گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» _ تاریخ کشوری پهناور چون ایران محل رجوعی است برای اهالی اندیشه و کسانی که می خواهند گذشته خود را آیینه عبرت کنند و برای ساختن آینده خویش گام بردارند. از این رو نگاه تاریخی به شخصیت های ملی و مذهبی و زندگی آنان، می تواند دستاویزی والا برای رسیدن به تصوری صحیح از جنبش ها، شخصیت ها و مشاهیر تاثیر گذار در تاریخ باشد.
یکی از شخصیت های مهم در تاریخ ایران دکتر محمد مصدق به عنوان لیدر و تابلوی اصلی جریان ملی و به عبارت سیاسی جبهه ی ملی است. ایشان علاوه بر رهبری جبهه ملی در اولین دوره، یکی از شخصیت های مهم و تاثیر گذار در شکل گیری اندیشه سیاسی شخصیت هایی چون مهندس بازرگان،آیت الله طالقانی و . . . به حساب می آید. اما تاریخ دو نگاه کاملا متفاوت نسبت به این شخصیت دارد یکی از این نگاه ها که عمدتا از طرف مریدان و شاگردان وی است او را قهرمانی ملی و یک وطن پرست و به عبارت دیگر پیشوایی تحول خواه معرفی می کند. در تضاد با این نگاه گروهی دیگر دکتر محمد مصدق را فردی ضددین و انگلیسی می دانند.
از این رو یکی از مباحث پر مناقشه و کهن تاریخی، کیفیت زندگی دکتر مصدق بوده است. در مقاله ی حاضر خارج از هر گونه جهت گیری صرفا اسناد تاریخی مختلف مربوط به بخش اول و کمتر دیده شده ی زندگی سیاسی دکتر مصدق (قبل از نهضت ملی شدن نفت) را کنار هم چیده و قضاوت در این مورد را به خوانندگان محترم واگذار می کند.
مصدق السلطنه و سفر به فرنگ
دکتر مصدق در سال 1258 هجری شمسی در خانواده ی وابسته به دربار قاجار و با نسبی مادری به خاندان سلطنت دیده به جهان گشود. وی از خاندانی مشهور بود که از جمله مشاهیر شناخته شده در این خاندان می توان به قوام السلطنه، وثوق الدوله و احمد متین دفتری اشاره کرد. وی خیلی زود به مقام مصدق السلطنه و یکی از مناصب مهم وزارت مالیه در زمان مظفرالدین شاه می رسد.مصدق السلطنه در سال 1285 در اولین مجلس شورای ملی به عنوان نماینده اشراف اصفهان انتخاب می شود اما به دلیل سن کم از حضور در مجلس باز می ماند.
اولین برخورد وی با انگلستان در زمان استقرار استبداد صغیر اتفاق افتاد و مصدق از ترس به منزل منشی سفارت انگلیس پناهنده می شود البته این پناهندگی چندان طول نمی کشد و وی پس از چندی به عضویت دارالشوری کبری که جایگزین مجلس شده بود در می آید. مصدق در سال 1288 ش راهی پاریس شد و به مدت دوسال در رشته ی علوم مالی به تحصیل اشتغال داشت اما به دلیل کسالت درس را رها کرد و به ایران مراجعت نمود ولیکن مصدق با تصدیق نامه ای سیاسی که از مدرسه پاریس داشت به سوئیس رفت و در سال 1290 ش موفق به اخذ مدرک لیسانس حقوق شد و با رساله ی وصیت در حقوق اسلامی مدرک دکتری حقوق خویش را نیز اخذ نمود وی پس از ورود به تهران در مدرسه ی علوم سیاسی به تدریس مشغول شد اما پس از به قدرت رسیدن وثوق الدوله مصدق مجددا راهی اروپا شد و در سال 1299 و پس از ده سال زندگی در اروپا و چند تلاش جهت اخذ تابعیت سوئیس به ایران مراجعت نمود اما این بازگشت دومین برخورد وی را با انگلیس رقم زد.
