گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- سیدعلی حسنی؛ در ادامه ویژه برنامه نصیر که به بررسی الگوی اصیل ستایشگری اهل بیت علیهم اسلام میپردازد این بار به سراغ مهدی امین فروغی نویسنده ، مترجم ، پژوهشگر تاریخ اسلام ، موسیقیدان و پژوهشگر موسیقی و ادبیات آئینی رفتیم و با او درباره تاریخ نوحهگری، بایدها و نبایدهای مرثیهسرایی و پیوند نوحه و مرثیه با هنر و به خصوص هنر موسیقی گفتگو کردیم. در ادامه هم گریزی زدیم به نوحهسراییهای امروز و نقدهایی که از دیدگاه این پژوهشگر و موسیقیدان به هیئات و نوحههای رواج یافته امروزی وارد است. مشروح این گفتگو را در ادامه میتوانید بخوانید و ببینید:
نوحه یک پدیده اجتماعی است. نوحهگری به این معنا که مردمان در سوگ کسی گرد هم جمع شوند و همناله با هم مرثیهای بخوانند و هم داستان با غم و اندوه یکدیگر عزاداری کنند در بسیاری از جوامع بشری و درباره واقعه عاشورا از ابتدا وجود داشته است. نخستین نوحهگران پس از واقعه، بازماندگان از خاندان اباعبدالله (ع) بودند. در طول مسیر اسارت زنان بزرگوار داغ دیده که در کاروان اسرا بودند مرثیه خواندند. با توجه به وزن شعر و مقتضای حال و مقام میتوانیم حدس بزنیم برخی از این مراثی به صورت نوحه خوانده شده و با آن نوحهگری کردهاند. به عنوان مثال اشعاری که مادر والا مقام قمر بنی هاشم، امالبنین (س)، در بقیع میخوانده را میتوانیم در حوزه نوحه بررسی کنیم.
روزها این بانوی داغ دیده در بقیع مینشست و اشعاری میخواند که در آن فرزند خود قمر بنی هاشم را مورد خطاب قرار میدهد و میگویدای کسی که عباس (ع) را دیدی که در دشت کارزار بر دشمنان یورش میبرد در حالی که فرزندان حیدر کرار پشت او بودند، در حالی که پسرم دست در بدن نداشته بر فرق او عمود آهن زدند. بعد رو میکند به فرزندش و میگوید پسرم اگر شمشیر در دستت بود کسی جرات نزدیک شدن به تو را نداشت و این گونه یک مرثیه و نوحه حماسی بسیار با شکوه را میخواند. بعد از این شعر مرثیهای میخواند که تماما عاطفه است. در شعر اول حماسه و شکوه و در شعر دوم دلسوختگی. با این نوحهسراییها مردم جمع میشدند و حاکم اموی مروان بن حکم با همه قساوت قلب و دشمنی که نسبت به اهل بیت داشت به تماشای این بانو میایستاد و اشک میریخت. از وزن این شعر و شرایط میتوانیم حدس بزنیم این اشعار با آهنگ خوانده میشده و زنانی حضرت را در این نوحهگری همراهی میکردند.
پس از واقعه عاشورا یکی از کسانی که فرهنگ سوگواری و نوحهخوانی برای اباعبدالله را گسترش داد سکینه بنت الحسین دختر والا مقام اباعبدالله بود. پس از واقعه عاشورا ایشان عمر بسیار کردند و در مدینه خانه ایشان محل آمد و رفت شعرا بود. شاعران شعر خود را عرضه میکردند تا ایشان شعر آنها را نقد کند. در تاریخ آمده که سکینه بیت الحسین بیتی سرود و آن را برای موسیقی دان بزرگ مکه و مدینه در آن دوران فرستادند و از او خواستند برای این شعر آهنگی بسازد که مردمان با آن نوحهگری کنند. بیت با آن موسیقی چنان ورد زبانها شد که در جریانات قتل عام حره که پس از عاشورا اتفاق افتاد مردمان در عزای عزیزان خود این بیت را میخواندند.
