گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو - فردین آریش، برنامه «خندوانه» رامبد جوان حالا یکی از پرطرفدارترین و موفقترین تجربههای ساخت برنامه در تلویزیون است. تحلیل دلایل این موفقیت میتواند به روشن شدن زوایای پنهان ساخت یک برنامه خوب کمک کند.
بخند خندوانه یا جدیت در خنداندن!
در خندوانه محوریت با «خنده» است. همه چیز در خدمت «خنداندن» است. از نفس گرفتن و خندیدن حاضران در استدیوی برنامه و لبخند هفته بگیرید تا گفتوگوها و استندآپها کمدیها و آوازخوانیها و کلیپهای بعد از «بریم بیایم». خنده پدیدهای است که به شدت در این زمان به آن نیاز داریم. وضعیت اجتماعی ما بهگونهای است که نبود شادی و خنده -حتی سطحی و ظاهری- را در زندگی روزمره شخصی و اجتماعیمان حس میکنیم. خندوانه ما را میخنداند. اما خندیدنی که به راحتی میتوانست به دام ابتذال بیفتد و به لودگی کشیده شود، اما اینطور نشده و این را در جزئیات «خندوانه» میشود دید. اینکه رامبد از مهمانهایش هر سوالی نمیکند و بعضاً با آنها درباره دردها و مسائل اجتماعی صحبت میکند. در برنامهاش کتاب معرفی میکند. کمپین قطره قطره راه میاندازد. اینها به ظاهر ربطی به خندوانه و خندیدن ندارد، اما نشانهای است از جدی بودن خندوانه در خنداندن مردم. و این یعنی خنده در خندوانه به قیمت ندیدن ضعفها و کاستیها و رنجها نیست. خندهای خوب است که پشتش آگاهی باشد و تلاش برای شاد بودن از درون و بیرون و بهتر زندگی کردن. و خندوانه از این جهت موفق است.
مرگ بر کلیشه یا زنده باد خلاقیت!
بیشتر برنامههای تلویزیونی که دیدهایم یا آنقدر بیجذابیت و حوصلهسربر بودهاند که اسمشان را هم یادمان نمانده، یا اگر هم به نظرمان قابل تحمل و دیدنی آمده، کپی دست چندم از یک برنامه تلویزیونی فرنگی بوده است. بیشتر برنامههای تلویزیونی ساختار مشابهی دارند، با مدلهای تکراری و کلیشهشده. آدمهای تکراری در برنامههای غالباً گفتوگو محوری که حرفهای همیشگی و مثل هم و بینسبت با مردم میزنند. در این بین چند برنامه مثال نقض هستند و وضع بهتری دارند. مثل 90 و ماه عسل و مهمتر خندوانه. خندوانه ساختار و نمونه تازهای از برنامه تلویزیونی است که در آن مهمانهای مختلف و متنوعی آمدهاند که تا پیش از این در هیچ برنامهای جایی نداشتهاند. از طنزپرداز و استاد دانشگاه بگیرید تا بازیگر و کارشناس فوتبال و مجری خبر. و اگر آدمهای تکراری هم دعوت شدهاند با آنها از زاویهای تازه و نو صحبت شده است.
از طرفی در خندوانه از ایده استندآپ کمدی رونمایی شد و مردم با شیوهی تازهای از طنازی و کمدی آشنا شدند. به اینها اضافه کنید آوازخوانی دستهجمعی رامبد و مخاطبان حاضر در سالن را که نوعی تجربه جمعی شاداب است که ما کمتر فرصت و شرایط تمرین آن را داشتهایم.
مردم یعنی همه یا اصالت مخاطب!
در خندوانه مخاطب به صورت جدی لحاظ شده است. مخاطب دکور نیست! بلکه بخشی از طراحی و میزانسن برنامه است. بینندگان برنامه هم با دیدن این حاضران به نوعی خودشان را آنجا حس میکند و با آنها و برنامه همراه میشوند. این مسألهای است که کمتر در تلویزیون ما دیده شده است. مردم از طبقات اجتماعی مختلف، از جنسهای متفاوت، از اصناف و شغلهای گوناگون به برنامه میآیند و بیواسطه بخشی از خندوانه میشوند. از طرفی تنوع مهمانهای برنامه و آوازخوانیهای جناب خان با لهجههای قومیتهای مختلف، خندوانه را از یک برنامه لوکس تهرانی به یک برنامه مردمی با مخاطب گسترده غیرکلانشهری تبدیل کرده است. هرچند میتوان این ایراد را وارد دانست که میزان کنترل رفتار حاضران در سالن کمی به واقعی بودن حضور آنها لطمه وارد کرده است و بهتر میبود اگر به آنها اعتماد بیشتری شده و نقش پررنگتری برایشان در نظر گرفته میشد.
سر برود هم بر آن سریم یا مداومت!
