تعداد نیروهای ایرانی چنان زیاد بود که استحکامات عراقیها تاب مقاومت در برابر آنها را نداشتند. این اشتباه و طرحریزی ضعیف سبب شد ایرانیان بتوانند لشکر سوم عراق را منهدم کنند. البته این شکست تنها از اشتباه فرمانده ناشی نمیشد، بلکه فرمانده سپاه درگیر هم با پافشاری بر نظراتش در این اشتباه سهیم بود.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، ویلیامسون مورای و کوین ام. وودزاز دو پژوهشگر و تاریخ نگار آمریکایی هستند که همراه همکارانشان به بررسی جنگ عراق علیه ایران پرداختهاند. این تاریخ نگاران گفتوگویی با سپهبد سابق ارتش عراق رعد مجید رشید حمدانی و از فرماندهان صدام انجام دادهاند که در کتاب «جنگ عراق و ایران از دیدگاه فرماندهان صدام» منتشر شده است. در ابتدای این گفتگو، حمدانی به طور مختصر به مخاطبان معرفی شده است و پس از آن این فرمانده بعثی درباره یکی دیگر از فرماندهان عراقی که توسط صدام اعدام شد و تاثیر روحیه ایثار و شهادت طلبی نیرویهای ایرانی بر ناکارآمدی ماشین جنگی ارتش عراق سخن میگوید.
«رعد مجید رشید حمدانی در سال ۱۹۷۰م (۱۳۴۹ش) مدرک کارشناسی علوم نظامیاش را از دانشکده نظامی بغداد اخذ کرد و در سال ۱۹۸۰م (۱۳۵۹ش) پس از گذراندن دوره عالی نظامی موفق به اخذ کارشناسی ارشد از دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه «بکر» شد و در نهایت در سال ۱۹۹۲م (۱۳۷۱ش) نیز مدرک دکترای علوم نظامیاش را از دانشکده جنگ عراق اخذ کرد. ژنرال حمدانی در واحدهای زرهی مختلفی از ارتش عراق خدمت کرده و در جنگ۱۹۷۳م (۱۳۵۲ش) اعراب و رژیم صهیونیستی نیز فرمانده جوخه بوده است.
بعدها از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹ (۱۳۵۶ تا ۱۳۵۸ش) در دانشکده زرهی عراق و در سال ۱۹۸۰م (۱۳۵۹ش) در دانشکده تاکتیکی عراق تدریس کرده است. در جنگ ایران و عراق، حمدانی یکی از افسران فعال ستاد ارتش عراق بود که فرماندهی واحدهای زرهی و شناسایی مختلفی را برعهده داشت.
او در سال۱۹۸۲م (۱۳۶۱ش) به گارد ریاست جمهوری عراق پیوست و در سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹م (۱۳۶۶ تا ۱۳۶۸ش) در جمع افسران ارشد آموزش گارد به کارش ادامه داد. پس از جنگ ایران و عراق نیز ترتیب به فرماندهی تیپ۱۷ زرهی گارد ریاست جمهوری، فرماندهی لشکر۶ زرهی (نیروزی زمینی)، و فرماندهی لشکر مدینه منوره (گارد ریاست جمهوری) دست یافت و سرانجام در سال ۲۰۰۳م (۱۳۸۲ش) و همزمان با تجاوز آمریکا نیز به فرماندهی سپاه دوم گارد ریاست جمهوری عراق منصوب شد.
وودز: در مورد «جواد شیتنه» و لشکر۳ زرهی برایمان صحبت کنید.
حمدانی: در جنگ ۱۹۷۳میلادی (جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی) در جبهه سوریه و در شورش کردهای بارزانی در سالهای ۱۹۷۴و ۱۹۷۵میلادی (۱۳۵۳ و ۱۳۵۷ش) در کنار شیتنه بودم. پیش از آنهم در «تیپ ۸» باهم بودیم. شیتنه پیش از الدوری فرمانده «لشکر۱۲» بود که در آنجا نیز باهم بودیم. فرد شجاعی بود و درزمینه تاکتیکهای ضد چریکی تجربه زیادی داشت. ازآنجا که شیتنه خودش کرد بود و در مناطق کوهستانی زندگی کرده بود، طبیعت منطقه و مردم کرد را بهخوبی میشناخت و میدانست چگونه در این زمینه مشاوره بدهد و چگونه به توصیهها عمل کند. او پس از شکست عراقیها درنبرد محمره (خرمشهر) در حوالی رود کارون، همراه صلاح القدحی فرمانده سپاه سوم عراق اعدام شد.
شیتنه فرمانده نخبهای بود که قربانی طرحریزی راهبردی ضعیف فرماندهی برای مقابله با ایرانیان از تاکتیک «عملیات متحرک» استفاده میکرد که طرح مناسبی بود، ولی تعداد، استعداد و توانمندیهای دشمن بسیار بیشتر از آن بود که بتواند آن را مدیریت و هدایت کند. این نوع عملیات به مؤلفههای خاصی مانند سامانه اعلام خطر آنی و جمعآوری اطلاعات از طریق نیروی شناسایی سبک وابسته است. طرح شیتنه این بود که اجازه دهد نیروهای دشمن از رود کارون عبور کنند و با استقرار نیروهای دیدهبانی، حائلی در مقابل آنها ایجاد کند.