در زمان ائمه هدی هم رد پای نوحهسرایی را میدیدیم. شاعری هم عصر امام صادق (ع) بود که خدمت امام میرسید، معارف را دریافت میکرد و به شعر در میآورد. آنگاه شعر را عرضه میکرد، اگر حضرت تایید میکردند شعر را گسترش میداد. امام صادق (ع) جملهای رشک برانگیز درباره او فرمودند کهای شیعیان به فرزندان خود شعر عبدی را بیاموزید چرا که او بر دین الهی است. در شرح حال او آمده است امام صادق (ع) به او فرمودند عبدی به گونهای شعر بگو که زنان بتوانند با آن نوحهگری کنند.
در قرون مختلف ما سوگواریهایی داشتیم؛ در دورانی مخفی و در دورانی آشکار. در قرن اول و دوم به صورت مخفیانه و از نیمه دوم قرن چهارم که آل بویه قسمت اعظمی ممالک اسلامی را تحت تصرف درآورد عزاداری برای اباعبدالله در کوچه و خیابان برگزار میشد. سوگواریهای حسینی پس از عصر آل بویه، در دوران سلجوقیان با محدویت شدید رو به رو شد. در عصر مغولان باز شاهد رونق عزاداری هستیم به خصوص در عصر سلطان حسین که روضه خوانها ظهور کردند و مجالس عزاداری و روضه خوانی شهرت پیدا کرد. اما از قرن سوم و چهارم تا قاجاریه شعر یا نوحهای نداریم که همراه با نوحهگری در تاریخ ثبت شده باشد.
نخستین نوحههایی که در تاریخ ثبت و ضبط شده مربوط میشود به یغما جندقی که در عصر قاجاریه میزیست. او قالب مستزاد را برای نوحه انتخاب کرد و در برخی موارد آن را گسترش داد. از این دوره به بعد شکل خاصی از مراثی تحت عنوان نوحه را میبینیم. پیش از آن مردم با بیتی از یک قصیده یا بیتی از یک قطعه نوحهگری میکردند و نوحه قالب خاصی نداشته است. پس از عصر قاجاریه نوحههای یغما و فرزندان او رواج بسیاری پیدا کرد. تا دوره ممنوعیت عزاداری در عصر پهلوی اول که عزاداریها به خفا رفت و به خصوص سینهزنی و نوحهخوانی مجال ظهور و بروز نداشت. در این دوره نوحه زمینهخوانی که مبدع آن مرحوم میرزاحسین بابامشکین بود رواج پیدا کرد. نوحههایی طولانی که براساس فراز و فرودهای گوشههای دستگاههای موسیقی ایرانی تنظیم شد و مردم روی زمین حلقه میزدند و آرام با یک دست بر سینه میزدند. پس از گذار از دوران ممنوعیت از نو نوحهسراییها و مرثیهخوانی علنی شد و راه خود را ادامه داد تا به روزگار ما رسید.
امین فروغی درباره پیوند هنر و نوحهگری گفت: به طور کلی پیوند موسیقی با شعائر حسینی پیوندی وثیق است تا جایی که اگر موسیقی یعنی ملودی و ریتم را از برخی شعائر حسینی بگیریم به حیات آنها خاتمه دادیم. یا در تعزیه و شبیهخوانی اگر موسیقی سازهای و آوازی را بگیریم و همین طور کسانی که اجرای نمایشها را برعهده دارند بدون لحن بخوانند دیگر با چیزی به اسم تعزیه روبه رو نیستیم. از گذشته به خصوص از عهد تیموریان که طبقه روضه خوانها ظهور کردند کسانی را داریم از صدای خوش بهرهمند هستند و لحن و آواز خوش را در خدمت عزای اباعبدالله درآوردند و با بهره گیری از گوشهها و نقمات موسیقی سعی میکردند تاثیر بیشتری در مخاطبان داشته باشند. این تنها به این دوره هم محدود نمیشود. پیش از این و حتی در عصر ائمه هم برخی از حضرات معصومین خوانندگان یا مرثیه سرایانی را تشویق میکردند با لحن خوش بخوانند. فطرت آدمی میطلبد با لحن خوش مرثیه بشنود.
