مریم مهدیان، فرمانده سابق خادمان یادمان هویزه در گفتگو با خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» در ایلام، بیان کرد: چند سال است که خداوند متعال توفیق خدمت به شهدا و کار برای آن ها را به بنده تفویض کرده است، از اینکه فرصتی پیش آمده تا بتوانم آنچه را که در دل دارم واگویه کنم؛ شاکر هستم، از پروردگار متعال استعانت دارم که به آشوب دل ما نسبت به خط سرخ شهادت و شهدا روز به روز اضافه کند؛ ما آرامش نمی خواهیم.
وی افزود: در هشت سال دفاع مقدس چند صد عملیات های ضعیف و قوی توسط رزمندگان ایرانی انجام شد که در این میان ۶۴ عملیات اهمیت فراوان داشتند؛ اما مردم با نام ۱۲ عملیات بزرگ آشنا هستند زیرا برای انجام هر عملیات عظیم چند عملیات کوچک و حاشیه ای به منصه ظهور می رسید، کربلای چهار نیز یکی از عملیات هایی بود که ۱۶ روز پیش از کربلای ۵ در تاریخ چهارم دی ماه ۱۳۶۵ با رمز یا محمد رسول الله (ص) و با حضور ۵۰۰ گردان آماده و مسلح به وقوع پیوست، این عملیات قرار بود به دلیل تبحر رزمندگان کشورمان در پاتک های شبانه در ساعت ۲۲:۳۰ انجام شود، ارتش بعث عراق در انجام عملیات های شبانه زبون بود، هدف از برپایی کربلای ۵ و ۴ دسترسی به بصره به عنوان یکی از مهمترین استان های عراق و اشرافیت بر محور نفت این کشور بود.
فرمانده سابق یادمان هویزه با اشاره به اینکه در کربلای ۴، سه محور برای نفوذ در خاک دشمن ترسیم شد، تصریح کرد: حمله در دو محور هور و فاو به علت ضعف مهمات نظامی کنسل شد، محور سوم یعنی منطقه ابوخطیب در شلمچه که دارای موانع طبیعی و مناسب برای کمین گیری بود انتخاب شد، نقطه عطف تمام عملیات های آبی جانسپاری غواصان می باشد به این موضوع آنچنان که شایسته شهدای غواص است پرداخته نشده، این طیف از رزمندگان مورد غفلت و بی مهری قرار گرفته اند، رزمندگان غواص در بین گردان های مختلف از بین سنین ۲۵ تا ۱۴ سال و با داشتن قابلیت در حوزه های؛ توانایی جسمانی بالا، پتانسیل منحصر به فرد در کار با اسلحه و چاقو، خط شکنی، خنثی سازی مین، رزمی کار بودن، عاری از ابتلا به هرگونه بیماری و غیره انتخاب می شدند، این رزمنده ها حداقل به مدت شش ماه در آب های سرد بهمنشیر دوره دیدند، عملیات های ساختگی که این غواصان گذرانده بودند آمادگی جسمانی ایشان را ارتقا بخشیده بود.
مهدیان بیان داشت: ورزیده و چریک بودن تنها شرط پذیرش رزمندگان گردان های مختلف برای غواص و خط شکن شدن نبود بلکه آنچه غواصان را از دیگران متمایز می کرد سکوت و عدم واگویه کردن اطلاعات بود، این طیف نه تنها به راحتی در بین سایر مجامع نمی نشستند؛ بلکه میان هم سنخ های خود بسیار شوخ و بذله گو بودند.
در وجود تک تک آن ها شرمندگی از عدم فتح موج می زد
وی با تاکید بر این مطلب که شهدا غریب هستند؛ اما غربت شهدای گردان یاسین بیش از حد تصور است، ادامه داد: این گردان به چند گردان نصر۴، نصر ۵ و غیره تفکیک می شد، هر گردان به ۱۰۰، سپس ۳۰ و بعد به گروه های چهار و پنج نفره دسته بندی شده بودند، محمد انجوی نژاد به عنوان تنها بازمانده این گرد ان تعریف می کند: وظیفه ما خط شکنی بود، دسته های پنج نفره در امتداد یک خط به یکدیگر وصل می شدیم، باید به تمام اخلاقیات و خصلت های روحی یکدیگر اشراف و آشنایی داشتیم، برای ایجاد اخوت بیشتر مجبور می بودیم که با یکدیگر در یک ظرف هم غذا شویم.
این دانشجوی دانشگاه ایلام بالاترین درجه شهادت را کشته شدن در آب است عنوان کرد و گفت: زخمی شدن و ترکش خوردن در آب با شهادت فاصله ای ندارد؛ زیرا براساس یافته های علم پزشکی، آب تمام گلبول های خون را با سرعت می مکد، گروه های پنج نفره موظف بودند اگر کوچک ترین جراحت بر پیکر دوستشان عارض می شد اشنوگل یا لوله تنفسی وی را ببندند و هم رزم مصدومشان را برای لو نرفتن عملیات در آب خفه کنند سپس حلقه بست را از میان کمر برادراشان بگشایند، او را به دست آب بسپارند و خود را به نفر بعدی وصل کنند؛ خدا می داند که چقدر دیدن این لحظات برای غواصان سخت بود.
