دلیل دلباختگی مدیران ارشد کشور به غرب به ویژه اروپا و آمریکا تحصیل در آن کشورها بوده و هست؛ اما چرا کمی به اطراف خود نگاه نکنیم؟
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- میلاد مفاخری؛ در اولین برخورد با این سوال که تفکر غربی برخی از مدیران ما از کجا نشأت می گیرد؟ این جواب برای ما مسجل میشود که دلیل دلباختگی مدیران ارشد کشور به غرب به ویژه اروپا و آمریکا تحصیل در آن کشورها بوده و هست.
قطعا این پاسخ تا حدود قابل قبولی پذیرفته و صحیح است؛ اما چرا کمی به اطراف خود نگاه نکنیم؟ به جایی در نزدیکی خودمان یعنی دانشگاهها، جایی که علاوه بر علوم پایه و فنی که سراسر از پنجره غرب به ما ارائه میشود، علوم انسانی که پایه ساز فرهنگ و جامعه است، نیز از دید همان غرب ارائه میشود؛ غربی که با اندیشههای داروینیسم و لیبرالیسم سعی بر مستعمره سازی کشورهای دیگر دارد.
کتب روانشناسی دانشگاههای ما سراسر از صحبتها و نظریههای افرادی، چون واتسون، راجرز، اریکسون و حتی شخصی مانند فروید که صهیونیسم او را از خود می داند و در حال رواج اندیشههای اوست، پر شده است. کتب رشتههای مدیریتی از دولتی گرفته تا صنعتی و بازرگانی و... علوم اقتصادی، تماما بازنشر نظریههای افرادی، چون فایول، ماکس وبر و تیلور است.
رشتههای دیگری مانند علوم سیاسی، جامعه شناسی و غیره و ذالک نیز به همین شکل تماما باز نشر غرب است. خوب تا اینجای کار شاید اشکال حادی وجود نداشته باشد و آموختن آن علوم با توجیه آشنا ارتباط با جهان قابل هضم باشد.
اما با سوالاتی ساده اشکالات این بازنشر بدون نقد در کتب دانشگاهی ما خودنمایی می کند. مانند این سوال که آیا فرهنگ و تمدن ایران و اسلام ناب که قرآن ناطق را برای ما به ارمغان آورده، نمیتواند چراغ راه و منبعی باشد برای علوم و رشتههای یاد شده؟ اگر پاسخ این باشد که فرهنگ و تمدن ایرانی و به ویژه قرآن این توانایی را ندارد باید در هدف دین که همان برنامه جامع زندگی است شککرد؛ اما اگر پاسخ مثبت باشد که حتما همین گونه است، پس چرا هیچ شخصی تا کنون به استخراج این نظریههای ناب نپرداخته و اگر پرداخته و درست پرداخته است، پس چرا در دانشگاهها شاهد ارائه این نظریهها نیستیم؟ تا جوانانی با اندیشه و علم غنی و ناب ایرانی تربیت کنیم؟
سوال بعدی که می تواند در اولویت سلسله سوالات در باب مسئله مطرح شده قرار گیرد، این است که اگر نظریههای غربی در زمینه علوم انسانی راه گشاست، پس چرا تا این مقدار شاهد انحطاط و انحراف در زمینههای فرهنگی اجتماعی و فروپاشی اقتصادی و مدیریتی در غرب هستیم، غربی که برای عقب انداختن فروپاشی خود دست به هر ریسمانی می زند از جنگ افروزی مستقیم تا غیر مستقیم از استعمار و استثمار تا تفرقه افکنی بین ملتهای مختلف؛ و باز هم یک، اما و اگر دیگر چرا با وجود سند بالادستی، چون اسلامی سازی دانشگاهها.
سندی که اولین اصل و مبنایش حاکمیت اصول اعتقادی، احکام و اخلاق اسلامی در تمامی ابعاد دانشگاه است شاهد تعلل در اجرا با وجود ابلاغ هستیم.
چرا با تعللهای خود در زمینه اصلاح نواقص پیدا و پنهانی که آموختن علوم غربی، آن هم بدون نقد درست (علومی که در حال حاضر با شواهد موجود مخالف سند فوق الذکر است) زمینه را برای دل دادگی به غرب از سوی جوانانی که قرار است در آینده مسئولیت جمهوری اسلامی را بر عهده بگیرند، فراهم می کنیم.
سندی که در چشم انداز ۱۴۰۴باید در زمینههای فرهنگی تربیتی، آموزشی، مدیریتی و پژوهش و فناوری به خوداتکایی و پیشرفت ایران اسلامی و از سویی الهام بخش در جهان اسلام باشد، آیا میتواند با رویه موجود و عدم اجرایی شدنش در دانشگاه و جایگزینیاش با علومی که از پنجره غرب و با رویکردی خاص به خورد دانشجویان داده میشود، میتواند به اهداف خود برسد؟ آیا شاهد نفوذ در ساختار آموزش عالی هستیم تا جلوی اجرای این گونه اسناد گرفته شود؟
میلاد مفاخری-دبیر مجمع دبیران انجمنهای علمی دانشگاه پیام نور کرج
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.