قطعا وضعیت خاص کشور اقتضا میکند انتظار شرایط عادی را از کیفیت آموزش نداشته باشیم و از بعضی نقصها چشم بپوشیم، اما متأسفانه شاهد تصمیماتی هستیم که در نظر ما تبعات غیرمنصفانهای برای دانشجوها دارد.
*گوشه و کنار نشریات، زهرا عشقی: از همان اولین زمزمه های شیوع کرونا و تعطیل شدن دانشگاه ها، نمی دانستیم آخر عاقبت این ترممان چه می شود. خانه نشین شدیم و چشم دوختیم به اخبار که هفته به هفته تعطیلی ها را تمدید می کرد و ما هم چشممان آب نمی خورد که دانشگاه حالا حالاها باز شود. گفتند قرار است کلاسها از طریق سامانۀ آموزش الکترونیک دانشگاه به صورت مجازی ادامه پیدا کند، ما هم با پشت سر گذاشتن هفت خوان نصب نرم افزارهای مختلف وکُشتی گرفتن با سخت افزارهای همه اهالی خانه بالاخره خودمان را به خوان هفتم و نشستن سر کلاسهای مجازی رساندیم. تعدادی از درسها که خوان هفتمشان پوچ از آب درآمد و ما آن قدر نشستیم و به این صفحه بیچاره زل زدیم و صفحه هم عاجزانه به ما گفت «د متینگ هرنات استارتدیت» که ساعت کلاس تمام شد. کمکم از برخی اساتید خبر رسید که ما هم نتوانسیم با این کار کنیم و لاجرم کار به گروههای واتساپی و تلگرامی و صوتهای واصله ای کشید که باید به همانها بسنده میکردیم. عده قلیلی از اساتید هم که تا مدتی به کل مفقودالاثر بودند. البته بعضی هم که پیگیر شده بودند، به هیچ وجه وقت را تلف نکرده و از همان ثانیه ِ اول تعطیلی، کلاسها را در سامانه برپا کردند، هرچند که آنها هم کمکم به استقبال از سامانه روی آوردند و برای خودشان لینکی در اسکای روم یا همان ادوب کانکت یا جاهای دیگر دست و پا کردند.
کمی که از این روند گذشت فهمیدیم که مشکل فقط سامانه دانشگاه نبود و اینترنت تعدادی از بچه ها، به خصوص غیرتهرانیها، فیلم کلاسها را نمی کشد و به همین دلیل نمی توانند کلاسها را شرکت کنند. آنهایی هم که میتوانستند وصل شوند از قطع شدنهای ناگهانی و پرشهای گاه و بیگاه صوت و تصویر در امان نبودند و گاهی پس از این که یک ساعت و نیم مصرانه تلاش می کردند که از کلاس چیزی بفهمند در نهایت میفهمیدند که خیر، از دانلود کلاسهای ضبط شده گریزی نیست. بعد خبر خوشحال کنندهای به دستمان رسید که دانشجویان میتوانند برخی از واحدها یا کل این ترم را با هماهنگی دانشگاه خود حذف کنند، اما کمی بعدتر دانشگاه بخش نامه ای را منتشر کرد که فهمیدیم چندان هم خبر مسرت بخشی نبود. دانشگاه اعلام کرد که حذف ترم تحصیلی با احتساب در سنوات مطابق با مقررات آموزشی دانشگاه بلامانع است؛ که امتیاز ویژه ای برای دانشجوها محسوب نمی شود. حذف ترم بدون احتساب در سنوات هم مشروط شد به ارائه مدارک و مستندات از طرف دانشجو و تأیید کمیسیون موارد خاص دانشگاه که البته قابل درک است.
اما صحبت از حذف ترم حتی بدون احتساب در سنوات هم شرایط خاصی را می طلبد. دانشگاه باید تضمین کند که تمام واحدهای این ترم، ترم بعد هم ارائه شوند وگرنه حذف ترم خودش قوز بالای قوز میشود. یکی از دانشجویان ترم دو ارشد خوب فیزیک میگوید: «به نظرم سطح کیفیت کلاسها نسبتا است، البته به غیر از درسهای آزمایشگاهی. هرچند ناگفته نماند که اگر دانشگاه باز هم بود تعداد کسانی که در این کلاسها حاضر می شدند به شدت کم بود! درباره ی حذف ترم هم موافق نیستم. چون بعضی از بچه ها باید در مدت مشخصی درسشان را تمام کنند و برای آنها این کار شدنی نیست. می شود امکان حذف ترم را برای بعضی افراد متقاضی قرار داد و برای افرادی هم که مشکل اینترنت و... دارند تمهیداتی اندیشید. به نظرم برای بچههای ارشد و دکترای شهرستانی که کار تزشان آزمایشگاهی است حتما باید فکری بشود» اغلب دانشجویان هم به کیفیت آموزش مجازی و هم به قوانین وضع شده معترضند و همین مسأله تعدادی از دانشجویان را به فکر تحریم آموزش مجازی انداخته است. موسوی، دانشجوی رشته فلسفه می گوید:«من فقط از کیفیت آموزش در سامانه راضی ام؛ یعنی کلاسها طوری هستند که میشود از طریق سایت یاد گرفت و ما میتوانیم همزمان سوالهایمان را هم بپرسیم و مشکلی نیست، اما بعضی مواقع سیستم جواب نمیدهد که به نظرم
تقصیر امور فنی دانشگاه است. با این حال متأسفانه کلاسهایی که با گروههای تلگرامی است قابلیت مشارکت و مباحثه را از کلاس می گیرد.» امانگاه، دانشجوی رشته علوم سیاسی، دربارۀ خرید کتابهای درسی می گوید: «اساتید ما عمدتا ً منابع را در اختیار بچه ها می گذارند و بعضا پیدی اف یا فایل کتابها را در گروه ها می فرستند. درباره کیفیت کلاسها هم حقیقتا بودنشان بد نیست، اما به کیفیت بعضی درسهایی که به صورت کارگاهی برگزار می شد و مشارکت دانشجویان بسیار مهم بود ضربه خورده است.»
