آشیتاکا، آخرین شاهزاده قبیله امیشی، بدلیل دفاع از قبیله و مواجهه با گراز نفرینشده دچار نوعی نفرین میشود. به گفته پیشگوی قبیله، او باید برای آنکه نجات یابد خدای جنگل سرزمین شرق را ملاقات و از او طلب درمان کند اما تقدیر علاوه بر این، چیز دیگری را برای او درنظر گرفته بود.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- سید مجتبی هاشمی؛ شاهزاده مومونوکه، هفتمین تجربه کارگردانی میازاکی و محصول استدیو جیبلی در سال ۱۹۹۷ است. آشیتاکا، آخرین شاهزاده قبیله امیشی، به دلیل دفاع از قبیله و مواجهه با گراز نفرینشده دچار نوعی نفرین میشود. به گفته پیشگوی قبیله، او باید برای آنکه نجات یابد خدای جنگل سرزمین شرق را ملاقات و از او طلب درمان کند، اما تقدیر علاوه بر این، چیز دیگری را برای او درنظر گرفته بود. شاهزاده مومونوکه، صریحترین تلاش میازاکی برای قصهگویی و پرداخت به منظومه فکری اوست. در این انیمیشن، میازاکی بهصورت ویژه بر بافت تاریخی-ستنی ژاپن، ابزارهای کهن فانتزی، برجستهتر کردن شخصیتهای فرعی و سیاهلشکر و درونمایه تاکید داشته است.
میازاکی، جهان و شخصیتهای خاکستری شاهزاده مومونوکه میازاکی در آثار قبلی خود، بر ارائه چهره و بسط شخصیتهایی کاملا خوب یا کاملا پلید تاکید داشته، اما در دنیای شاهزاده مومونوکه، شخصیتها خیر یا شر مطلق نیستند. میازاکی در این اثر، گام بلندتری برداشته و سعی میکند ساختمان فردی و اجتماعی شخصیتهای محوری، فرعی و سیاهلشکر خود را بهصورتی متفاوت عرضه کند. این صورت متفاوت، بیان بزرگسالانهتر و واقعگرایانهتر از انگیزش، بینش و کنش شخصیتها است. دنیایی که در آن شخصیتها با توجه به برهانها و نوع سبک زندگی خود، سعی در بقا و ارتقا زندگی و محیط خود دارند و از رسیدن به آن دست نمیکشند. علاوه بر این، میازاکی از ذات دورهای که داستان را انتخاب کرده بهره میگیرد و وجه خاکستری آن را در قالب جبهه انسانها نمایانتر میکند. هنگامی که دو گروه از انسانها قصد غلبه بر دیگری دارند و برای رسیدن به آن از همه طرق بهره میگیرند. بهتعیبری میتوان گفت جبهههای حاضر در دنیای مومونوکه، برای دفاع از خود، براهین محکم و مستدلی دارند. این امر موجب میشود هرکدام منطق و کنشگری منطبق بر فایده و منفعت خود داشته باشند و ذیل راهبردی که بتوان به آن دست یافت عمل کنند.
میازاکی با تعریف این دنیا، سعی کرده مخاطب را به چالشی ویژه دعوت کند. این مخاطب است که باتوجه به مشاهداتی که میازاکی به او تقدیم میکند، تصمیم میگیرد همراه یک جبهه شود یا خیر. ممکن است در لایههای ظاهری، مخاطب دوستدار محیط زیست نسبت به کنشگری انسانها واکنش نشان داده و آن را تقبیح کند. اما در نقطهای دیگر، مخاطب توسعهگرا معتقد باشد دوره فئوادلیستی ژاپن در گذار به پیشرفت و صنعت، بایستی منابعی را استخراج و مصرف کند. درنتیجه این حالت تنها با بهرهگیری از ظرفیت مناطق جنگلی حاصل میشود. بدین سان است که دیده میشود مخاطب با تکیه بر بینش خود، جبهه اول یا دوم را بر دیگری ترجیح میدهد. استفاده از این ابزار، موجب میشود که مخاطب با داستان و شخصیتها ارتباط بگیرد و نسبت به این که حق و برتر کدام است به بحث بپردازند. اگرچه میازاکی قبل از ورود به نقطه اوج داستان، سعی میکند بیان سومی را که درواقع مضمون و درونمایه اصلی اثر است را ارائه دهد و این جدل و بحث را مدیریت وحل کند.
