گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - مهدی محمدی؛ 1- آرایش صحنه انتخابات تا جایی که به ثبتنام کاندیداها مربوط میشود اکنون روشن است. صحنهای که دیروز رخ داد کمتر پیشبینی میشد. دقیقه نودی بودن مفهوم سیاستورزی در ایران میزانی از عدم قطعیت را بهوجود آورده که بسیار فراتر از حد استاندارد است. برخی کاندیداها شاید حتی خود نیز تا حدود ساعت 5 بعدازظهر دیروز نمیدانستند چه خواهند کرد. بنابراین اکنون با آرایشی روبهرو هستیم که ماهیتی بسیار هیجانی دارد.
2- اکنون یکی از مهمترین اتفاقاتی که رخ خواهد داد این است که کسانی سعی خواهند کرد بگویند اصلیترین 2 قطبی این انتخابات 2قطبی مشایی- هاشمی است. هم مشایی تلاش خواهد کرد این خط را القا کند و هم هاشمی. چرا که هر 2 حس میکنند این وضع کاملا به نفع آنهاست. کسانی که هاشمی را دیروز در دقیقه 90 به جمعبندی رساندند، فقط در این اندیشهاند که از تنفر اجتماعی نسبت به جریان انحراف و اینکه نظام قصد ندارد به این تفکر اجازه تداوم بدهد، استفاده کنند.
علاوه بر این هاشمی دوباره این فریب را خورده است که جامعه به او به عنوان نماد نجات و هوشمندی اعتماد خواهد کرد. مشایی هم تصور میکند همین که بتواند 2 قطبی خود و هاشمی را احیا کند، کار تمام است. هر دوی این تصورات اشتباه است. اکنون 2 قطب این انتخابات هاشمی و مشایی نیستند. یکی از مهمترین پیامهای انتخابات 92 این است که هاشمی و مشایی در یک قطب یعنی قطب ساختارشکنان و ضدارزشگرایان قرار دارند و مجموعه اصولگرایان نیز در سوی مقابل، قطب دوم را تشکیل میدهند.
بزرگترین دروغی که از این پس گفته خواهد شد این است که انتخابات 92 فقط این 2 قطب را دارد ولاغیر. انقلاب اسلامی و عبور از پیچ تاریخی در گرو این است که درک کنیم قطب مقابله با ارزشهای انقلاب اسلامی یک بار دیگر با تمام توان به صحنه آمده است و درون آن هم هاشمی قرار دارد و هم مشایی و بنابراین متقابلا نیز باید نیرومندترین قطب ممکن از نیروهای انقلاب مقابل آن شکل بگیرد.
3- جریان انقلابی اکنون تکلیفی بسیار شاق بر عهده دارد. دوستان جبهه پایداری و دیگر نیروهای ارزشی حاضر در صحنه مکرر گفتهاند در صورتی که جریان فتنه و حلقه انحراف به طور حداکثری در صحنه باشند، رقابت میان خودیها را به مصلحت نمیدانند. گمان میکنم اکنون زمان عمل به آن وظیفه فرارسیده است. تفرق درون نیروهای انقلاب اکنون خیانتی نابخشودنی است.
بیشک محور بزرگی از ضدانقلاب و طرف خارجی تلاش خواهند کرد در یک ماه آینده جامعه را به این جمعبندی برسانند که خط سازش تنها مسیر پیشروی کشور در آینده است. اگر نیروهای بدنه انقلاب اسلامی این شرایط حساس تاریخی را درک نکنند و فرصت یک ماه آینده از دست برود، دیگر در آینده حتی دور فرصتی برای جبران وجود نخواهد داشت.
4- شورای نگهبان نیز وظیفهای خطیر بر عهده دارد. وظیفه ذاتی این شورا عمل به مُر قانون است و این چندان پوشیده نیست که کدامیک از افراد حاضر در این صحنه با معیارهای قانونی منطبقند و کدام نیستند. بیشک از فردا فشارهایی سهمگین روی شورای نگهبان تولید خواهد شد و تلاش خواهد شد شورای نگهبان از عمل به مُر قانون خارج شده و وارد ملاحظات و دستهبندیهای سیاسی شود.
شاید در طول سالهای بعد از انقلاب موقعیتی چنین خطیر هرگز بهوجود نیامده بود. تجربه سالهای دولتداری هاشمی، خاتمی و احمدینژاد نشان داده است جایگاه ریاستجمهوری خطیرتر از آن است که بتوان آن را به هر کسی سپرد. بنابراین شورای نگهبان باید تصمیمی بگیرد که از معیارهایی شفاف تبعیت کرده و جز قانون به هیچ چیز دیگر متعهد نباشد.
5- اما نتیجه انتخابات از این آرایشها تبعیت نمیکند. ظاهرا یک بار دیگر اراده الهی که همواره نگهبان این انقلاب بوده بر این تعلق گرفته است که تمام کفر درمقام تمام ایمان بایستد.