در رهنامه عملیات اطلاعات و شناسایی برای زیر نظر گرفتن دشمن از واحدهای کوچک استفاده میشود. این واحدها مقرهای دیدبانی بسیار قوی و مستحکمی را ایجاد میکنند که حتی اگر نیروهای دشمن هم از آنها عبور کنند، باز میتوان این مقرها را حفظ کرد. افزون براین، هنگامی که نیروهای دشمن پیشروی میکنند، میان این مواضع مستحکم گرفتار میشوند. شیتنه فکر میکرد با نبرد متحرک میتواند علیه ایرانیان بجنگد، اما این نوع نبرد به تعداد زیادی واحدهای زرهی، پشتیبانی هوایی و پشتیبانی توپخانه نیاز دارد.
روحیه بالای رزمندگان ایرانی و به زانو درآمدن بعثیها
لشکر سوم، از لشکرهای اصلی و موفق ما بود. شیتنه میدانست که دشمن قصد دارد از کارون عبور کند، ولی فکر نمیکرد تعداد نیروهای ایرانی (متشکل از ارتش و سپاه و بسیج) ۱۰ برابر نیروهایش باشد. نیروهای ایرانی، نیروهای نامتعارف و پرتعدادی بودند که روحیه بالایی داشتند. آنها عملیات عبور از رودخانه را بسیار خوب طراحی کرده بودند، در تاریکی شب آغاز کردند و بهاینترتیب در موج اولیه حملهشان توانستند سرپلهای متعددی (در امتداد کرانههای شطالعرب) ایجاد کنند.
بر اساس رویکردهای جنگ جهانی دوم، پاسخ مناسب عراقیها به این حمله میتوانست حمله بیدرنگ به سرپلهای ایرانیان باشد. اما در جنگ جهانی دوم و در جریان عملیات نورماندی در سال ۱۹۴۴میلادی، ارتشبد گردفون رونشتت و اروین رومل نیز نظرات متفاوتی در این زمینه داشتند. شیتنه برخلاف رسم معمول میخواست دشمن را به داخل میدان جنگ بکشاند و سپس نیروهایش را منهدم کند. اما تعداد نیروهای ایرانی چنان زیاد بود که استحکامات عراقیها تاب مقاومت در برابر آنها را نداشتند. این اشتباه و طرحریزی ضعیف سبب شد ایرانیان بتوانند لشکر سوم عراق را منهدم کنند. البته این شکست تنها از اشتباه فرمانده ناشی نمیشد، بلکه فرمانده سپاه درگیر هم با پافشاری بر نظراتش در این اشتباه سهیم بود.
مورای: در این مقطع از جنگ، ایرانیان استفاده از حملات موج انسانی را آغاز کرده بودند. عراقیها تا این زمان هنوز شرایط خود را متناسب روحیه جانبازی ایرانیان تغییر نداده بودند؟
حمدانی: بله، حملات موج انسانی آغازشده بود. هر چیز سبک و سیاق خاص خود را دارد، اما، چون نیروهای ایرانی که در این حملات شرکت داشتند در واقع نیروهای نظامی متعارف نبودند، حتی اگر ۱۵ تا ۲۰ نفر از آنها باقی میماند، همچنان پیشروی خود ادامه میدادند. هر مرحلهای از عملیات نظامی باید در زمان معینی انجام شود، اما عملیات ایرانیان هیچ مرحله یا چارچوب متعارفی نداشت. آنها به داشتن یا نداشتن پشتیبانی آتش اهمیتی نمیدادند و از آغاز جنگ با مسئله فرماندهی و کنترل، زمانبندی و مسائل دیگر ازایندست چندان آشنا نبودند.
نیروهای ایرانی هنگام پیشروی با عبور از مناطقی که زیر آتش توپخانه ما بود، به حملاتشان ادامه میدادند و با این کار همه طرحها و محاسباتمان را نقش بر آب میکردند. درنتیجه، شینته به همراه سرهنگ مساح عبدالجلیل فرمانده تیپ۱۲ و ژنرال صلاح القدحی فرمانده سپاه سوم به جرم کوتاهی در اجرای وظایفشان اعدام شدند.
وودز: گفتید در آن زمان تعداد نیروهای دشمن در میدان نبرد ده برابر عراقیها و بسیار بیشتر از حد انتظارتان بود و همین کنجکاوی مرا برانگیخته است. پرسش من این است که ایرانیان فریبتان میدادند یا شما عملیات شناسایی کافی انجام نمیدادید که بفهمید ایرانیان در جبهه خودشان چکار میکنند؟
حمدانی: عملیات فریب خاصی در کار نبود. قطارها، اتوبوسها و دیگر وسایل نقلیه عمومی در حال جابهجایی افراد در نقاط مختلف ایران بودند و در سطح روستاها و شهرها تردد میکردند. این نقلوانتقالها شبیه عملیات تمرکز قوای نظامی به نظر نمیرسید و به علت نبود نشانههای مشابهی از اینگونه عملیات نظیر حملونقل تجهیزات نظامی و موارد مشابه، در شناسایی هوایی چیزی دیده نمیشد. بنابراین، فکر میکنم اقدامات ایرانیان تنها از این نظر نوعی فریب بود.
مورای: بهاینترتیب، در عملیات شناسایی اقداماتشان را میدیدید، ولی نمیفهمیدید برای چیست، درست است؟
حمدانی: بله، تنها نیروی نظامی ایران را زیر نظر داشتیم و فرماندهان ما فکر میکردند میتوانند با آنچه میبینند مقابله کنند، ولی نمیتوانستند.