گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو - حنانه فقیه منزه؛ مسئلهی فرهنگ شهرت و یکی از زیرمجموعههای مهم آن یعنی سلبریتی، از مسائل نوظهور در حیطهی فرهنگ به شمار میآید. این پدیده گرچه قدمت زمانی زیادی در جهان و ایران ندارد، اما به سبب درگیری بالای افراد جامعه و تاثیرگذاری آن حائز اهمیت است. مردم در هر ساعت و هر لحظه به وسیله شبکههای اجتماعی، سینما، تلویزیون و پلتفرمهای پخش فیلم با این افراد در ارتباط هستند، از آنها تاثیر میگیرند و بر آنها تاثیر میگذارند؛ اما با وجود این روند هنوز برنامه مشخصی در رابطه با مدیریت این افراد وجود ندارد.
پاییز ۱۴۰۱ سرشار از اتفاقاتی بود که اگر نگاه دقیقی نسبت به آنها وجود داشته باشد، مسیر سیاستگذاری در حوزه فرهنگی با چالشهای کمتری مواجه خواهد شد. یکی از این اتفاقات حضور پررنگ سلبریتیهایی بود که بدون در نظر گرفتن گذشته و روند پیشرفتشان علیه حاکمیت موضع میگرفتند.
به عنوان نمونه، مهران مدیری با انتشار ویدئویی در فضای مجازی گفت نمیخواهد هیچ یک از آثارش در تلویزیون پخش شود؛ این در حالی بود که آقای مدیری دستمزد خود از ساخت برنامه دورهمی را به صورت کامل دریافت کرده بود. اشکان خطیبی هنرمندی بود که صفحه شخصی خود را تبدیل به پایگاه اعتراضی کرده بود و با ادبیاتهای مختلفی مخالفت خود با نظام اجمهوری اسلامی را اعلام میکرد. منتشر کردن پست و استوری اعتراضی، دعوت به تجمع و تبلیغ فراخوانها، آموزش ساختن کوکتل و چگونگی حضور در تجمعات، محتواهایی بود که مخاطبان در پاییز ۱۴۰۱ از سلبریتیهایشان دریافت میکردند.
ماجرای بیمهری سلبریتیها به این اتفاقات و اعتراضات محدود نمیشود. مهاجرت بیبازگشت آنها یکی دیگر از آن موقعیتهایی است که هنرمند ایرانی بدون توجه به بستر رشدش در انجام آن مضایقه نمیکند. در اغلب موارد این خداحافظی همراه با شکستن پلهای پشت سرشان برای بازگشت دوباره بوده است. در ده سال گذشته کم نبودند هنرمندانی که در همین مرز و بوم متولد شدند، رشد کردند و زمان به ثمر نشستنهشان ایران را ترک کردند. بسیاری از آنها با دلایلی، چون آینده بهتر و داشتن فرصت شغلی مناسبتر ایران را ترک میکنند. این در حالی است که تجربه مهاجرت هنرمندان معمولا موفقیتآمیز نبوده و با گذشت زمان دیگر نتوانستند فعالیت هنری خود را در خارج از کشور ادامه دهند. عده معدودی که توانستند در این شرایط خود را حفظ کنند، در شبکههای فارسی زبان خارج از کشور مشغول شدند و با گرفتن موضع علیه حاکمیت، موقعیتهایی نه چندان مناسب به دست آوردند. مهاجرت به این شکل همان حکایت نمک خوردن و نمکدان شکستنی است که برخی به راحتی آن را انجام میدهند.
آنچه گفته شد مربوط به یک طرف ماجرا یعنی سلبریتی بود. در طرف دیگر آن یعنی نهادهای فرهنگی نیز وضعیت مناسبی برقرار نیست. صداوسیما در ایران اولین نهادی است که کار دروازهبانی شهرت را انجام میدهد؛ به این معنی که اکثر هنرمندان کار خود را با این سازمان شروع میکنند یا لااقل علاقه دارند که با حضور یافتن در برنامههای تلویزیونی، کار خود را برای ادامه مسیر شهرت، آسانتر کنند. تلویزیون ایران بهترین جایی است که یک شخص با حضور در آن میتواند اعتبار و شهرت قابل توجهی کسب کند. صداوسیما به فردی آنتن میدهد، او را به شهرت میرساند و سپس در کمال بیبرنامگی آن را رها میکند. درواقع صداوسیما با فرصت دادن به افراد آنها را تبدیل به ستاره میکند و دیگر برنامهای برای پس از به شهرت رسیدنشان ندارد.
سلبریتی در ایران، با تریبون صداوسیما میتواند تبدیل به پایگاه اجتماعی شود که با تحرکاتش جان افراد را به خطر بیاندازد یا در فعالیتهای اجتماعی کمکهای مردمی میلیاردی، جمعآوری کند. رفتار صداسیما در برخی موارد محدود به بیبرنامگی نمیشود. این نهاد گاها به مقابله با سلبریتیهایی میپردازد که خودش آنها را پرورش داده است. در جریان همین اعتراضات بارها آیتمهایی ساخته و در بخشهای مختلف خبری پخش شد که با تخریب سلبریتیهای صداوسیما همراه بود. این بازی دو سر باختی که بین سلبریتی و صداوسیما شروع شده و مشخص نیست که تا چه زمانی ادامه داشته باشد، محصول سیاستهای چندگانهای است که صداوسیما در برخورد با ستارههایش اتخاذ میکند.
با بررسی تعامل صداوسیما با سلبریتیهایش در موقعیتهای مختلف و در صحبتهای مطرح شده با کارشناسان، مشخص شد در ایران قوانین و مقررات مشخصی در رابطه با این گروه وجود ندارد. نهادهای فرهنگی ایران سیاست مکتوبی ندارند که برخورد با سلبریتی ذیل آن تعریف شود. همچنین قوانین و مقررات مشخصی وجود ندارد که روابط نهادهای فرهنگی با سلبریتی در آن چارچوب شکل بگیرد. در پژوهشکدههای فرهنگی، تعداد اندکی از گزارشها و پژوهشها وجود دارد که در مورد لزوم قانونگذاری و سیاستگذاری برای سلبریتینوشته شده باشد. سلبریتی به وسیله رسانههای جمعی پیوند عمیق و گستردهای با زندگی مردم دارد؛ از همین رو باید بیش از چند نشست و مصاحبه و گزارش کوتاه در نهادهای علمی به آن پرداخته شود. انجام ندادن پژوهش و تحقیقات در پژوهشکدهها در نهایت منجر به بیقانونی شده است که امروز با آن مواجه هستیم و میتوانیم شاهد آثار سوء آن نیز باشیم. نبود پژوهش علمی در رابطه با حوزه سلبریتی میتواند علتهای گوناگونی داشته باشد. نبود مطالبه از سمت نهادهای فرهنگی مانند صداوسیما از نهادهای علمی برای حل مشکلات این حوزه، میتواند یکی از آن دلایل باشد.