گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، زهرا صفوی؛ طی یک سال گذشته سؤالات متعددی درباره وضعیت محور مقاومت پس از ترور سردار قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد مطرح شده است. برای پاسخ به این سؤال پیش از هر چیز باید بدانیم که سرنوشت چنین محوری که علیه سیطره آمریکا ایستاده است با ترور یک فرد یا مجموعهای از افراد تغییر نخواهد کرد. بدون شک این راه مملو از نیروهای شهادتطلبی است که جان خود را در راه اهدافشان میبخشند و در ادامه، نیروهای دیگری راه آنان را ادامه خواهند داد. مقاومت ایده است. نمیتوان این ایده را کشت.
از سوی دیگر ترور سردار سلیمانی خون تازهای به انقلاب ایران بخشید؛ بهویژه برای نسلی که رخداد انقلاب، ابعاد مختلف آن و فداکاریهایی که در راهش صورت گرفته بود را درک نکردهاند. این ترور برای نسلهای مختلف ایرانیان به حادثهای ملی تبدیل شد؛ حادثهای که از منظر اکثریت آنان، فارغ از دیدگاههای شخصی، عملی بزدلانه و غیرقابلقبول بود. برای درک بهتر موقعیت سردار سلیمانی نزد ایرانیان و مردم منطقه باید به یاد داشته باشیم که او فرمانده پیروزی علیه داعش بود و اینگونه سایه چنین خطر بزرگی را از سر تمام ملتهای منطقه، فارغ از ملیت و دینشان دور کرد. در مورد ایران بهطور خاص نیز همینطور است؛ سلیمانی نه صرفا یک جریان فکری-سیاسی خاص بلکه کلیت ایران را از خطر داعش مصون نگه داشت. او از منظر مردم ایران نماد مقاومت و حمایت یک کشور بود و به همین دلیل، با تشییع جنازه میلیونی به استقبال پیکر او رفتند.
حال میتوانیم از نگاه مفهومی فاصله بگیریم و به بررسی واقعیت موجود در منطقه، یک سال پس از ترور سردار سلیمانی بپردازیم. محور مقاومت در سوریه طی این یک سال پیشرفتهای قابل ملاحظهای داشت. این محور با مشارکت متحدان خود توانست خطوط مهمی ازجمله سراقب و بزرگراه ام-۵ را آزاد کند؛ بزرگراهی که حمص و حماه را به حلب متصل میکند و نقش مهمی در تحولات آینده سوریه خواهد داشت. در عراق نیز سرانجام مطالبه اخراج نیروهای آمریکا از جامعه به سطح سیاسی رسیده و تبدیل به قانون شد. سردار سلیمانی نمیتوانست در حیات خود به چنین هدف مهمی دست یابد، اما با شهادتش به آن رسید. اکنون تعداد موشکهای نقطهزن حزبالله نسبت به یک سال گذشته چند برابر شده و بنابراین، بازدارندگی و قدرت این حزب افزایش یافته است. در جبهههای یمن و فلسطین نیز وضع مشابه است و محور مقاومت در حال پیشروی است. شاید سیطره جنبش انصارالله بر استان استراتژیک مارب طی یک سال گذشته بهترین دلیل برای این مدعا باشد. این مرور مختصر بر تحولات منطقه، پاسخ سؤال طرحشده در ابتدای نوشتار را بهگونهای میدانیتر و عینیتر برای ما روشن میکند. در واقع میتوان گفت سلیمانی برای رسیدن به هدف خود راهی را ساخته که حتی در نبودش، توسط دیگران پیموده میشود؛ بهعبارت دیگر، حرکت این قطار متوقف نشده است.
البته تحولاتی که پس از شهادت سردار سلیمانی رخ داده محدود به اینها نیست؛ چرا که ایران قواعد نبرد با آمریکا را نیز دچار دگرگونی کرده است. تا پیش از این حادثه ایران هرگز رویارویی مستقیمی با آمریکاییها نداشت. براساس اطلاعاتی که در اختیار دارم، رهبر انقلاب شخصا در اتاق فرماندهی عملیات حمله به پایگاه عینالاسد حضور داشت و فرمان حمله و در پی آن، فرمان حمله به پاسخ احتمالی آمریکا را صادر کرد. ایران همچنین با ارسال پیامهای جداگانه به تمام کشورهای همسایه درباره پیامد حملات آمریکا از خاک این کشورها به ایران هشدار داد. در این صحنه دستکم دو رخداد بیسابقه به وقوع پیوسته است:
۱- برای نخستین بار بعد از نبرد پرل هاربر یک پایگاه آمریکایی مورد حمله قرار گرفت بدون آنکه این کشور پاسخی بدهد.
۲- ایران قبل و بعد از حمله به عینالاسد، مسئولیت خود در بمباران مواضع آمریکا را بهطور رسمی و علنی اعلام کرد.
به این ترتیب ایران پس از ترور سردار سلیمانی قواعد نبرد را تغییر داد و خطوط قرمز متعددی را زیر پا گذاشت؛ خطوط قرمزی ازجمله اینکه آمریکا ابرقدرتی شکستناپذیر است و هیچکس در جهان شهامت رویارویی با آن را ندارد! بیپاسخ ماندن حملات موشکی علیه عینالاسد نشان میدهد ایران قواعد جدیدی را بر نبرد خود با آمریکا دیکته کرده است.
به باور من مقاومت هرگز مانند امروز قوی و منسجم نبوده است. مسیر پیش روی این محور از هر زمان دیگری روشنتر شده؛ امری که فرایند عادیسازی روابط دولتهای عربی با اسرائیل نیز در آن نقش داشته است. امروز فلسطینیها بهعنوان نقطه اجماع ملتها و جریانات منطقه میدانند تنها خطی که بهطور حقیقی از آنان دفاع میکند ایران است. موقعیت کنونی، سطحی از هماهنگی و انسجام میان نیروهای مختلف مقاومت، از غزه گرفته تا صنعا، بیروت، بغداد، دمشق و تهران را بهدنبال داشته که در نوع خود بیسابقه است. نقطه ثقل این انسجام، تمرکز بر مسئله فلسطین است، فارغ از عملکرد متفاوت جریانات فلسطینی در سالهای گذشته که میتوان آن را از خیلی بد تا خیلی خوب دستهبندی کرد. جالب آنکه امروز انسجام و نفوذ مقاومت دیگر محدود به منطقه خاورمیانه نیست و راه خود را تا آمریکای لاتین، میان جریاناتی که خواهان خروج از چتر سیطره آمریکا هستند نیز پیدا کرده است.
میراث سلیمانی برای ایران و منطقه، حمایت از مردمانی است که برای مقاومت علیه اشغالگران و زورگویان نیاز به کمک دارند؛ از مردم بیپناه فلسطین مقابل اسرائیل گرفته تا مجاهدان یمنی که بهدنبال رهایی از سیطره سعودیها هستند. ایران طی سالهای گذشته این کمک را در اختیار آنان قرار داده بدون آنکه بخواهد خود به عاملی برای سیطره جدید بر این ملتها تبدیل شود. این میراث اکنون عاملی برای تضمین امنیت ایران است؛ چرا که تمامی این ملتها حاضرند در مقابل تهدیدها کنار ایران بایستند. چنین میراثی با ترور سلیمانی از بین نمیرود، بلکه باقی مانده و توسط اشخاص و نیروهای تازهنفس دیگر حفظ خواهد شد.
زهرا صفوی - کارشناسی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.