مهدیان منطقه مورد نظر جهت انجام عملیات کربلای۴ را به طول ۱۵کیلومترو عرض سه تا چهار کیلومتر اعلام کرد و افزود: در طول این مسیر ۹ مانع طبیعی و مصنوعی وجود داشت، غواص ها یک ساعت پیش از ذکر عملیات یعنی راس ساعت ۳۰: ۲۱ به آب زدند، همین که وارد منطقه مرزی دشمن شدند کمین خوردند و مورد آماج حملات تسلیحاتی ارتش بعث عراق قرار گرفتند، آنقدر ضرب گلوله ها زیاد بود که اگر دستشان را از آب بیرون می آوردند دستی برایشان باقی نمی ماند، شهادت خط شکنان کربلای ۴ یک فاجعه تاریخی بود؛ هنوز این موضوع محرز نشده است که ۱۷۵ شهید غواصی که این روزها خود را به ما نمایانده اند از کدام محور و در لوای کدام گردان کمین خورده اند، با وجود اینکه فرماندهان می دانستند که عملیات لو رفته می توانستند با اعلام عقبنشینی جان بسیاری از خط شکنان را نجات دهند، ما نمی توانیم بدون اطلاع از اینکه در ذهن و مخیله فرماندهان چه گذشته است بر اعمال و رفتار آنها قضاوت کنیم.
وی سخت ترین لحظه ای که شهدا تحمل کردند را زمان اسارت آن ها دانست و خاطرنشان کرد: با گذر به کتاب «پایی که جا ماند» می توان اندکی از درد اسارت ایشان را درک کرد، ناصر حسینی در این کتاب نقل می کند: پایم به شدت زخمی بود، با لگد بر جسم زخمیم می کوبیدند، در مقابل دیدگانم سر از تن دوستم جدا کردند و چقدر لحظه اسارت که با زجر کش کردن اسرا همراه بود جانگاه است، همچنین این رزمنده و آزاده سرافراز کشورمان در جای دیگر از این کتاب می نویسد: حسین اسکندلو در لحظه اسارت به نیزارها فرار کرد ارتش بعث، کل نیزار را آتش زدند، حسین سوخت و برشته شد، برای زجر کش کردنش او را تا پایان عمر در زیر آفتاب سوزان عراق گذاشتند، از بس که مگس ها به جسم حسین حمله ور شدند که ما او را یک نقطه سیاه میدیدم، به او گفتم دلم برایت می سوزد حال تو بدتر از حال من است، پاسخ داد: این مگس ها مرا آزار نمی دهند زیرا با مکیدن عفونت بر روی پوستم مانع از ورود عفونت به خون من می شوند، این مگس ها را هم خدا فرستاده.
این راوی هشت سال دفاع مقدس تصریح کرد: تصور اینکه ۱۷۵ نوجوان و جوان قوی هیکل گرفتار شده اند چه حالی دارد؟ خودمان را مثال می زنم، اگر کوچکترین مشکلی برای ما به وجود آید روزگار به کاممان تلخ و سیاه می شود، خودمان را به جای شهدای غواص بگذاریم که شش ماه به صورت فشرده تمرین کرده اند، با هم رزمانشان مانند دوست و برادر شده بودند، با امید به پیروزی و باز کردن راه کربلا به دل دشمن زده اند؛ اما تا چشم باز کردند دیدند به دست نسل همان کسانی که امام حسین (ع) را به شهادت رساندند و ذریه ایشان را اسیر کردند گرفتار شده اند، آن ها ترسی از شهادت نداشتند؛ زیرا ماه ها پیش از عملیات برای نائل آمدن به این مقام خود را آماده کرده بودند، اینکه زجر کشیدن دوستانشان را ببینند؛ اینکه آب و نان بخور و نمیری از دست بعثی ها بگیرند؛ اینکه انتهای اسارتشان به کجا ختم می شود یا با گلوله مستقیم کشته می شوند آن ها را زجر می داد، شاید در دلشان کور سویی از نور امید مبنی بر رسیدن دوستانشان، آزادی از بند اسارت و عمل به رسالتی که برایشان تعریف شده بود می درخشید، اما در ذهن تمام غواصان و در وجود تک تک آن ها شرمندگی از عدم فتح و اسیر شدن موج می زد.
هرچند به یک مشت استخوان تبدیل شده ایم؛ اما غیرتمان اجازه نمی دهد که ولی فقیه مان تنها بماند
مهدیان با بیان اینکه با مطالعه نهج البلاغه به تنهایی امام علی (ع) و نارضایتی ایشان از جور مردم کوفه پی می بریم، گفت: هیهات بر ما! ما اهل کوفه نیستیم اما از ملت کوفه بدتر هستیم آن ها امام زمان خویش را درنیافتند، یک، ۱۰، ۱۰۰ شهید کفاف اینکه ما را به سر عقل بیاورند نکرد؛ ۱۷۵ نفر آمدند تا بگویند به خودتان بیایید، آن ها که سرشان بر بالین ابوتراب بود چه نیازی به حضور در بین ما داشتند؟ آمده اند تا از دریای پرتلاطمی که به آن گرفتار شده ایم نجاتمان دهند، تنها ۳۰ سال از خانه و کاشانه شان دور بودند؛ اما حالا که شرف حضور یافته اند تمام شهر را متحول دیدند.
وی با تاکید بر این مطلب که جنگ ۲۵ هزار مفقود الاثر به جای گذاشت، بیان داشت: از این میان ۲۰ هزار نفر پیدا شده اند؛ اما پیکرهای ۵۰۰۰ از این بزرگواران احراز نشده است، خدا می داند که مادران آن ها چه کشیده اند! اینک که فرزندانشان را در آغوش می کشند می بینند که هم وزن دوران تولدشان هستند و ما چه بی نهایت در برابر این شهدا و مادرانشان شرمسار هستیم، آمده اند تا غبار یاس را از قلوب ما بزدایند و امید را به ما هدیه کنند، امیدوارم که دعای خیرشان بدرقه راه ما باشد تا بتوانیم امام زمانمان و ولایت فقیه را از خود راضی نگه داریم.