در طول قرون مختلف موسیقی دانهای بزرگ در کسوت مرثیهخوانها بودند. نام بزرگان موسیقی ما که در تاریخ عصر قاجاریه ثبت شده، اساسا نام روضهخوانها است. از عصر قاجاریه به بعد خوانندگان تراز اول ما عمدتا یا ابتدائا خود مرثیهخوان یا شاگرد مرثیهخوانها بودند. به عنوان مثال عارف قزوینی که در حوزه موسیقی شناخته شده و تصنیفهای او در عصر مشروطه نقش مهمی داشت در ابتدا نوهه خوان بود و بر منبر میرفت. تاج اصفهانی خواننده بلند آوازه معاصر، فرزند تاج الواعظین منبری مشهور بود. سید حسین بدیع زاده تصنیف خوان دوران معاصر فرزند محمد رضا بدیعالمتکلمین بود. غلامحسین بنان شاگرد ضیاءالذاکرین رسایی نوحهخوان و مرثیه خوان مشهور بود. بسیارانی از بزرگان در مکتب تعزیه و نوحهخوانی پرورش پیدا کردند. تاریخ به بانگ بلند میگوید در عهد صفویه و روزگاری که موسیقی در ایران ممنوع شد اگر عزاداری و سوگواری حسینی نبود موسیقی ما از دست میرفت. همین طور خدماتی که موسیقی به گسترش سوگواریها کرده نیازی به بیان ندارد و این دو یکدیگر را در بالندگی کمک کردند.
مهدی امین فروغی درباره نقدهایی که به فضای موسیقایی و نوحهسرایی امروز وارد است گفت: یکی از نقدهای مهمی که به نوحهخوانیها وارد است و دغدغهای است که گاه دل و ذهن مرا مشغول کرده است، این است که در بعضی عزاداریها میبینیم که ما از معنویت و اخلاصی که درگذشته دیده میشد، فاصلهگرفتیم. در گذشته برای یک مرثیهخوان و نوحهخوان اصل بر سیر و سلوک و تزکیه نفس بود؛ بر دیده نشدن و پرداختن به درون! اما امروز میبینیم که اصل بر دیده شدن، شنیده شدن و هرآنچه به بیرون از دل و باطن انسان مربوط میشود است؛ که البته این هم اقتضای رسانه و همین فضاهایی است که در بستر آن عزاداریها را میبینم و درسالهای اخیر هم سرعت زیادی پیدا کرده است.
نوحهخوانیهایی که در فضای مجازی میبینیم برای عرضه در همین رسانههای صوتی و تصویری اجرا میشوند و این قالب است که تعیین کننده محتوا است. مداحی به سبک عصرعاشورایی مداحی است که انگار از کربلا خبر آوردهای، سر و صورت خاک آلوده، سراسیمه با پای برهنه و صدای گرفته، اما فضای رسانهای اقتضا میکند تا مداح از رسالت محتوا دور شود و آرام و آراسته در دکوری با نور پردازی مناسب ظاهر شود. در گذشته چراغها را خاموش میکردند و این خاموشی، بشارتی بود برای فکر کردن به خود، برای اینکه دیده نشوی و دیگران را هم نبینی! اما حالا درکارهایی که برای رسانهها تولید میشود اصل بر بهم نخوردن آراستگی است. نورپردازی و صدا و رنگ و ... همگی حالت اصلی مجالس عزا را از بین بردهاند. ما فاصله بین دیده نشدن و فضیلت مستوری تا دیده شدن و تلاش برای شنیده شدن را در مدت کوتاهی سپری کردیم و این موضوع نگران کننده است. مبادا ما آن گوهرگرانبهای معنویت در دستگاه اباعبدلله را به قربانگاه ببریم. این دلشورهای است که دغدغهمندان این حوزه دارند.