شاید در نگاه اول بعد از شنیدن این پاسخها بگوییم آموزش مجازی برای رشته هایی مثل فلسفه و علوم سیاسی که بیشتر تئوری هستند، کاربرد بیشتری دارد. آشتیانی، دانشجوی سال سوم رشته کشاورزی است و میگوید بیشتر درسهای این ترمشان عملی ارائه شده که با این وضعیت آموزش مجازی، گذراندن بعضی از آنها به نحو احسن ممکن نیست؛ مثلا بعضی از اساتید درست کردن بروشور و پاورپنت را جایگزین کارهای عملی و مهم می کنند، با این حال درباره تحریم آموزش مجازی نظرش چندان مثبت نیست و میگوید: «نمیدانم مسأله عدم دسترسی به اینترنت برای بقیه چقدر صحت داشته باشد، ولی با این وضعیت راهی جز آموزش مجازی به ذهن نمیرسد! اینکه بعضی سرعت اینترنتشان به اندازه بقیه خوب نیست یا به اینترنت دسترسی ندارند، به نظرم باید با دانشگاه صحبت شود و ملاحظه آن فرد را بکنند. اگر کل دانشجویان تصمیم بر حذف ترم میگرفتند چندان بد نبود، اما این کار باید اول تعطیلات انجام میشد، نه الان که اساتید بیشتر درسها را داده اند. متاسفانه در ابوریحان ارائه درس خیلی سخت است و اگر یکی بخواهد حذف کند و بقیه حذف نکنند آن بنده خدا خیلی اذیت می شود و به نظرم با شرایط ما عملی هم نیست.»
یکی از دانشجویان کارشناسی حقوق درباره تحریم آموزش مجازی میگوید :«ببینید الان دو راه وجود دارد، یک راه این است که یکسری از دانشجویان آموزش را ادامه می دهند و یکسری از دانشجویان نمی توانند استفاده کنند، در حالتی که شاید این افراد ده درصد هم نباشند و شاید بشود با همراهی دانشگاه شناساییشان کرد و از طریقی کمکشان کرد. اما اگر این تحریم عملی شود و اساسا ً ترم حذف شود؛ این تبعیضی که اصطلاحا گفته میشود صددرصدی شده و به نوع دیگر آموزش از کسانی که میخواهند روال عادی و طبیعی را پیش بگیرند گرفته می شود»
قطعا وضعیت خاص کشور اقتضا می کند انتظار شرایط عادی را از کیفیت آموزش نداشته باشیم و از بعضی نقصها چشم بپوشیم، اما متأسفانه شاهد تصمیماتی هستیم که در نظر ما تبعات غیرمنصفانه ای برای دانشجوها دارد. به نظر میرسد در این ترم، وضعیت تحصیلی و نمرات دانشجوها با امکانات الکترونیکی و سرعت اینترنت منطقهشان ارتباط مستقیم خواهد داشت! باطنی، دانشجوی علوم سیاسی میگوید: «فارغ از اینکه تحریم چقدر مفید است، مسئله در اینجا مطالبات دانشجویی است. باید این نکته لحاظ شود که تا الان درسهای زیادی توسط اساتید داده شده، و بسیاری از دانشجویان هم این مباحث را دنبال کردند. با این حال متأسفانه تا زمانی که دانشجویان صدایشان را بلند نکنند، مسئولین دانشگاه اساسا ً به مسائل اندک توجهی نمیکنند، گویا این اخلاق از سطح دولت به دانشگاه هم رسیده است! دانشجویان به دنبال شنیده شدن صدایشان هستند. مطالبه نباید صرفا ً حذف ترم به طور کلی باشد.«
نگرانی دانشجویان خوابگاهی به مراتب شدیدتر است. علاوه بر قطعی و یا کندی اینترنت در برخی مناطق، بعضی اصلا کتابهایی که برای هر درس باید تهیه شود دسترسی ندارند و اساتید هم در این زمینه همکاری نمی کنند. یکی از دانشجویان کارشناسی که ترم آخر خود را میگذراند، از زمان دفاع خود نگران است. میگوید: «من نمیدانم چرا دانشگاه اینقدر مقاومت میکند! الان دانشگاه امیرکبیر اجازه داده دانشجویان در زمان دفاع خود از خوابگاهها استفاده کنند. گویا دانشگاه تهران به خود زحمت مهیا کردن فضای بهداشتی خوابگاه برای چند نفر را هم نمیدهد. حضور در کلاسها را اجباری میدانند، توضیح اینکه بسیاری از دانشجویان به اینترنت دسترسی ندارند چقدر سخت است؟ چند بار دیگر باید نامه داده شود و بی پاسخ بماند؟ میگویند حالا که اساتید درسهایشان را داده اند نمیشود وقفه انداخت. چقدر مضحک! شما اولین نامۀ مطالبات دانشجویان را نگاه کنید؛ برای قبل عید است. خب چرا از اول گوش نمیدهید؟»
با این احوال، مسئله ای که حائز اهمیت است، نبود بستر مناسب برای آموزش مجازی است. دانشجویان به طرق مختلف پیشنهادات خود را برای این بسترسازی به سمع مسئولین رسانده اند. همانطور که دیدید، نظرات دانشجویان به فراخور شرایطشان متفاوت است و البته هیچ کسی مخالف آموزش مجازی نیست؛ یعنی این ضرورت که باید جایگزینی برای آموزش وجود داشته باشد، حتی اگر برخی دروس را با مشکل مواجه کند، درک میشود، اما مشکلاتی که در این راه برای برخی درست شده، امکان استفاده از آموزش مجازی را از آنها گرفته است. بنابراین باید پرسید چرا مسئولین هیچ کنشی در قبال انتقادات از خود نشان نمی دهند؟
**
با کرونا چه کردید، مارکو؟
وقتی به دانشگاه شماره یک ایران بیایی، انتظارت هم در حد »نماد آموزش عالی کشور» خواهد بود و چشم مقایسه ات مدام به دانشگاههای کشورهای دیگر می چرخد. هر مشکلی که پیش میآید میگردی دنبال اسم فلان دانشگاه در بهمان کشور که آنها چه کرده اند. هر چند اکثر اوقات نتیجه میگیری عملکرد و مدیریت دانشگاه در حد عناوین و القابی که یدک میکشد نبوده است. پاندمی کرونا این بار با خود چالشی به ارمغان آورد که زمان، ابعاد و مسائل نسبتا ً یکسانش دست ما را برای قیاس گشوده تر می کند. به همین نیت، تلفن را برداشتیم و از دوستانی که در کشورهای مختلف تحصیل میکنند، سؤالاتی پرسیدیم تا کمی دستگیرمان شود این روزها در دانشگاههای مختلف چه می گذرد.