هنر ظریف چالشسازی و حل مساله در شاهزاده مومونوکه میازاکی در عرض استفاده خود از یک دنیای نسبتا واقعی، چالشهای چندگانه خود را بسط و راهحل مدنظر را ارائه میدهد. در این اثر، انسانها به ویژه شخصیتهای محوری در مواجهه با مسائل خود، دیگران، طبیعت و حیوانات، فنآوری و فانتزی قرار میگیرند. نکتهای که در لایههای ظاهری صرفا در قابهای میانه به کرات دیده شده است. او از این ظرفیت برای توسعه شخصیتهای محوری خود بهره میگیرد و سعی میکند مخاطب دچار درگیری و حفظ ارتباط و توالی اتفاقات شود. ابتکار میازاکی در این اثر، اجتماع و ترکیب لایههای ارتباطی و کنشی بر دو حد و یک میانه است. در نقطه میانه آشیتاکا، حکم حلقه وصل انسانها و طبعیت دیده میشود و در طرفین نیز انسانها و طبعیت قرار دارند.
میازاکی با بهرهگیری از شخصیت محوری خود، خردهداستان جنگ قلعه ابوشی با امپراتوری را به رخ میکشد. سپس در عرض آن قصه اصلی خود که ارائه وحل مواجهه انسان با طبیعت است نشان میدهد. عرصهای که حیوانات میخواهند حافظ منافع خود باشند و انسانها را شکست دهند. همچنین باتوجه به اینکه روح نیکی و خداگونه در سرشت حیوانی تجلی پیدا کرده؛ کنش متقابل آشیتاکا و سن، شخصیتهای محوری انیمیشن، ابوشی و جیکوبو، دو شخصیت فرعی، اما جامع، را با خدای جنگل به نمایش درمیآورد. همچنین با تمرکز بر سرنوشت آشیتاکا، مشکلی که بایستی او بر آن فایق آید را به تصویر میکشد. میازاکی راهحل همه این چالشها را در درونمایه خود میداند؛ که یعنی او دانسته سعی میکند مخاطب با مشکلات و خرده مصاعب روبرو شود و برای اینکار، ابتدا به ساکن خردهمصاعب را متوجه آشیتاکا و سپس سن میکند. این امر موجب میشود قهرمان داستان، خاصیت نخ تسبیح و حلال مشکلات بودن را به دست آورد. در نتیجه مخاطب باور کند که این کشمکشهایی که از ابتدا خرد به خرد تزریق شده راهکار دارد و گره آن در دستانی است که درک متقابلی نسبت به طبیعتگرایی و انسانمحوری دارد.
نفرین و سخنوری حیوانات؛ نمایندگان ویژه فانتزی در شاهزاده مومونوکه فانتزی جزء جدانشدنی از سینمای هایائو میازاکی است. او همچون آثار سابق خود، در این اثر فانتزی به کار میگیرد و توجه ویژهای به بازتعریف عناصر و ابزارهای قدیمی و کهنه فانتزی از خود بروز میدهد. ابتدا به ساکن او در جهان خاکستری و کاملا واقعی و بیرحم خود، صورت عینی نفرین را در قالب روح پلید و ناپاک تزریق میکند. به اینصورت اولین گره داستانی او در پایان سکانسهای ابتدایی تولید میشود. میازاکی از نفرین و پلیدی تعریف شده برای تعیین تقدیر آشیتاکا استفاده میکند. او از این فرصت بهره میگیرد تا خردهچالشهای جهان شاهزاده مومونوکه را به تصویر بکشد. سپس باتوجه به این نفرین، شخصیت قهرمان را مجبور به انجام کاری برای رها شدن از آن بکند. آشیتاکایی که ناخواسته با لمس گراز وحشی متوجه نفرین شده و حال بایستی ماجراجویی برای حل و درمان خود آغاز کند.
میازاکی برای غنای بیشتر فانتزی خود در عرض قهرمانی که واقعیت پلیدی را در دستانش میبیند، ما را به صحنههای اصلی فانتزی اثر وارد میکند. تکلم با حیوانات، ابزار دیگر و ویژهای است که در عیان شدن درونمایه و حتی ارائه پیام اخلاقی اثر نقش برجستهای دارد. در صحنهای که شامپازهها قصد دارند آشیتاکا را بخورند، از علت این امر سخن میگویند. علت تنها و تنها تجاوز انسانها به حریم جنگل و عبور از مرزهای طبیعی است و تنها راهی که به ذهن این گروه حیوانی میرسید تزریق نفرین آشیتاکا به خود و نابودی انسانها بود، اما سن علیرغم تربیت جنگلی خود، از ناحیه انسان مدافع او شده و مانع این اتفاق میشود.