اینکه خندوانه در مدتی بیش از یک سال، هر روز به طور منظم مهمان خانههای مردم بوده، باعث شده که همه به دیدن آن عادت کنند و دلبستهاش شوند. به نحوی که ساعت 11 شب را با خندوانه به یاد میآورند و بخشی از نظم زندگی روزمره مردم شده است. البته این حضور مستمر و باتداوم مثل شمشیر دو لبه است. یعنی از یک سو میتواند خندوانه را پس از مدتی به دام کلیشه و تکرار بیندازد و آن را به یک برنامه روتین و خستهکننده تبدیل کند. مسألهای که خوشبختانه تا کنون به آن مبتلا نشده است. و مدام با ایده و ابتکار و نوآوری و تغییر بهتر شده است و جذابتر. نمونه بارزش همین مسابقه «خنداننده برتر»، که به شدت هم گرفته و از قسمتهای دیدنی برنامه شده است. ترس از به تکرار افتادن راز نجات و موفقیت خندوانه است. از طرف دیگر همین تدوام باعث شده که از برنامه هفتگی 90 و از برنامه مناسبتی ماه عسل پیش بیفتد و ماندگارتر و پرطرفدارتر شود.
رامبد فرشته است یا جناب خان؟!
قطعاً از مهمترین دلایل موفقیت خندوانه جناب خان. با این اسم مردانه! عروسکِ جنوبیِ بامزهای که هر وقت آمده همه را رودهبُر کرده و کام مردم و رامبد را شاد. عروسکِ جنوبیِ بامزهای که با لهجههای مختلف آواز میخواند، برای مهمانهای برنامه شعر مخصوصی رو میکند و با ماجرای تکراری عشق نافرجام خودش و «اهلام» شوخیهای نو و خلاق میکند. عروسکِ جنوبیِ بامزهای که هر وقت آمده خودش را سانسور نکرده و برای همین است که وقتی به تراژیکترین شکل ممکن ماسک تنفس به «حداد عادل» هدیه میدهد، مِهرش بیشتر از قبل به دل جنوبیها و همه مردم مینشیند. عروسکِ جنوبیِ بامزهای که از جنوبی بودنش خجالت نمیکشد و به اصالتش مینازد و به بقیه قومیتها احترام میگذارد و هویت ملی را ارج مینهد و به کسی توهین نمیکند. اگر میتوان به رامبد این ایراد را گرفت که توی گفتوگوهایش سوالهای تکراری میپرسد، به جناب خان اینخرده را هم نمیتوان گرفت و شاید همین رمز عزیز شدن عجیب جناب خوان بین مردم باشد.
دور شدن از آب گلآلود یا ناسیاستزدگی!
خندوانه سیاستزده نیست. باج حزبی نمیدهد. ادای پوزیسیون یا اپوزیسیون بودن نظام را درنمیآورد. مخاطبش همه مردم ایران هستند و مهمانهایش با هر گرایش سیاسیای. وارد بازیهای مبتذل رسانهای هم نمیشود و از آب گلآلود ماهی نمیگیرد. برعکس رسانههای سیاستزدهای که به هر چیزی انگ سیاسی میزنند تا برای دکانشان بازارگرمی کنند. نمونهاش ماجرای «ژوله و حیایی» بود که خندوانه متواضعانه از کنار این بازی زرد رسانهای گذشت و خودش را به آن آلوده نکرد. خندوانه دوپینگ سیاستزدگی نکرد تا نشان بدهد آنها که منافع حزبیشان را در خطر میبینند و برای آن دست و پا میزنند مسأله مردم را ندارند و خوشبختانه خندوانه از جنس و مثل اینها نیست.
پیوند آشنایی ما ناگسسته باد یا اندر فواید پل بودن!
خندوانه پل است. پلی بین مردم و نخبگان. مشکلی که همیشه بوده و نخبگان را راهی برای ارتباطگیری با مردم نبوده یا این راهها به اندازه اثر و فراگیری خندوانه نبوده است. برای همین شکاف بین مردم و نخبگان هر روز بیشتر شده و هر کدام راه خود را رفتهاند. شکافی که پلی به نام خندوانه توانسته آن را کوچکتر کند. با دعوت از نخبگانِ مختلف و معرفیشان به مردم. حالا مردم حداقل یک مورد شاعر خوب طنزپرداز میشناسند که اگر کتابی را به اسم او جایی ببیند توجهشان را جلب میکند. حالا فقط با بازیکنان فوتبال عکس یادگاری نمیگیرند و با استاد دانشگاه و نویسنده و هنرمند و غیره هم همراهی و همدلی میکنند. حالا که خندوانه توانسته تا حدی پیوند بین نخبگان و مردم را ترمیم کند، معرفی کتاب «یک عاشقانه آرام» نادر ابراهیمی باعث فروش میلیونیاش میشود. خندوانه خلاء بین مردم و نخبگان را تا حدی پر کرده است و ما باید این را ارج بگذاریم و به فال نیک بگیریم.
من از طرفداراش نیستم و نگاه هم نمیکنم، آیا اینکه گفته میشه کتابی که به عنوان مسابقه کتابخوانی تو این برنامه تبلیغ میشه برای تطهیر یکی از سران فتنه(خاتمی) هست شماها که تو جریانش هستین صحت داره؟