پرسشها:
1-از چه زمانی بحران کرونا در کشور محل تحصیل شما جدی شد و واکنش دانشگاه شما به آن چه بود؟ آیا دست به تعطیلی طولانی زد یا سیاست دیگری در پیش گرفت؟
2 .آموزش مجازی یا حضوری در دانشگاه شما به چه شکل ادامه پیدا کرد و اساتید به چه طریقی با دانشجویان ارتباط میگیرند؟
3-برای پژوهشها و واحدهای عملی چه اتفاقی افتاد؟
4-آیا دانشگاه شما برای ادامه این ترم برنامه مدونی ارائه داده است؟ این برنامه چیست و قرار است درسهای این ترم چگونه گذرانده شوند؟
5-وضعیت دانشجویان خارجی که در خوابگاهها سکونت دارند چگونه است؟ آیا همه مجبور به ترک شهر شده اند؟
6-واکنش دانشجویان به تصمیمات مسئولین دانشگاه چطور بوده است؟
کانادا
1-دانشگاه بلافاصله بعد از آغاز شیوع تعطیل شد. همه درسها آنالین شد و حتی امتحانهای آخر هم یا پروژه شد یا failed-or-passed شد که نیاز نباشد کسی امتحان دهد.
2-همه چیز از طریق سیستم D2L که یک پلتفرم وبینار است انجام میشود و افراد مانند اسکایپ ویدئوها را میبینند و با هم تعامل دارند.
3-آنهایی که باید در آزمایشگاه حضور پیدا می کردند حتما به صورت نوبتی میتوانند زمان مشخصی از روز، به تنهایی کارشان را انجام دهند و برگردند.
4.تا آخر تابستان همه درسها و امتحانات را آنلاین اعلام کرده است.
5 .دانشجویان خارجی مجبور به ترک شهر نیستند، فقط افرادی که تازه از کشورهای پرشیوع آمده باشند باید دو هفته قرنطینه را بگذرانند.
6-همه قبول کردند و خیلی عادی همراه شدند.
فنلاند
1-از اواسط فوریه دستورالعملهای بهداشتی و پروتکلها همه جا زده شد؛ از اواسط ژانویه همه جا ماده ضدعفونی قرار داده بودند، از اول مارس گفتند میتوانید دورکاری کنید و از شانزده مارس دانشگاه بسته شد. در دستورالعمل اولیه تا سیزده آوریل و در دستورالعمل ثانویه تا سیزده می قرنطینه تمدید شد. علت این تعطیلی جلوگیری از فشار زیاد به بیمارستانها عنوان شد.
2.کلاسها به سرعت به بستر اینترنتی منتقل شد و با نرم افزار zoom مدیریت شد.
4-برنامه دانشگاه کاملا با دولت همراستا و منطبق شد، یعنی در بستر آنالین و دورکاری پی گرفته شد. در فنالند دورکاری خیلی رایج است.
5- .من اینجا خوابگاه ندیدم، بیشتر خانههای مشترک با اتاقهای جداست دانشجویان خارجی بعضا به کشورشان برگشتند ولی ما در خانههای خودمان ماندیم.
6-دانشجوها با سیستم منطبق شدند.
ایتالیا
1-یک توضیح مختصر میدهم تا متوجه شوید در ایتالیا تصمیم به دست دانشگاه نبود. وقتی به صورت سراسری قرنطینه اعلام میشود دیگر دانشگاه اصلا ً نقشی ندارد. • آخر ژانویه تست دو توریست چینی در رم مثبت شد؛ اولین ابتال در ایتالیا. همزمان با سازمان بهداشت جهانی، در ایتالیا تا شش ماه وضعیت اضطراری اعلام شد.
من 14 فوریه آمدم و به غیر از چک کردن تب در فرودگاه میلان، هیچ مشکل خاصی وجود نداشت. از اواخر فوریه اوضاع جدی شد و کمکم محدودیتها، از جمله قرنطینه بعضی شهرهای کوچک شروع شد. 7مارس چندین شهر بزرگ شمالی ایتالیا مثل میلان منطقه قرمز شد. در این شهرها فعالیتهای آموزشی دانشگاهها و مدارس (یعنی کلاسها، نه آزمایشگاه ها و اساتید) تعطیل شد. 9مارس اعلام شد کل ایتالیا در وضعیت قرمز است. فعالیتهای آموزشی مدارس و دانشگاهها در کل ایتالیا تا 3 آوریل -که مکررا ً تمدید شد- تعطیل شد. در این تاریخ 450 کشته و 9000 مبتلا وجود داشت. جابهجایی بین شهرها فقط به دلایل ضروری ممکن بود. 11 مارس هم اعلام شد کل ایتالیا قرنطینه سراسری است. واقعا همه جا غیر از فروشگاه مواد غذایی تعطیل شد. اینکه تا کی ادامه داشته باشد هم اعلام نشد. در این شرایط، دیگر وضعیت دانشگاهها معلوم است!.
2-جلسات با اساتید راهنما به صورت اسکایپی برگزار میشود و خود من هفتهای یک بار با استاد جلسه اسکایپ دارم. البته این قضیه کاملاً به استاد و پروژه بستگی دارد. من فعال در فاز مطالعاتی هستم و امکان جلسه مجازی وجود دارد و خیلی مشکلی ایجاد نمیکند. کلاسهای درس هم که به صورت مجازی در حال برگزاری است.
