به گزارش خبرنگار اعزامی «خبرگزاری دانشجو» به مناطق عملیاتی جنوب، میرشجاع در جمع دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، در محل یادمان شهدای شلمچه در بالای سنگرهای نونی شکل این یادمان با بیان اینکه نایب امام زمان (عج) در سال78 در شلمچه فرمودند«در این مکان پاره های جگر ما به شهادت رسیدند» گفت: شلمچه جایی است که قدم به قدم آن شهید افتاده است.
وی افزود: این یک حقیقت غیرقابل باور است؛ اما متر به متر شلمچه با خون شهید عجین شده است، به نحوی که بیشترین تعداد شهدای ما در طول هشت سال، در عملیاتهای دفاع مقدس در شلمچه در راه اسلام اهدا شده اند.
این راوی دفاع مقدس شلمچه را قبه جدا شده از کربلای امام حسین (ع) دانست و متذکر شد: روایتی داریم که هر کس در زیر قبه امام حسین (ع) در کربلا حاجتی داشته باشد حاجت روا خواهد شد من این را با جرئت میگویم که شلمچه از قبه امام حسین (ع) است که هر کس در این مکان حاجتی را از خداوند داشته باشد بی درنگ دریافت میکند.
میرشجاع با بیان اینکه یک خانم لهستانی در این مکان به اسلام ایمان آورد، گفت: یکی از راویان تعریف میکند که تعداد توریست خارجی جهت زیارت این منطقه به شلمچه آمده بودند هنگامی که سخنان خود را به نحو دست و پا شکسته از طریق مترجم به این کاروان خارجی گفتم متوجه شدم خانمی از لهستان اصرار دارد که دوباره حرفهایم را تکرار کنم با کمی چاشنی بیشتر، من هم هر آنچه را که توانستم و میتوانستم به این زن لهستانی گفتم و پس از این بود که این زن حاضر به ترک شلمچه نشد و سال بعد در حالی که مسلمان بود و همسری شیعه اختیار کرده بود به شلمچه بازگشت.
این راوی دفاع مقدس بابیان اینکه شملچه حاجت میدهد و اینجا شهدا قبل از شهادت هر چه را که خواستند از خداوند دریافت کردند، تصریح کرد: شهید حسینی محراب، شهیدی است که روزهای قبل از شهادتش در حال گریه رو به بچههای رزمنده گفت«آرزو دارم که نحوه شهادتم به شکلی باشد که مانند حضرت فاطمه زهرا (س) هیچ قبر و نام نشانی نداشته باشم» این شهید بزرگوار در حالی که سید نبود؛ اما حضرت زهرا (س) را مادر خود میدانست، به آرزوی خود رسید به نحوی که من با چشمان خودم دیدم راکت هواپیما عراقی به موتور در حال حرکت شهید حسینی محراب اصابت کرد و از حسینی محراب هیچ چیز به جز انگشت پایش و مقداری از پوست سرش و یک تکه از دنده اش باقی نماند.
وی ادامه داد: سرمای هوا در عملیات کربلای ۵ به حدی بود که استخوان بچهها میسوخت؛ اما آنها با تمام امید و آرزوی خود در این مکان دلاورانه به مبارزه با دشمن پرداختند و پیروز نهایی این مبارزه نیز شهدای دفاع مقدس ایران بودند.
میرشجاع در قسمت پایانی صحبت خود با بیان اینکه آیت الله عبادی خاطره بسیار شنیدنی شلمچه را درآن زمان در نماز جمعه استان خراسان بزرگ اعلام کرده بود، گفت: این نقل قول که حتی صداوسیما نیز آن را مورد توجه قرار داده بود آمده است که شهید سرایانی میگوید چندروز است که تشنهایم و در محاصره دشمن قرار گرفتهایم، هر گاه که قرار است آبی به دست آوریم که از تشنگی خلاص شویم عراقی ها به حربه ای مانع از رسیدن آب به دست ما میشوند درحالی که بچه ها همه تشنه هستند یک لحظه شهیدعلی اکبر دهقان از سنگر بیرون رفت و روبه کربلا فریاد زد یا حسین (ع) در حالی که نگران بودم دشمن او را سریع با تیر بزند فریاد زدم علی اکبر برگرد ما در تیررس مستقیم دشمن هستیم، علی اکبر دهقان بی توجه به ما مدام ذکر یا حسین (ع) را تکرار می رد در همان لحظه خمپاره ای از پشت به او زد و وقتی به بالین وی حاضر شدیم دیدیم سر علی اکبر چندین متر جلوتر افتاده و در حال یاحسین (ع) گفتن است؛ پس از انتقال جنازه علی اکبر به داخل سنگر کوله پشتی اش را باز کرده و با کمال تعجب دیدیم در وصیت نامه اش نوشته بود من دوست دارم مانند مولایم حسین (ع) از قفا سرم بریده شود و به این شکل به شهادت برسم و از آنجا که شلمچه مانند قبه امام حسین (ع) است و حاجت ها در آن روا می شود خمپاره در پشت سر علی اکبر فرود آمد و سر وی از قفا قطع و به شهادت رسید.
وی در پایان گفت: من در دوران دفاع مقدس حواسم را جمع نکردم و از یاران شهیدم جا ماندم شما که این روزها به راهیان نور میآیید و به عنوان دانشجویان کشور جزو خواص و افسران جنگ نرم رهبری به شما میروید مراقب باشید، حواستان را جمع حواشی نکرده و به اصل بپردازید و با دست پر از شلمچه به شهرهای خود باز گردید.