گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- محمد زند، در بحث گذشته بیان شد مسائل فلسفی را باید با روش تعقلی مورد بررسی قرار داد و روش تجربی(استقرایی) در این زمینه کارایی ندارد. ولی کسانی که کمابیش تحت تأثیر اندیشه های پوزیتویستی واقع شده اند چنین می پندارند که این ویژگی مایه نقص و کم بهایی اندیشه های فلسفی می شود و گمان می برند که روش تجربی تنها روش علمی و یقینآور است.
ما نقادی اندیشه های پوزیتویستی را به مبحث معرفت شناسی موکول می کنیم و در اینجا برای روشن شدن بحث به توضیحاتی پیرامون قیاس و استقراء می پردازیم. این مطالب خلاصه ای از درس هشتم کتاب آموزش فلسفه اثر علامه مصباح یزدی می باشد.
روش های مختلف کشف مجهول
تلاش برای کشف مجهول با استفاده از معلوم دیگر به سه صورت انجام می گیرد:
1- سیر از جزئی به جزئی دیگر یعنی دو موضوعی که مشابه یکدیگر است و حکم یکی از آنها معلوم است همان حکم را برای دیگری اثبات کنیم. به استناد شباهتی که میان دو موضوع وجود دارد. بدیهی است که صرف مشابهت دو موضوع، موجب یقین و اشتراک حکم آنها نمی شود و از این روی تمثیل مفید یقین نیست و ارزش علمی ندارد.
2- سیر از جزئی به کلی: این کار را در اصطلاح منطق استقراء مینامند و آن را به دو قسم تقسیم می کنند استقراء تام و استقراء ناقص، فرض استقراء تام در جایی است که همه افراد موضوع، بررسی و خاصیت مشترک در همه آنها دیده شده باشد و روشن است که چنین کاری عملاً میسر نیست. استقراء ناقص هم این است که افراد بسیاری از یک ماهیت مورد مشاهده قرار گیرند و خاصیت مشترک بین آنها به همه افراد ماهیت نسبت داده شود. ولی چنین سیر فکری موجب یقین نخواهد شد؛ زیرا همواره چنین احتمالی وجود دارد که بعضی از افرادی که مورد بررسی قرار نگرفته اند دارای این خاصیت نباشند.
3- سیر از کلی به جزئی: چنین سیر فکری که در منطق قیاس نامیده می شود با شرایط مفید یقین می باشد؛ یعنی در صورتی که مقدمات آن یقینی باشد و قیاس هم به شکل صحیحی تنظیم شده باشد.
در استقراء و تمثیل قیاس ضمنی وجود دارد و استقراء بدون قیاس ناممکن است
نکته ای که لازم است در اینجا خاطرنشان کنیم این است که در تمثیل و استقراء هم یک قیاس ضمنی وجود دارد نهایت این است که این قیاس در تمثیل و قیاس ناقص، برهانی نیست و از این جهت آنها مفید یقین نیستند اگر چنین قیاس ضمنی نبود هیچ استنتاجی حتی به صورت ضمنی صورت نمی گرفت قیاس ضمنی چنین است که هر حکمی برای افراد بسیار از ماهیتی ثابت باشد برای همه افراد آن ثابت خواهد بود. لذا قضایایی تجربی برای اینکه به صورت قضایایی کلی درآیند نیازمند به قیاس ضمنی هستند که در کتب منطق توضیح داده شده است.
حاصل آنکه استدلال برای یک مسئله همیشه به صورت سیر از کلی به جزئی است، نهایت این است که این سیر فکری گاهی با صراحت و روشنی انجام می گیرد مانند قیاس منطقی و گاهی به صورت ضمنی مانند تمثیل و استقراء و گاهی مفید یقین است مانند قیاس برهانی و استقراء تام و گاهی یقین آور نیست، مانند قیاسات جدلی و خطابی و تمثیل و استقراء ناقص.
با توجه به نکاتی که در اینجا به طور اجمال و اختصار ذکر شد روشن می شود که سخنان آن دسته ای که روش عقلی را ناقص و بی نتیجه می دانند تا چه اندازه بی مایه و دور از حقیقت است زیرا:
روش عقلی از روش تجربی برتر است زیرا.....
اولاً: مرادف قراردادن تجربه و استقراء صحیح نیست.
ثانیاً: مقابل قراردادن روش تجربی با روش قیاسی نادرست است.
ثالثاً: نه استقراء مستغنی از قیاس است و نه تجربه.
رابعاً: روش تعقلی و روش تجربی هر دو در قیاسی بودن شریک هستند و امتیاز روش تعقلی به این است که تکیه گاه آن بدیهات اولیه است، برخلاف روش تجربی که تکیه گاهش تجربیات می باشد مانند مقدماتی که ارزش های آنها هیچ گاه به پایه ارزش بدیهات اولیه نمی رسد، البته روش تعقلی با وجود مزیّتی که بر روش تجربی دارد در همه علوم کارایی ندارد چنانکه روش تجربی هم قلمرو خاص خود را دارد و در فلسفه و ریاضیات کاربردی ندارد.