3.با توجه به این که ایتالیا، قرنطینه سراسری است و فقط برای کارهای ضروری میشود از منزل خارج شد، طبیعتا ً اینها هم فعلا تعطیل است.
4 .چون محدودیتها مرحله به مرحله در کل ایتالیا جلو رفت، از اول چیزی به صورت کلی اعلام نشد. همین الان هم فقط اعلام شده تا 4 می قرنطنیه است و دانشگاه تعطیل؛ و برای بعدش اعلام رسمی وجود ندارد، اما تقریبا ً همه میدانند که به احتمال زیاد کلسها تا پایان ترم به صورت فیزیکی برگزار نخواهد شد.
5-خیر کسی مجبور به ترک نشد. اما باید در این قضیه شرایط کشور و شهر را در نظر بگیریم. شهر پیزا که من ساکن آن هستم 100 هزار نفر جمعیت دارد و دانشگاهش بین 30 تا 50 هزار دانشجو از همه جای ایتالیا و حتی دنیا دارد. تعداد دانشجوهای بین المللی هم 1500 تا 2500 است که تازه در ایتالیا عدد بالایی محسوب نمیشود. دانشجوهای موقت مثل خودم که ثبت رسمی نیستند و به دلایل مختلف این جا هستند را هم اضافه کنید. همه دانشجوها در خوابگاه زندگی نمیکنند و تعداد بسیار زیادی در خانههای اشتراکی خصوصی زندگی میکنند. در واقع شهر به شدت دانشجویی حساب میشود. تابستان که دانشگاه تعطیل است شهر خیلی خیلی خلوت میشود. شما فرض کنید اجبار به ترک خوابگاه چه حجمی از حمل و نقل را به شهر اضافه میکند! برای کسانی که مستأجر هستند هم اجبار معنی ندارد. البته خبردارم که عده ای هم به خانهشان در کشورهای دیگر برگشتند.
رئیس دانشگاه هم 15 مارس به دانشجویان خارجی که موقتا اینجا هستند ایمیل زد که با توجه به شرایط جدید شما چه کار میکنید؟ هم توضیح شرایط بود و هم آمارگیری. حتی توصیه کرد به خانه برنگردید.
6-من کلا دو ماه است که پیزا هستم و کمی بعد از رسیدنم وارد قرنطینه شدیم. یعنی خیلی در جو دانشجوها نبودم تا نظرشان را بدانم. اما با یکی دو نفری که ارتباط داشتم، نکته خاصی توجهم را جلب نکرد که خیلی اعلام موافقت یا مخالفت کنند. آن اوایل که مبتلاها خیلی کم بود، در سایت دانشگاه اعلام میشد که دانشجوی فلان دانشکده که تستش مثبت شده کدام کلاسها را شرکت کرده است.
اخیرا هم اعلام شد دانشجویانی که ساکن خوابگاه نیستند و اعلام کردهاند که در شهر مانده اند، طبق حروف الفبا بروند از دانشگاه ماسک تحویل بگیرند.
سوئیس Geneva کارشناسی ارشد
1-از اوایل مارس چند مورد شناسایی شد و کمی بچه ها ترسیده بودند، اما دانشگاه کاری نمیکرد تا این که تعداد موارد در کشور به 400 تا رسید. دانشگاه یک کنفرانس خبری با حضور رئیس دانشگاه و معاونینش برگزار کرد و اعلام کردند یک هفته کلاسها تعطیل است، تا بتوانند امکانات را فراهم کنند و بعد از آن هم همه کلاسها تا آخر ترم به صورت آنلاین برگزار میشود. در این یک هفته هم اساتید با ما در ارتباط بودند و مخصوصا ً ً A.Tها نقش مهمی داشتند.
2 .از زمان مقرر کلاسها شروع شد و از پلتفرم google meeting استفاده کردند. برای کلاسهای پرجمعیتتر -مثال 80 نفر- کلاسهای آنلاین را تعطیل کردند و ارائه ها به صورت ضبطشده ارسال میشود و سپس پرسش و پاسخ در گروههای 20نفره با دستیارها انجام میپذیرد.
3-تقریبا تمام درسهایمان عملی است. درسهایی که با سازمانها کار داشتند، طرح درسشان عوض شد. من یک درس داشتم تحت عنوان »fieldwork ethnographic( »مردمنگاری میدانی) که تا مرز تعطیل شدن رفت، ولی آمدند و موضوع درس را برای ادامه ترم عوض کردند و »for ethnography era (virus corona »مردمنگاری دوره ویروس کرونا(گذاشتند و دست بچهها را باز گذاشتند تا در هر جا که هست کارش را ادامه دهد. الان استاد هر دو هفته یکسری تکالیف را ذیل این موضوع طرح میکند تا انجام دهیم، به نوعی کارش را سختتر کرده است قبلا ً دو ساعت ارائه اش را میداد و میرفت ولی ، الان چند برابر وقت میگذارد تا کارهای ما را چک کند. در کل در واحدهای عملی منعطف برخورد کردند و متناسب با شرایط، تکالیف را عوض کردند.
4-کلاسها را تا آخر ترم آنلاین کردند. دانشگاه ما حذف اضطراری ندارد، آخر هفته اول باید تصمیم بگیری ادامه میدهی یا نه. اما الان اعلام کردند که کسانی که بیش از پنج درس برداشتهاند میتوانند اضافیها را حذف کنند. کار دیگر این بود که گفتند هر کس شرایط برایش ناسازگار است میتواند از سیستم »passed-failed استفاده کند؛ یعنی به جای این که نمره در کارنامه درج شود از عبارت گذرانده یا رد شده استفاده شود، البته در این حالت معدل ترم در معدل کلی فرد لحاظ نمیشود. رویکرد کلی رویکرد همکاری است. به ترم آخری های ارشد که درگیر پایان نامه بودند یک ماه فرصت بیشتر دادند. برای دکتریها این تمدید تا یک ترم بوده است. به دانشجوهای ارشد که کار میدانی داشتند یک ترم اضافه بدون پرداخت شهریه دادند. اما برای کسانی که درس تئوریک داشتند و شامل این موارد نمی شدند قابلیت مرخصی وجود ندارد، مگر این که خودشان یا نزدیکانشان مبتلا به ویروس شده باشند. یک چیز دیگر هم اعلام کرده اند این است که آماده اند ترم بعد هم با همین رویه پیش بروند، یعنی کلاس حضوری برگزار می شود و به صورت آنلاین ضبط میشود تا کسانی که نمیتوانند حضور پیدا کنند از آن طریق ببینند. در کل هم این انعطاف وجود دارد تا بسته به مورد شخصی، شرایط خاص برایت تعریف کنند.
