گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو، یادداشت * اصل واژه دموکراسی به معنی حکومت مردم بر خودشان و از اصطلاحات یونانی است. در یونان قدیم دولت شهرهایی وجود داشت که هر کدام با اینکه یک شهر بودند ولی دولتی مستقل با همه اجزایش برای خودشان داشتند. اساس حکومت بر مردم استوار بود. ایران قدیم نیز با تشکیل ساتراپهایی(ایالت) مستقل این رویه را طور دیگری زیر نظر یک پادشاه و با داشتن حکومت مرکزی اداره میکرد. ساتراپها استقلال عمل داشتند.
در قرون جدید واژهای به نام ناسیونالیسم یا همان ملی گرایی ایجاد شد. در درون این ناسیونالیسم یا ملی گرایی که حول محور وطن پرستی و سایر اجزاء انسجام دهنده وحدت ملی میچرخید، اقوام خُرد درون یک حوزه جغرافیایی وسیعتر نیز به این فکر افتادند که همگام با نگاه ملی گرایانه که خیلی قوی هم نبود، نگاهی قوم گرایانه به پدیدههای سیاسی و اجتماعی داشته باشند.
هر قومی که در محدوده جغرافیایی مستقل نبوده و به دور از ساختار سرزمین مستقل بوده و پذیرفته باشد که درون ساختارهای سیاسی قبلی به موجودیت خود ادامه دهد، در تصورش قوم گرایی و قبیله پرستی وجود دارد.
در همه جای دنیا این وضعیت قومی و خواستهای آنها برای ادامه حیات اجتماعی و سیاسی و مشارکت بیشتر در نهادهای سیاسی و اجتماعی وجود دارد. البته این وضع خود یکی از عناصر ضعف وحدت ملی است و ممکن است حتی به خروج نیروها از دایره متمرکز وحدت ملی منجر شود که این بحث خود در مقوله امنیت میگنجد. اما بحث ما مربوط است به قبول دموکراسی و مردم سالاری همه اقوام و فرق اما با یک نگرش منطقه ای نه ملی.
درسرزمین ایران اقوام بزرگی مثل کرد، ترک، عرب، ترکمن، بلوچ و در اطراف ما ادیان بزرگ زندگی مسالمت آمیزی داشته و میتوانند محور توسعه ملی قرار گیرند. البته اقوام فارس دیگری هم درون این دایره توانسته اند باز دایره قومیت را وسیعتر کرده و لر، سیستانی، گیلانی، مازندرانی و بعضاً حتی مهاجرین یک منطقه دیگر که در اقلیت نسبت به سایر مهاجران قرار دارند را نیز نام برد.
مشکل از آنجا آغاز میشود که یا مذهب را به عنوان یکی از مولفههای این انسجام گریزی در نظر میگیریم و یا اقلیت و مهاجر بودن را. آنچه مهم است، آن است که به راحتی نمیتوان این مشکل را حل کرد و انتظار داشت اقوام و فرق مختلف همه خواستههای قومیت خود را رها کرده و با بقیه همساز شوند.
دو چیز میتواند این انسجام را به منظور رسیدن به همگرایی و به تبع آن توسعه حفظ کند. یکی احترام به عقاید و مذاهب همدیگر و گرد آمدن حول محوری بجز مذهب که آن ایرانی بودن بوده که منافع ملی از ریز مولفههای آن است. این حرف بدان معنی نیست که منش ملی گرایی بجای مذهب درگیر سیاست شود، بلکه مقصود آنست که مذهب آغشته اختلافات سیاسی اقوام و خصوصاً فرق نشود.
دیگری حزب پذیری و داشتن مرامی بجز قومیت است که میتواند ما را حول محور منافع ملی متمرکز نماید. در این صورت است که فارغ از دید قوم گرایی، شایسته سالاری و نخبه گرایی ترویج پیدا کرده و میتواند نظام جمهوری اسلامی ایران را در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و حتی امنیتی توسعه بخشیده و شاهد آن باشیم که افرادی پختهتر بتوانند قوای موجود را اداره نمایند.
با درون گرایی اقوام و فرق، ما این فرصت را از دست داده و حتی آن را به چالش بدل کردهایم. بیشتر نگاه ما به این سمت و سو رفته است که چگونه بتوانیم با ائتلافهای شکننده و غیر منطقی که خود میتواند موانعی برای عدالت اجتماعی حتی برای خود اقوام گردد، راه را بر دیگری سد کنیم. این وضع طوری ادامه یافته است که هر گاه یکی بر کوس پیروزی بزند، دیگری تا سالها باید صبر کند تا نقشهای طرح کند که حتی ضعیفترین انسانها را هم که شده بر مسند قدرت بفرستد که از غافله عقب نماند. یا اگر کسی از یک طرف به مسندی دست یابد، دیگری را به طور کامل فراموش کرده و فقط برای قومیت خود تلاش کند. هر دوی این وضع نا مطلوب بوده و امنیت ملی ما را با خطر جدی در دراز مدت روبرو میکند.
بی شک انسجام و وحدت ملی یکی از خصیصهها و شاخصههای توسعه همه جانبه است. همه ما باید به فکر این باشیم که یک ملت و یک کشور بوده و منافع مشترکی را دنبال کنیم. اگر یکی به کاری گماشته میشود، تنها به فکر خود، اطرافیان خود و قوم، قبیله و شهر خود نباشد. همه ما از یک جا برخاسته، منافعی مشترک داشته و سالها باید بر سر یک سفره ارتزاق کرده و به یک چیز بیندیشیم. یار و غمخوار یکدگر باشیم تا بسازیم میهنی آباد. ان شاء الله.
*علی خسروی،-رئیس سابق دانشگاه پیامنور گالیکش و مدرس دانشگاه
انتشار یادداشتها به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.