین جا رسیده است.
مقادیر معتنابهی مفاد تاریخی ورز داده نشده و متون و نشانه ها و اسامی آشنای تاریخ معاصر به همراه مجموعه ای از اتفاقات تاریخی به شکلی ابتر و نصفه نیمه الصاق شده به مقادیری شخصیت خام و موقعیت بی فرجام تخیلی؛ اینها همه آن چیزی است که در «کلاه پهلوی» شاهدش هستیم.
نتیجه این می شود که بیننده نه با آن وقایع تاریخی همراهی می کند و فهم درستی از آن موقعیت ها و آدم های واقعی بدست می آورد و نه با درام سریال همراه می شود و می تواند شخصیت هایش را باور و با آنها همذاتپنداری کند و این یعنی از دست رفتن همه چیز به بدترین و رقت انگیزترین شکل ممکن.
آن وقت این سوال جا دارد مطرح شود که بر اساس چه نظارت و دقت عملی، بودجه میلیاردی بیت المال مردم این چنین بدست عده ای می افتد تا با آن جیب خود را پر کنند و بار خود را ببندند، در حالی که کمترین و کوچکترین سهمی در ایجاد لذت ناب بصری برای مخاطبان مظلوم تلویزیون ندارند!
«کلاه پهلوی» آن قدر زننده و با زنان آرایش کرده و مد لباس های چسبان و چندش آور بانوان متجدد جوانش آغاز کرد و آن قدر در ادامه، ناامیدکننده پیش رفت که به کلی همه رویاهایی را که در طی این هشت سالی که داشت ساخته می شد برای خودمان ساخته و پرداخته و منتظر به وقوع پیوستن آن بودیم، نقش بر آب کرد.
آری؛ حقیقت آن است که با عقبه ای که سریال «کیف انگلیسی» برای کارگردانش فراهم آورده بود، همه توقع داشتیم که «کلاه پهلوی»، سریال جدید او هم از همان ویژگی های خوب و جذاب و دوست داشتنی و ارزش های بصری ارزنده آن مجموعه برخوردار باشد و یا حداقل شمه ای از آن خصوصیات و شباهتی به آن به ارمغان آورد، اما آنچه تا کنون از سریال به روی آنتن رفته است همه این امیدها را نقش بر آب کرده و پندارهای این چنین را نابود نموده؛ به تلخی و درد.
حالا شاید تنها راه چاره این باشد که دوباره به آرشیو خاطرات خوبمان رجوع کنیم و برای چندمین بار سراغ «کیف انگلیسی» را بگیریم و از درام خوبش، بازی های نابش، فضای بکر و درستش و همه احترامی که با دقت و هنرورزی و تمرین و فراست، برای مخاطبش قائل بود، لذت ببریم و تمام تلاشمان را بکنیم تا این «کلاه پهلوی» را از روی سرمان برداریم!
در واقع می توان گفت همه آن عناصر دخیل در موفقیت «خاطرات مرد ناتمام» در «کلاه پهلوی» مفقود است.
ارزش های متن، لحن درست، نگاه دقیق، دوری از شعارزدگی، رعایت جذابیت های ساختاری و اصول فیلمنامه نویسی و بالاخره همه چیزهای دیگری که در اولی هست و در دومی نه.
باز هم تأکید می کنم بی تردید یکی از بهترین سریال های پخش شده در حوزه آثار مربوط به تاریخ معاصر که هم از جهت متن قابل توجه بود و هم تا حدودی در اجرا به کسب موفقیت هایی نایل آمد، سریال «خاطرات مرد ناتمام» بود به کارگردانی صادق کرمیار و نویسندگی سید علی میرفتاح و ابوالفضل زرویی نصرآباد.
و یادآوری این نکته مهم که متن و نویسندگی این سریال شاخص است به جهت اینکه در فیلمنامه و بخصوص در فضا و حال و هوای دیالوگ ها و لحن و زبان متن، عنصر دقت در معیار زبانی و وفاداری بر لحن آن دوره تاریخی به خوبی قابل مشاهده و شنیدن بود.
منم تا حدودي با عقيده نگارنده موافقم
بالاخره ظاهر بازيگران بايد جذابيت هاي خاص خودشو داشته باشه كه متاسفانه در كلاه پهلوي به طور افراطي جلوه گري مي كنه
و البته زيبايي خاطرات مرد ناتمام ستودني است