5-خوابگاه به این معنا وجود ندارد. تعدادی ساختمان دانشجویی هست که یارانه ندارد ولی قیمتش کمی پایینتر از ساختمانهای معمول است. اعلام شد که هر کس که میخواهد برگردد میتواند قراردادش را بدون جریمه به پایان برساند یا به کس دیگر اجاره دهد. رویکرد این بود که افراد به کشورشان برگردند، ولی تا جایی که من خبر دارم اکثر افراد مانده اند. یکسری مکانیسمهای این چنینی هم تعریف شد: اگر احساس امنیت برای خروج از ساختمان ندارید، مأمورهای خوابگاه خریدها را برایتان انجام می دهند.
6.بچه ها در ابتدای کار یک مقدار احساس سرخوردگی می کردند، مثلاً اعتراض به این که ما شهریه داده ایم و این وضعیت کلاس مطلوب نیست. اما پاسخ داده شد که با توجه به بورسهایی که دارند میدهند امکان برگرداندن شهریه وجود ندارد و بچه ها هم قبول کردند کلا ً فعالیت صنفی خیلی در این جا معنایی ندارد، اما مثلا رئیس دانشگاه هفته ای دوبار به ما ایمیل می زند و شرایط را توضیح می دهد. رئیس گروهها هم مستمرا ً با ما مرتبط هستند. روانشناس تلفنی رایگان هم برای دانشجویان قرار دادند و یکی از پرکاربردترین مکانیزمهای مورداستفاده دانشجوها بوده است.
اسکاتلند
1-از اوایـل مـاه مـارس بحـران کرونـا در بریتانیـا جـدی شـد. سیاسـت کشـور در ابتدا مهار بود و عملا کاری نمیکردند مگر اینکـه افـراد مبتلا را شناسـایی میکردنـد و افـراد در تمـاس بـا آنها را تحت کنترل میگرفتند تا جلوی شیوع بیشتر را بگیرند. دانشـگاه مـا از همـان ابتـدا فقـط طبـق دسـتورهای رسـمی دولتـی عمـل میکـرد. در پایـان هفتـه دوم مـارس دانشـجوها و اسـاتید از سیاسـت دولـت ابـراز نگرانـی کردنـد و تعـدادی از اسـاتید کلاسهایشـان را به صـورت خودمختـار لغـو کردند ولی دستور رسمی دانشگاه تغییری نکرد. روز جمعه 20 مارس به صورت رسـمی دولت اعلام قرنطینه کرد و تمام رسـتورانها و مراکـز تفریحـی و مراکـز خریـد تعطیـل شـد. از ابتـدای قرنطینـه دانشـگاه ورود و خـروج بـه دانشـگاه را سـختگیرانه بررسـی میکند و از تمام کارمندان و دانشجوها خواست که هر چه از دانشگاه نیاز دارند در همان هفته اول به خانههایشان ببرند و از هفتـه دوم قرنطینـه دیگـر بـه دانشـگاه ورود و خروجـی نباشـد و همـه درهـای دانشـگاه بسـته شـد.
2 .کلاسهای درس دانشـگاه آنلاین برگزار میشـوند و تمامی اسـاتید در زمـان معیـن اسلایدهای خودشـان را آمـاده میکننـد و در نرم افـزار Teams Microsoft کلاسهـا برگـزار میشـوند. بسـیاری از امتحانـات و تمرینهـا بـه صـورت آنلایـن انجـام می شـوند و چون قبلا ً هم فرایند نسـبتا مشـابهی وجود داشـت از ایـن جهـت تفـاوت چندانـی نکـرده اسـت.
3-پژوهشهـای عملـی و آزمایشـگاهها فعلا معلق شـده اند و دانشـگاه در حـال یافتـن راه حلـی بـرای آن اسـت، امـا در حـال حاضـر افـرادی کـه تنهـا پروژههـای عملـی داشـتهاند بـه جایـش پروژههـای نظـری انجـام میدهنـد.
4.مقامـات دانشـگاه در حـال تدویـن چنیـن برنامـهای بودنـد امـا بیـش از ایـن اطلاعاتـی نـدارم
. 5 خوابگاههـای اینجـا وضعیـت خوبـی دارنـد. رسـیدگی خوبی شـده و چون اکثر اتاقها یکنفره اسـت امکان رعایت فاصله گـذاری اجتماعـی وجـود دارد. تعـدادی از بچه هـای بریتانیایـی بـه شـهرهای خودشـان بازگشـتند امـا تعـدادی بچه هـای کشـورهای خارجـی مانده انـد، چـون کلاسهـای درس همچنـان در حـال برگـزاری اسـت و طبـق قوانیـن ویـزا اگر بخواهیـد بـه کشـور خودتـان برگردیـد بایـد مرخصـی تحصیلـی بگیریـد. همچنیـن دانشـگاه بـرای دانشـجویانی کـه ممکـن اسـت بـا مشـکلات مالـی مواجـه شـوند بسـته های حمایتـی درنظـر گرفتـه اسـت.
6 .از شـروع قرنطینـه دانشـگاه بـه خوبـی عمـل کـرده اسـت و منظـم بـا کارمنـدان و دانشـجوها در ارتبـاط بـوده اسـت و دلگرمی داده اسـت و پس از قرنطینه نارضایتی خاصی وجود نداشته.
