روایت زیبای یک خانم دکتر از اردوی جهادی در مرز افغانستان/ از واحد فخیمه‌ی اتوکلاو تا تریاکی که ماده مخدر نبود
روایت دانشجویی/ پرونده اول/ اردوهای جهادی
تپه‌های پشت خوابگاه و روستای پله‌ای متروکه‌ی بالای مدرسه بدجور وسوسه‌مان می‌کردند. بخصوص من و میم را که دوتا فنر جستجوگر بودیم و یکجا بند نمی‌شدیم.
تعداد نظرات: ۲
جوان سیستم
United States of America
۰۹:۲۷ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۴
خوشبحالتون که اگه سی یا چهل سال دیگه خواستین از جوونیاتون برا نوه هاتون تعریف کنید من فکر میکنم بزرگترین افتخارتون میتونه همین اردوهای جهادی باشه ، میتونید بگید یه روزی جوون بودیم امام خامنه ای که از نصیحت و تذکر به این دولت و اون دولت در مورد دستگیری از مستمندان دلسرد شده بود رو به ما جوونها گفت ، ..........آتش به اختیار............ و ما هم رفتیم به جنگ فقر و تبعیض
مجتبی
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۵
احسنت
متن زیبا و جالبی داشت و واقعا ما را به هوس انداخت یکبار اردو های جهادی را تجربه کنیم
ارسال نظرات
captcha
آخرین اخبار