گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»- یادداشت دانشجویی*؛پیرامون رابطه دین و سیاست سه دیدگاه وجود دارد:
یک.بعضی افراد هرنوع سیاستی را بادین سازگار می بینند و به قولی نان به نرخ روز می خورند و در نتیجه گاهی سیاست ورزی نه تنها آن ها را از عمل به وظایف و احکام دین،که حتی از عقاید ذهنی هم دور میکند.
دو.کسانی که دین را با هرگونه سیاستی ناسازگار می بینند و یا حداقل دین را حاوی هیچ گونه هدف سیاسی میدانند.
سه.دیدگاهی که نه دین را ازسیاست جدا میداند و نه هر سیاستی را سازگار با دین. دراینجا سیاست به دو گروه حق و باطل ، رحمانی وشیطانی تقسیم میشود و قسمتی از آن منافر با دین و قسمتی از آن ملازم دین معرفی میشود و ورود به مقوله های سیاسی به طور مطلق نه نشانه ایمان است و نه نشانه کفر، بلکه شیوه ، هدف ، ابزار و شخص سیاست ورز مهم است که زمینه مهر تایید و یا ابطال عمل را تایید می کند.
امام خمینی (ره) در خاطره ای از دوران اسارتشان تعریف میکنند: (شخصی در زندان درباره سیاست اینطور میگفت که : سیاست امریست که دروغ گفتن است ، خدعه کردن است، فریب دادن است و آخرش هم گفت که پدرسوختگی است و شما روحانیون باید این سیاست را رها کنید، حضرت امام هم در پاسخ گفتند: این به این معنا اگر سیاست است، خوب، مال شما.)
در واقع تعریفی که امام ازسیاست داشتند متفاوت بود از تعبیرآن شخص و هرگز دین را جدای از سیاست نمی دانستند.
همانطور که از دیدگاه استاد مطهری دین اسلام هم روابط بندگان با خدا را تنظیم میکند و هم خطوط روابط انسان ها و حقوق وظایفشان را نسبت به یکدیگرمشخص میکند.(نظام حقوق زن در اسلام ص106)
طبق گفته این معلم شهیددر دین اسلام علاوه براینکه انسان باید از درون اصلاح بشود نیاز هست که بلافاصله از بیرون نیز اصلاحاتی صورت بگیرد.
قرآن در همین زمینه فرموده:
ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی... (سوره علق - آیات 6 و 7)
یک. طبق این آیه از نظر قرآن ما باید در آن واحد، هم نظام روحی و فکری و اخلاقی و معنوی خودمان را درست کنیم و هم نظام اجتماعی و روابط بیرونی را، اگر تنها به یک طرف توجه کنیم کار از پیش نمیرود.
دو. انسان وقتی خودش را مستغنی و دارای همه چیز میبیند، این امردرونش اثر میگذارد و آن را هم خراب میکند .یعنی همین قدر که مال و ثروت جنبه سودجوئی به خودش بگیرد و بشود وسیله ای که انسان به کمک آن خودش را بزرگ و با اهمیت جلوه بدهد، دیگه روابط درونی نمیتواند از تأثیر این عامل بیرونی قوی بر کنار و مبرا باقی بماند و تحت فشار ان به فساد کشیده می شود.
اما به طورکلی وارد سیاست شدن و بدست آوردن قدرت اجتماعی و مقام بد نیست همانطور که انبیاء الهی همه امدند که قدرت و مقام را در دست بگیرند.
استاد پناهیان در این رابطه نکته ی جالبی را ذکر می کنند:
پیغمبر نباید مظلوم باشد و غریب در گوشه ای بنشیند و فقط مردم را موعظه کند!پیغمبران باید فرمانده باشند،مدیران جامعه باشند و قدرت مطلق الهی در دستشان باشد،اگر مانند اساتید اخلاق رفتار می کردند که دشمن نداشتند.
امام علی علیه السلام هم درباره خوبی قدرت داشتن میفرمایند: «وقتی قدرت زیاد شود، شهوت کم میشود؛ إِذَا کَثُرَتِ الْمَقْدُرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَة»(نهجالبلاغه/حکمت 242)
یعنی وقتی انسان در جهات مختلف قدرتمند شد(که یکی از این جهات، قدرت اجتماعیست) انتظار میرود که شهوت فرد کاهش پیدا کند.(و به این علت توقع از مدیران جامعه بالاست)
پس کسی که طالب دین است و ظاهرا دنبال خودسازی و اصلاح نفس خودش ولی به هواپرستان و سلطه طلبان کاری ندارد ،یا دروغ میگوید که دارد خودش رو اصلاح میکند یا خودش را فریب میدهد.
چون اگر خوب بودن را درست ترجمه کنیم، به معنای مبارزه با هوای نفس است و کسی که تابع هوای نفس خود نباشد با هوای نفس افراد ظالم هم مبارزه میکند.
خداوند هم درقرآن کریم در این باره می فرماید که فرد ظالم و مظلومی که ظلم را پذیرفته به یک اندازه مجازات می شوند
(حَتَّى إِذَا ادَّارَکُوا فیها جَمیعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ؛ اعراف/38)
و این عذاب به این علت است که ان افراد ظلمپذیر هوای نفس ظالمین را پذیرفته اند !چون قبلاً هوای نفس خودشان را پذیرفته بودند ...
* زهرا چیتگری، مسئول واحد خواهران انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.