صدای توپ کــرونا
آقای سردبیر سپیدار تماس گرفته است، میگوید برای شماره صد و پنجاه و هشتم آن باید بنویسم. موضوع را میگوید، به فراخور موضوع، نوشتۀ متفاوتی طلب میشود، پیشنهاد او هم همین است. برای آنچه سردبیر میخواهد باید کمی از چهارچوب ها گذر کرد. باید درباره وضع موجود نوشت، وضعی که پیش آمده از یک ویروس احتمالا ً صادره از چین است. باید روزهای گذشته را در ذهنم مرور کنم، الان مرور کردن اتفاقات راحتتر است. رایانه همراه را باز میکنم، آقای سردبیر سپیدار تماس گرفته است...
اسفند همیشه برای ما دانشجوها ماه دوستداشتنی ای بوده، برای هر نوع دانشجویی، هم آن دانشجویی که بیشتر وقت خود را بین کلاس و کتابخانه گذرانده، و هم دانشجویی که در این مدت تحصیل دانشگاهی اکثر کافه های میدان انقلاب و خیابانهای اطراف آن را شناسایی کرده و شاید هم خاطره انگیزترین لحظات عمرش را رقم زده است، و هم برای دانشجویی که او هم در این سال ها خاطره انگیزترین سالهای عمرش را رقم زده، اما به نحوی دیگر و در جلسات و فعالیتها و خلاصه اش را بگویم همان تشکلهای دانشجویی. انواع دانشجوها زیاد هستند و مجالش نیست تک تک توضیح بدهم، اما برای همه این انواع مختلف، اسفند همیشه مثل دقایق آخر یک فیلم بوده، اگر فیلم برایت جذاب بوده باشد میخواهی نقاط ابهام فیلم برایت شفاف شود و اگر فیلم نچسبی بوده باشد می خواهی زودتر تمام بشود تا بروی و همراه چهار نقد سازنده ای که احتمالا به گوش کارگردان نمیرسد به کارهایت برسی. این اسفند عجیب همیشه خاطرات قشنگی درخود داشته. برای یکی آخرین شام با دوست صمیمی اش که به واسطه تعطیلات قرار است مدتی از هم دور باشند و برای یکی خاطرات یک سفر به جنوبی ترین نقطه کشور که در آن قاضی باشی بر اقدامات یک سال گذشته ات و در خلوت با خود بیاندیشی که سال آینده را چطور می خواهی بسازی؛ که مختصرش می شود راهیان نور؛ و برای کسی که دل در گرو این سفر دارد همین دو کلمه «راهیان نور» کفایت میکند و «خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل«. برای دانشجویی که چند ماه درس خوانده هم اسفند جذابیت های خاص خودش را دارد، اما ویژگی همه این دانشجویان بحث و کلنجار با اساتید برای به اتمام رساندن کلاسها قبل از تعطیلات است، برای استاد هزار دلیل می آوری و او هزار و یک دلیل برای خودش دارد، در نهایت می گوید من می آیم، اگر کسی نیامد کلاس را تشکیل نمی دهم، و در نهایت می آید با اینکه میداند کلاسی تشکیل نمیشود... اما این اسفند، شبیه هیچ اسفندی نبود.
فروردین برای من همیشه یادآور ترکاندن توپ در بلندترین نقطه ایران بوده، این را گفتم تا برای شهری که پدربزرگ و مادربزرگ هایم در روستاهای آن متولد شده بودند تبلیغی هم کرده باشم، شهرستان بیجار در استان کردستان که به بام ایران معروف است. من 21 بار صدای ترکاندن آن توپ را شنیده بودم، میگویند در طهران (با تأکید بر طهران که از تهران قشنگ تر است) نیز توپ میترکانند، ولی چون شهر بزرگ است صدایش نمی آید. البته تعدادی از آن 21 بار را یادم نمی آید، چون هیچ چیز از آن موقعها یادم نیست، ایام نوزادی ِ را عرض میکنم. البته اصالت ما برمی گردد به اطراف کاشان، پدر پدربزرگ را در زمان طاغوت زمان رضا پهلوی (با تاکید بر رضای خالی که نه خان دارد و نه شاه) از کاشان به کردستان تبعید می کنند، او هم آنجا ماندگار می شود و ازدواج می کند و صاحب اولاد میشود و آخرین پسرش در نوجوانی برای کار به طهران می آید، به همین واسطه خدا را شکر مأمنی داریم که هر وقت در این شهر بزرگ خسته میشویم، به خانه «بابا حبیب» برویم که صفایش بینظیر است؛ نیمه اول فروردین ما مهمان خانه «یایا» (در گویشی از زبان کردی پدربزرگ را یایا صدا می کنند) هستیم، فروردین برایم یادآور نشستن شبانگاه در حیاط ملک پدربزرگ است، هوای کردستان آن وقت سال سرد است، و در آن هوای سرد برآمده از نسیم، در آن نشستنهای شبانگاه، چای دارچینی مادربزرگ می چسبد؛ که هر بار پرسیدم چرا این قدر خوش طعم است میگوید: «چون برای نوۀ گلم دم میکنم« و من لبخندی می زنم و او هم میگوید زودتر بیا داخل که نچایی! و من در دلم خدا را شکر میکنم بابت خیلی چیزها...
اما فروردین 99 هم مثل اسفند 98 ،خیلی متفاوت بود.
مگـر میشـود رجـب و شـعبان و رمضـان را در خانـه مانـد! مگـر میشـود شـب میـلاد امیرمومنیـن علی(ع) و یـا میـلاد سـرداران کربلا بــه امــامزادۀ شــمال طهــران نرفــت و بــا جمعــی از همسن وسـالهای خـود بـا صـدای همـان آقـای مـداح معـروف بـه شـادی نپرداخـت! مگـر میشـود نیمـه شـعبان را در خانـه احیــا گرفــت! مگــر میشــود در مــاه شــعبان از مناجاتهــای دلنشــین آن بگــذری! اصـلا ً مناجــات شــعبانیه یــک جــوری اسـت کـه همـه جـا دلنشـین اسـت، چـه مسـجد آن دانشـگاه مذهبـی سـعادت آباد، یـا حیـاط فلان مسـجد جنـوب طهـران، یـا حسـینیه نیمه سـاز خیابـان 17 شـهریور کـه نمیدانـم الان کامـل شـده اسـت یـا نـه... از همـه اینهـا هـم بشـود گذشـت، کــه نمیشــود، از شــبهای مــاه مبــارک نمیتــوان گذشــت.
