وقتی به راه کوچکی که در فکه برای رسیدن به مقتل شهید آوینی است، فکر می کنیم به یاد صراط مستقیمی که خدا در قرآن گفته می افتیم ...
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ در اردوی راهیان نور یکی از مکان های مقدسی که با رفتن به آنجا ما شیطان درونمان را به زمین می زنیم واگر با خلوص به آنجا واردشویم می توانیم مسیر نادرست گذشته را به طور کامل کنار بگذاریم، فکه است.
اول که از اتوبوس پیاده شدیم برای تجدید وضو به وضوخانه رفتیم که در دنباله راه به پدر شهیدی برخورد کردیم که در حال شعر خواندن برای خود بود کمی به گفت و گو پرداختیم، او گفت که فرزند و دامادم شهید شده اند اما من از قافله آنها بازمانده ام، من از او پرسیدم که پدرجان خواسته ات از خدا چیست؟ او گفت که می خواهم پیش آنها بروم.
در ادامه بعد از این که وضو گرفتیم خواستیم که از زیر قرآن رد شویم و به قتلگاه برویم که در توقف چند لحظه ای خود در کنار خادمان شهدا متوجه یک چیزی شدم که از اعماق وجودم برتحولی را حس کردم که این اتفاق دیدن یک فرزندی شهید بود که پدر خود را در همین فکه از دست داده بود و هنوز پیکر پدرش باز نگشته بود و مفقود الاثر بود.
چند دقیقه ای را در پای صحبت های او ایستادم که از دنیا سیر شدم، او می گفت که از مردم خسته شده ام واز مردم این دوران گلایه دارم و دلیل اون هم زخم زبان های برخی از مردم در خصوص استفاده از سهمیه پدرش بود اما او می گفت که 23 سال است که خسته شده ام! آیا کسی راضی هست که پدرش را از دست بدهد و از این ها استفاده کند؟ من هم می خواستم وقتی به سفر می آمدم پدرم همراهم تا پیش اتوبوس می آمد و بدرقه ام می کرد اما حالا با این ناملایمتی های مردم رو برو هستم و این مرا خسته کرده است.
در ادامه نا خودآگاه کفش هایمان را بیرون آوردیم و از زیر قرآن رد شدیم و شروع به راه رفتن کردیم، پس از رفتن چند قدمی به قتلگاه شهید آوینی رسیدیم که سال گذشته یک شیشه ای بود اما امسال آن را هم برداشته بودند، عده ای از بچه ها آنجا چند دقیقه ای را ایستادند.
این را من را به یاد صراط مستقیمی که خدا در قرآن آن را بیان می کند می اندازد زیرا که این راه تنگ است و اگر خلاف آن حرکت کنیم یا از بیراهه بخواهیم حرکت کنیم منحرف خواهیم شد و به مقصود خویش نخواهیم رسید و این بیراهه ها همراه با انواع مین ها و تله ها است که عبور از آن غیر ممکن است.
بالاخره با حرکت کردن در این راه کوچک و تنگ به منزل حقیقی یعنی قرب الهی خوایم رسید همانطورکه عده ای نیز با پیمودن این را به سرمنزل حقیقی خود رسیدند والان ما در خاکی که پوست و گوشت آنها است می ایستیم و اشک می ریزیم.
در پایان هم می گوییم، آری اگر می خواهی به معبود خود و وعده های او برسی باید از راه و صراط مستقیم حرکت کنی و نیز هرچه با اخلاص تر در این راه حرکت کنی زودتر خواهی رسید.