بازگشت مصدق السلطنه
با توجه به انقلاب کارگری در روسیه و مشکلات راه عثمانی لاجرم وی از راه هندوستان و از طرق بوشهر وارد ایران شد در آن زمان جنوب ایران در سیطره عوامل انگلیس بود لذا مصدق السلطنه با یک کشتی انگلیسی وارد بوشهر شد وپس از آن با دعوت محمد تقی خان موید الملک به شیراز رفت. در شیراز با مازول هود کنسول انگلیس دیدار کرد و چندی بعد خانواده های پرنفوذ شیرازی که همگی از طرفداران انگلیس بودند خواستار والیگری مصدق بر شیراز شدند و به وی متعهد شدند تا مبالغی را جهت جلب رضایت وی ماهانه پرداخت نمایند که مجموع این مبالغ به 116 هزار تومان میرسید که تقریبا دو برابر بودجه ایالت فارس و جدای از حقوق وی بود اما سوالی که ذهن همگان را درگیر می کند این است که چگونه یک جوان تازه ار فرنگ برگشته این چنین مورد استقبال قرار می گیرد؟البته پاسخ این پرسش را خود مصدق السلطنه می دهد وی این موهبت را از طرف انگلیس و سیاست های آن می داند.
والیگری فارس برای مصدق خیلی هم بی حاشیه نبود وی در ماجرای قیام مرزبانان تنگستان و دشتسان به کمک پلیس جنوب (تنفگداران جنوب که توسط انگلیس سازماندهی شده بودند و وثوق الدوله آنهارا پلیس جنوب نامیده بود)شتافت و راسا اقدام به سرکوبی قیام تنگستان نمود.
در طول والیگری مصدق بر ایالت فارس روابط بسیار دوستانه ای میان او و کنسول انگلیس برقرار بود به طوری که خود مصدق این رابطه را همانند رابطه ی دو برادر صمیمی توصیف میکند. این رابطه در زمان روی کار آمدن دولت مشیر الدوله و بحث تغییر والی فارس بیشتر مشخص می شود زمانی که مصدق برای ابقا در این منصب دست به دامان نرمان وزیر مختار انگلیس می شود و نرمان نیز با نامه ای به تهران خواستار ابقای مصدق السلطنه بر منصب والیگری فارس می گردد.
پس از وقوع کودتای سوم اسفند 1299 و روی کار آمدن سید ضیاء مصدق تلگراف تغییر دولت را منتشر نکرد و همین موضوع موجب جنجال میان وی و سید ضیاء شد و پس از چند روز مصدق السلطنه استعفای خود را به اجمد شاه اعلام کرد و استعفای وی نیز مورد قبول واقع شد اما از آنجایی که دولت سید ضیاء ماندگار نبود با رئیس الوزرایی قوام السلطنه در 14 خرداد 1300 مصدق نیز پست وزارت مالیه را تصدی میکند.
در یکی از جلسات مجلس لایحه ای را در خصوص اختلاس یکی از نمایندگان به مجلس ارائه شد که این اتفاق موجب بروز مشاجراتی بین وزیر مالیه با برخی از نمایندگان شد و نهایتا کابینه سقوط کرد با سقوط کابینه اندیشه ی بازگشت به سوئیس و اقامت دائم در آن کشور مصدق را آزار می داد که با شورش ماژورابوالقاسم لاهوتی در تبریز مصدق با پیشنهاد سرپرسی لرن به عنوان والی آذربایجان منصوب شد و پروژه ی تابعیت بار دیگر عقب افتاد. در زمان والیگری و با اختیاراتی که از رضا خان سردار سپه در امور نظامی گرفته بود موفق به سرکوب قیام آذربایجان شد و پس از انجام ماموریت و در دولت مشیر الدوله پست وزارت خارجه را تصدی کرد.
به نظرم باید منابع و مآخذ رو هم دقیقا برای هر جمله مشخص کنید تا از نظر علمی مستند و قابل اتکا باشه!