اصلا بــه نظـرم در مـاه مبـارک دل بـه جـای جســم آدمــی در جــای دیگــری ســاکن اســت، در ســحرهای مســجد ارگ، در نیمه شـبهای حسـینیه آقـا مجتبـی طهرانـی و شـاید در حیـاط مسـجد شـهدا؛ دل در ماه رمضان مسـتقر آنجاسـت. شـب به شــب میرویــم و بــه آن ســری میزنیــم... امــا امســال رجــب و شــعبان گذشــت و احتمــالا ًبــرای شــبهای مــاه مبــارک هــم بایــد بــه خانه نشــینی عــادت کنیــم ، اصلا کاش امســال ، شــاهد همزمانــی اســفند و فروردیــن و اردیبهشــت بــا رجــب و شــعبان و رمضــان نبودیــم، کاش ایــن روزهــا طــور دیگــری رقــم میخــورد
حتــی اینکــه در روز دو بــار آجیــل میان وعــده بدهیــم یــا ســه بــار نیــز مشــخص شــده بــود. شــنیده بــودم کــه احتمــال دارد سـفرهای راهیـان نـور لغـو شـود، می گفتنـد کرونـا آمـده و مـن هــم ترجیــح مــیدادم اصلا بــه اینهــا فکــر نکنــم؛ راســتش اصلا متصـور نبـودم کـه یـک ویـروس کوچولـوی زشـت کـه از عکسهایـی هـم کـه از آن منتشـر شـده بـود خیلـی بی ریخـت بـه نظـر می رسـید بتوانـد بزرگتریـن رویـداد فرهنگـی دانشـگاه تهــران و یکــی از بزرگتریــن رویدادهــای فرهنگــی کشــور را مختـل کنـد، امـا خـب به نـاگاه ورق برگشـت. ایـن کوچولـوی زشـت همـه چیـز را مختـل کـرد؛ حرمهـای ائمـه اطهـار بسـته شــدند؛ هیاتهــای مذهبــی مراســمات خــود را لغــو کردنــد؛ ایـن یعنـی دیگـر قـرار نیسـت شـب نیمه شـعبان را در امـامزاده علـی اکبـر (ع) حضـور داشـته باشـیم و از آن جـا بـرای مراسـم احیـا بـه مسـجد دانشـگاه طهـران برویـم؛ مسـابقات فوتبـال در سراسـر دنیـا تعطیـل شـدند؛ دانشـگاهها و مـدارس تعطیـل شـدند؛ سـینماها تعطیـل شـدند؛ مراکـز خریـد هـم بـا اندکـی تأخیــر بســته شــدند؛ حتــی مســابقات المپیــک بــا آن همــه دبدبـه و کبکبـه بـه تأخیـر افتـاد. بـرای همـه بـاورش سـخت بــود و بــرای مــن ســختتر (ایــن جملــه را هرکســی میتوانــد بـه خـودش بگویـد). همـۀ برنامه ریزی هـا به هـم ریختـه بـود؛ دانشـگاه و کلاس و درس تعطیـل شـده بـود؛ کاری هـم کـه در تشـکیلات بایـد انجـام مـی دادم به واسـطه تعطیلـی دانشـگاه بــه روزی چنــد تمــاس و پیامک خلاصــه شــده بــود. حتــی نمیشــد در خیابــان انقـلاب قــدم زد و بــه کتابفروشی ها سـر زد. قرنطینـه شـده بودیـم، و مـن مانـده بـودم و یـک اتـاق فکــر میکنــم ســه در چهــار، در طبقــه چهاردهــم ســاختمانی در شــرقی ترین نقطــه طهــران. پیامکهای وزارت فخیمــه بهداشـت هـم هـر روز می آمـد، بـه همـراه پیامکهـای فیلیمـو و نمــاوا کــه هــر روز مــن را دوســت عزیــز خطــاب می کردنــد و برایــم کــد تخفیــف ارســال میکردنــد. از حرفهــای آقــای وزیـر بهداشـت پیداسـت کـه ایـن وضعیـت فعلا ادامـه پیـدا می کنــد، البتــه آقــای رئیس جمهــور گفتنــد از شــنبه همه چیــز عــادی می شــود، ولــی خــب نمیدانــم چــرا عــادی نشــد. البتــه شــاید منظــور آقــای رئیس جمهــور شــنبه ای بــوده کــه هنـوز نیامـده، نمیدانـم. از حرفهـای آقـای وزیـر پیداسـت بایــد از کــه عـلاوه بــر تعطیلــی کلاس و تشــکل و... احتمــالا صـدای تـوپ در لحظـه سـال تحویـل هـم بگذریـم. آقـای وزیـر میگویـد حتـی خانـه باباحبیـب هـم نبایـد برویـم. مـن مانـده بـودم و همـان اتـاق سـه در چهـار. ایـن وضعیـت نیازمند تغییر بـود.
