گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ خبر تکان دهنده بود؛ معین رئیسی یکی از فعالان دانشجویی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل بر اثر تصادف در بیمارستان حضرت رسول اکرم (س) بستری شد.
انتشار این خبر کافی بود تا موج پیامک ها یکی پس از دیگری بر روی صفحه گوشی ها نقش ببندد و همگی دست به دعا شویم تا شاید بار دیگر بتوانیم لبخند معین را ببینیم.
سه روز بیهوشی کامل معین در بیمارستان، با سه روز نذر و نیاز و گرفتن روزه برای شفا گرفتن او همراه بود.
افزایش یک درجه هوشیاری معین از درجه 3 به 4 امیدوارمان کرد که شاید دعایمان کارساز شده است، اما غافل از آن که معین به دیدار حق مشتاقتر از ما بود؛ سحرگاه شنبه، 3 شهریور دعوت حق را لبیک گفت و ما را با حجم بزرگی از اندوه و خاطراتی از خود تنها گذاشت.
باور این امر همان قدر سخت بود که بخواهیم او را به خاک بسپاریم و دیگر او را در جمع خود نبینیم، این ناباوری، صبح روز تشییع پیکرش در چشم همه دوستانی که مقابل خانهاش جمع شده بودند، آشکار بود.
وقتی به داخل خانهاش رفتم، مادر معین را در اتاق دیدم که با خود آرام نجوا میکرد که «معین چگونه تو را به خاک بسپارم»، بی اختیار اشک در چشمانم حلقه زد، آرام تسلیتی گفتم و از اتاق خارج شدم.
او پیش از آن که معین را در دل خاک بگذارد خود در آرامگاه ابدی معین دقایقی دراز کشید، شاید اگر باور رفتن معین برای ما سخت باشد برای مادر او این امر غیر قابل باور است.
همانطور که مقابل درب خانه معین ایستاده بودیم، دوستان معین یکی پس از دیگری میرسیدند و انگار با آمدن فردی تازه غم از دست دادن معین برایشان زنده میشد، شانههایی که برای تسلیدادن غم از دست دادن دوستشان خود نیاز به شانهای داشت تا تسلیبخش این فقدان باشد.
زمان گذشت و هنوز پیکر معین از بهشت زهرا به خانه نرسیده بود که دیدم یکی از دوستانش پارچه ای سفید در دست گرفته است و هر کدام از دوستانش آیهای از دعای جوشن کبیر را بر روی آن مینویسند.
با خود گفتم خوشا به سعادتش که در زمان حیاتش هیچ کس از او گلایهای به دل نگرفت و مرگش نیز باعث زندگی بخشی به انسانهایی دیگر شد.
آری مرگ معین، مرگ نبود، او رفت تا با اهدای اعضای بدنش به افرادی دیگر زندگی ببخشد.
همه دانشجویان پس از رسیدن پیکر عزیز معین نماز میت را به امامت حجتالاسلام طاهری، مدیر تشکلهای نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها اقامه کردند، روی پیکر معین پرچمی منقش به نام سالار شهیدان قرار گرفته بود، انگار معین با رفتنش 72 روز زودتر محرم را به شهر ما آورده بود.
لباس های مشکی بچهها، خواندن زیارت عاشورا در هنگام تشییع پیکرش و خوانده شدن روضه اباعبدالله الحسین (ع) و خاکسپاری معین این یقین را حاصل کرد که گرچه معین در طو ل زندگی خود توفیق زیارت کربلا را پیدا نکرد، اما بی شک او پیش از همه ما عاشورای امسال را درک کرد و به دیدار سالار شهیدان شتافت.
همه ما مسافرانی هستیم که باید روزی این کالبد خاکی را ترک کنیم، اما یا اباعبدالله(ع) حال که کمتر از 72 روز تا سالروز شهادتت مانده است از تو میخواهیم تا مرگ ما نیز چون معین عاشورایی باشد.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)