یکی از تفاوتهای نوحههای امروزی با نوحههای گذشته در این است که نوحهخوانهای گذشته، مردم را در زمان متوقف میکردند. فرد در تمام سالهای کودکی تا پیری نوحههای واحدی را گوش میداد و هرساله به همان یک نوحه دل خوش میکرد و در نهایت آن نوحه برای او مقدس میشد. این توقف روی پدیدهها قداست آفرین است. برای مثال آنچه در نقارهخوانه حرم امام رضا (ع) میشنویم چند صد سال است که تغییری نکرده است و همه هربار همین بانگ شورانگیز را میشوند. باید برای پدیدهها مهلت فراهم کرد تا به خاطرات مذهبی تبدیل شوند. الان هر ایرانی و هر شیعهای در هرجای جهان باشد با شنیدن این صدا فقط حال و هوای حرمامام رضا برایش تداعی میشود. در کلیساها هم همین است، سالها است ضربآهنگها تغییری نکرده است و هنوز هم برای مردم تازه است.
باید فرصت داد تا نوحهها به قداستی تبدیل شود چراکه قداست چنان مهیب و عظیم است که از دل آن گاه توبه شکل میگیرد و روح شنوده را با خود همراه میکند. مثلا همین نوحه «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است / مکنای صبح طلوع»، حالا به نوحه مقدس شب عاشورایی تبدیل شده است.
یکی از آسیبهایی که متوجه نوحه خوانیهای روزگار ما شده است، تنوع طلبی و سرعت در نوآوریهایی با عمر کوتاه است. یکی از همین نوآوریهای مخرب عصر ما، خشنخوانیها است. در تمام مناجاتها و زمزمههای عبادی، مرسوم است این نوحهها آرام و با متانت خوانده شود. این نوحهها باید تفکر را به جریان بیندازند نه اینکه مخل تفکر باشند. نوحه باید عاطفه انسان را برانگیزد و این عواطف در نهایت انسان را به تعقل و تفکر و اندیشه و اخلاق بکشاند. اینکه نوحه با هیجان اجرا شود و عدهای جوان بر سر و سینه بزنند، شایسته مجالس سیدالشهدا نیست.
واژه مداحی برای ما تداعیگر فضایی است که همه در تکیه و هیئتی جمع شدهاند و در سوگ نشستهاند. بزرگانی از طبقات شاخص جامعه هستند که دم در کفش جفت میکنند یا در هیئت زانو به زانوی فقیری نشسته است. اما حالا میگوییم مداحی استدیویی؛ مداحی جایگاهش در هیئیت و حسینیه است. کاش واژهها را مخدوش نکنیم؛ و کاش حالا که ناگزیریم از حضور در این بستر فضای مجازی، نام نوحهخوانهای استدیویی را خوانندگان مذهبی بگذاریم تا همه بدانند مداح کسی بود که در هیئت و در حضور عزاداران میخواند. باید مراقب باشیم تا معنویات و داشتههای فرهنگیمان در این عرصه ذبح نشود و اصالت ما فراموش نشود. ما از استدیوخوانی ناگزیر هستیم، اما خوانندگان این حوزه باید ارتباط خود را گذشته از دست ندهند و با تکیه بر سنتها برای این فضا فکری کنند.
باید معنویت و داشتههای فرهنگی خود را مراقب باشیم و سخت بپاییم مبادا اینکه در این عرصه ذبح شود. مبادا به سودای دیده شدن و شنیده شدن معنویت را کنار بگذاریم. مبادا اصالت و در واقع آنچه که تکیه گاه ما بوده در قرون مختلف را فراموش کنیم و همه را فدای این قاب رسانه کنیم ما از استدیو خوانی ناگزیر هستیم. خوانندگانی که در این حوزه میخوانند باید به ارتقای هنر و دانش خودشان فکر کنند. رسانه را بشناسند و با کارشناسان این پدیده در ارتباط باشند. از آن سو ارتباط خود را با گذشته خودشان از دست ندهند با تکیه بر سنتها در واقع برای این فضا فکری کنند و تولید محتوا کنند.