گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فاطمه قربانی رضوان؛ «خائنکشی» جدیدترین ساختهی مسعود کیمیایی در ژانر اکشن جنایی سیاسی است. «خائنکشی» روایت گروهی از افراد است که در خلال ملی شدن صنعت نفت تصمیم میگیرند تا اقدامی در جهت حمایت از ملی شدن صنعت نفت انجام دهند و با یک برنامهریزی دست به دزدی از بانک ملی را میزنند.
در فیلم شاهد از خودگذشتگیهای بسیاری هستیم؛ از حمایتهای مصدق تا دستهایی که به خاطر مردم و آرمانها آلوده به خشونت و خون میشود که به نظر میآید همین آرمانخواهی و از خودگذشتگی هدف اساسی داستان «خائنکشی» باشد.
«خائنکشی» یکی از پربازیگرترین و پرستاره ترین فیلمهای این دوره از چهلمین جشنواره فیلم فجر است. مهران مدیری، امیر آقایی، پولاد کیمیایی، فرهاد آئیش، رضا یزدانی، پانته آ بهرام، سارا بهرامی، علی اوجی و نرگس محمدی از جمله بازیگران این فیلم هستند. بازیگرانی که تلاش کردند تا کاراکترهای تعریف نشدهای را ایفا کنند. داستانی که در دل تاریخ اثری از آن نیست و شخصیتها همه ساختگی هستند و همه چیز رنگ و بوی مسعود کیمیایی را میگیرد.
مشکل ترکیب بازیگران «خائنکشی» در بدن و جنس بیان گسستی قابل توجه در میان بازیها ایجاد کرده است. بازی پولاد کیمیایی که در قالب یک گنگستر ظاهر میشود، در کنار جنس بازی امیرآقایی دو قطبی عجیبی را ایجاد میکند؛ صدای خشدار سام درخشانی که گاهی از شخصیت او بیرون میزندريال نمایش فردی ساختگی را میداد؛ و دیگر کاراکترهایی که در کنار شخصیت تعریف نشده خود داستانی که کلاف علت و معلول آن گاهی به هم می پیچید و سردرگم کننده میشد، از «خائنکشی» داستانی کمجان در بازیها ساخته بود که همین مسئله فهم قصه و درک شخصیتها را در روایت گسسته دشوارتر میکرد.
گسست روایت از «خائنکشی» داستانی گنگ ساخته است؛ شخصیتها گاهی برای فهم آنچه رخ میدهد دست به دیالوگهای توضیحی میشوند و پرگویانه برای مخاطبی که مدام دچار سوال و گیجی در روابط شده توضیحاتی را بیان میکنند که اصلا در فهم روند داستان کمککننده نیست و همین توضیحها از گنگی روابط و شخصیت ها و رخدادها چیزی کم نمیکند. در واقع، «خائنکشی» تشکیل شده از موتیفهایی است که در انتقال روایت، ایجاد ارتباط احساسی و شناساندن شخصیتها به مخاطب ناتوان مانده است. البته میتوان علت این گسست را در این دانست که «خائنکشی» نسخه کوتاه شده یک فیلم 230 دقیقهای است که در نسخهی جشنوارهای آن تنها 120 دقیقهی آن استفاده شده است.
اما فیلم نقاط مثبت هم دارد که مدیون رنگ و لعاب طراحی صحنه، طراحی لباس و قاب بندیها است. طراحی دکور دقیق که مخاطب را بیکم و کاست به سالهای سی میبرد و کشش داستان و تحمل کردن گسست روایت را تاحد قابل توجهی جبران میکند. قاب بندیهایی که با ایجاد زیبایی بصری حس نوستالژی را در مخاطب زنده میکند. تصویر کشیدن خانه جمعی، خانه دکتر مصدق و کوچههای تهران قدیم و بانک ملی همه یک طراحی صحنه دقیق و حساب شده را به نمایش گذاشتند.
«خائنکشی» نمایشی از صحنهها و سکانسهایی بیربط و ناگهانی و پی در پی است. جایی که همه چیز رنگ و بویی از مسعود کیمیایی دارد اما با تمام زیباییهای بصری در رنگ، نور و توانایی کارگردانی شگفت انگیز کیمیایی در خلق پلانهایی که برای سینما ساخته شده است، نتوانسته روایتی منسجم و یکدست را ارائه دهد.