ارتش سیاهلشکر میازاکی در دنیای مومونوکه میازاکی از ابزار ویژه دیگری در شاهزاده مومونوکه، درکنار استفاده از المانهای فانتزی و عناصری که مسبب توسعه شخصیتهای محوری و پیشبرد قصه اصلی میشود استفاده میکند. وقتی که میازاکی دنیای بزرگتری را خلق میکند، نقش شخصیتهای فرعی و سیاهلشکر نیز به همان مراتب جلوه ویژهتری پیدا میکند. این ابزار سیاهلشکرهایی هستند که از ابتدا تا انتها، به مخاطب اطلاعات تزریق میکنند. به او میگویند که ابوشی کیست و چرا چنین قلعهای بوجود آورده است. گراز و شامپازدهها را به صف میکند که بعنوان نمایندگان غیررسمی جنگل نسبت به انسانها اعتراض کنند. از لشکر امپراتوری و نزاع درون اجتماعی انسانها میگویند و عملا بخشی از محیط و فضاسازی را به عهده میگیرند. به همین جهت میتوان گفت میازاکی تعمداً از این مهم جهت توازن قصهگویی خود بهره گرفته و از ظرفیت شخصیتهای سطحی و گذرای دنیای مومونوکه استفاده کند.
روایت میازاکی از همبستگی انسان و طبعیت و نتایج اخلاقی آن میازاکی در شاهزاده مومونوکه تاکید ویژهای بر همزیستی و همبستگی انسان و طبیعت دارد. درواقع او میخواهد به کمک آشیتاکا و سن، دو نماینده انسانی جوامع بشری و حیوانی، نسبت به انگیزش، بینش و کنش متقابل هر دو با لحنی صریح هشدار دهد. بهتعبیری شاهزاده مومونوکه خشم میازاکی نسبت به این عدم تفاهم است. او تعمدا داستان را در یک قالب تاریخی فئودالیستی بنا کرده که بخواهد از ضرورت پیشرفت و رشد در عرض طبیعتگرایی و احترام به حقوق آن سخن گوید.
در کنار این درونمایه، مجددا این آشیتاکا و سن هستند که پیامهای اخلاقی داستان را منتقل میکنند. درصورتی که انسان و طبیعت حدود و ثغور خود را کنار بگذارند و پا را فراتر ببرند و آن همبستگی به واگرایی مبدل شود؛ آنگاه خشم دو جبهه زمینه زیست هر دو را به خطر میاندازد. فلذا باید با کنش نرم و رحیمانه زیست و سعی کرد در چهارچوب حقوق خود گام نهاد. این مهم بخصوص در نقطه اوج داستان با صراحت بییشتری ارائه میشود. هنگامی که مخاطب شاهد خشم خدای مهربان و حیاتبخش جنگل است که بدست انسان صدمه دیده و بعد پلید و نیستی او بر هستیبخش ایشان غلبه میکند. میازاکی، حرف اصلی خود را در آن نقطه زد که اگر بشر همزیستی را رها کند بجز نابودی و شروع از صفر، عایدی ویژهای نصیب او نمیشود.
هفتمین اثر میازاکی، چالشهای چندبعدی خود پیرامون روابط متقابل انسان و طبیعت را به خوبی بیان میکند. سپس با بسط شخصیتهای محوری و تعریف مناسب شخصیتهای فرعی با استفاده از ابزارهای فانتزی، راه حل خود را ارائه میکند. شاهزاده مومونوکه، صریحترین اثر میازاکی در سرزنش واگرایی و یکجانبهگرایی بشریت است. او بشر فنسالار را نقد میکند، اما بهرهگیری از ابزار را نفی نمیکند و سعی میکند مخاطب را با پایانی تلخ و امیدوارکننده همراه کند. شاهزاده مومونوکه پیشقدمی موفق در روایت و تکنیک برای رسیدن به شاخصترین اثر میازاکی یعنی شهر اشباح است.