خـدا بیامـرزد سـازنده اسـکایپ و واتـسآپ را! خیلـی ایـن مـدت بـه کار آمدنـد. اگـر جاسوسـی هـم باشـند مهـم نیسـت، بگـذار آن چشـم آبـی یـا موطلایـی کـه هزارها کیلومتـر آن طرفتـر دارد جاسوسـی می کنـد صفـای بیـن خانواده هـای ایرانـی را حتـی در ایـن تماسهـای تصویـری ببینـد و دلـش بـرای خـودش بسـوزد کـه چـرا ایرانـی نیسـت و در خانـواده اش چنیـن صفا و صمیمیتی وجــود نــدارد. البتــه آنطرفی هــا کــه تکلیفشــان بــا خودشــان معلــوم اســت؛ در کشــور مــا در زیــر ماســکهای خیلی هــا لبخنـد پنهـان شـده اسـت، سـختی وجـود دارد ولـی مـردم مـا بــا ســختیها کنــار می آینــد، کنــار می آینــد و در ایــن شــرایط ســخت نیــز بــه فکــر یکدیگــر هســتند، مردهــا، بــه خصــوص جوانانشـان، در مسـاجد و تکیه هـا مشـغول خدمت رسـانی بـه مـردم هسـتند، و زنهـا هـم، هـم جوانانشـان و هـم میانسـالها و حتــی پیرزنهــا، بــه دوختــن ماســک بــا چــرخ خیاطی هــای خانگــی بــرای توزیــع بیــن مــردم مشــغولند. مــا کــه اهــل فــن نیســتیم امــا اهــل فنــش میگوینــد کار ســختی اســت دوختــن بـا چـرخ خانگـی؛ چـون هـم سـوزن آن میشـکند، هـم نـخ آن درمـیرود و چـرخ صنعتـی بـرای ایـن کار بهتـر اسـت. الحمـدالله کـه در کشـور مـا مـردم بـه دنبـال ایجـاد ایـن منحنـی قشـنگ بـر روی لبهـای یکدیگـر هسـتند؛ امـا غربیهـا بـاز هم سـنگ تمام گذاشــتند... فیلمهایــش هســت؛ فروشــگاهها در چنــد دقیقــه خالـی میشـود، بـر سـر دسـتمال توالـت دعـوا میشـود، بعضـی کشـورها هـم بارهـای ماسـک یکدیگـر را میدزدیدنـد. بـاز هـم خــدا را شــکر میکنــم.
کرونـا آمـد، احتمالا خیلـی از مـا بـرای بهتـر زندگـی کـردن در این در شـرایط سـبک زندگیمـان را تغییـر دادیـم مثلا بیشـتر از قبـل در شـبکه های اجتماعـی فعـال شـدیم، و بیشـتر تأسـف خوردیـم از بحث هـای بیهـوده ای کـه در آن وجـود دارد، امـا عـده ای هـم در ایـن مـدت از همیـن فضـای مجـازی بـرای کار مفیـد بهـره بردند؛ نشــریه مجــازی تولیــد کردنــد، مدرســه و کلاسهــای مجــازیرایــگان راه انداختنــد، بــه کنکوریهــا مشــاوره دادنــد، بیشــتر دانشـگاهها هـم راهیـان نـور مجـازی برگـزار کردنـد. کمـی کـه گذشـت بـه لطـف همـان تولیـد غربیهـا جلسـات غیرحضـوری هــم راه افتــاد. البتــه مــا اصلا دوســت نداریــم مســئولینمان را در جلســات غیرحضــوری ببینیــم، آن هــم در کاخــی کــه اخیــرا متوجــه شــدیم کــه دیواربه دیــوار ســعدآباد اســت و در زمــان آقــای رفســنجانی ســاخته شــده. کلاسهــای دانشــگاه هــم کم وبیـش راه افتادنـد، البتـه همچنـان بـر سـر موضوعاتـی بیـن دانشـجویان و دانشـگاه دعواسـت کـه خـب معلـوم اسـت حـق بـا چـه کسـی اسـت!
بگذریــم؛ کرونــا آمــد، و بــا همــۀ بدیهایــش بــرای مــا ســبک زندگـی جدیـدی سـاخت، روندهـای ثابـت زندگـی تغییـر کـرد و حتـی باعـث شـد بـه کارهـای عقـب افتادهمـان برسـیم؛ مثلا خـود مـن بعـد از مدتـی فرصـت کـردم کتابخانـه اتـاق سـه در چهـارم را نظـم بدهـم و کتابهـا را موضوعـی تفکیـک کنـم و در ایـن حیـن متوجـه شـوم اگـر کتابهـا را افقـی بگـذارم دیگـر لازم نیســت بــالای قفســه تــا ســقف کتــاب بچینــم؛ یــا مثلا کتابهایـی کـه نخواندیـم را بخوانیـم، و بیشـتر تشـکر کنیـم از آقــای حافــظ و آقــای ســعدی و آقــای نــادر ابراهیمــی و خانــم سـیمین دانشـور و هـزار نویسـنده و شـاعر دیگـر کـه انشـاءالله خـدا عمـری بدهـد و بـا وضـع گرانـی امـروز کتـاب، پولـی، کـه بتوانیـم کتابهایشـان را بخوانیـم. نمونـه ای از تغییـر را هـم در کتابفروشـیها دیدیـم؛ امثـال کیهـان و نشـر اسـم کار خیلی هـا را راه انداختنـد. خـدا میدانـد اگـر ایـن کتابفروشـیها نبودنـد چنـد نفـر به واسـطه خریـد کتـاب جدیـد آقـای نویسـندۀ «مـن او» کرونــا می گرفتند.
کرونــا آمــد تــا مــا ســبک زندگــی جدیــدی را تجربــه کنیــم. درسـت اسـت کـه مـا را از خیلـی چیزهـا محـروم کـرد، امـا بـرای مــا فرصتهایــی بــه وجــود آورد. شــاید نتوانیــم آن طــور کــه میخواســتیم عمــل کنیــم، شــاید از خیلــی فرصتهــا محــروم شــده باشــیم، شــاید امســال مجبــور باشــیم احیــای شــب قــدر را در خانـه برگـزار کنیـم و هـزار شـاید دیگـر، امـا انسـان قطعـا می توانــد در ایــن دوران هــم مفیــد باشــد؛ نمونه هایــش را دیده ایـم و خواهیـم دیـد. کرونـا تجربـه ای اسـت کـه بتوانیـم روندهـای ثابـت زندگـی را تغییـر بدهیـم. راسـتش بـرای اشـرف مخلوقـات زشـت اسـت کـه یـک ویـروس زشـت ایکبیـری بتوانـد زمین گیــرش کنــد، بســم الله...
نشریه دانشجویی سپیدار، شماره صد و پنجاه و هشت، دانشگاه تهران