در حین دویدن یک لحظه دچار تردید می شوم که از رویش بپرم یا نه، می پرم، هنوز در هوایم که صدای روحی رامی شنوم ...
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ «می خواهم زودتر به وانت برسم. دیگر چیزی به آن نمانده است. قدم هایم را بلندتر و تندتر می کنم و می دوم.
گودالی که بر اثر انفجار مین ضد تانک ایجاد شده جلویم دهان باز می کند. در حین دویدن یک لحظه دچار تردید می شوم که از رویش بپرم یا نه. می پرم. هنوز در هوایم که صدای روحی رامی شنوم.
- ندو!
صدا در هوا کش می آید. در سرم حبس می شود. در مغزم می پیچد و آن قدر تکرار می شود تا در آن طرف گودال به زمین می افتم. انفجاری دیگر از زمین بلندم می کند و دوباره به زمین می کوبد. صدای روحی در گوشم است. دستم با چفیه روحی بالا و پایین می پرد. دست دیگرم ریش ریش شده است. از جای خالی هر دو خون با فشار بیرون می آید و زمین خشک را رنگ می زند. از درد خبری نیست. تمام بدنم داغ است. فریاد ندو رهایم نمی کند.
-یا حسین! ... چه بلایی سر خودت آوردی؟!»
«نقشبندان» داستان نیمه بلندی است با محوریت موضوع دفاع مقدس و به قلم داریوش عابدی.
داستان در سال های میانی جنگ می گذرد. جوانی(حمید) بر اثر انفجار مین در میانه خنثی کردن یک میدان مین، هر دو دست خود را از دست می دهد. این جوان که از بد حادثه نقاش نیز هست دچار افسردگی می شود و ادامه زندگی برایش سخت.
از طرفی او دوستی(رضا) دارد که با هم نقاشی می کرده اند و حالا رضا از ارزش ها و باور ها و اعتقاداتی که قبل تر داشته است، فاصله گرفته. وی قصد ازدواج با یک دختر روس را دارد که آن دختر بدون اطلاع رضا کشور را ترک می کند و بعد از این جریان رضا نیز افسرده می شود و در نهایت خود را به رودخانه انداخته و خودکشی می کند.
در این میانه حمید با جانبازی با انگیزه و با نشاط آشنا می شود که عليرغم مجروحیت و از دست دادن دوپای خود به فعالیت های ورزشی مشغول است و در تیم والیبال عضو است. حمید با دیدن او انگیزه می گیرد و ...
سوای موضوع انتخاب شده برای داستان گویی، پرداخت داستان نیز بسیار کلیشه ای است. موضوع همیشگی و تکراری مجروحیت یک بسیجی و پرداخت کلیشه ای کنش ها و رفتارهای او و اطرافیانش.
به عقیده این جانب، داستان ها و موقعیت های به وجو آمده برای یک جانباز آنقدر متفاوت و گوناگون هست، که نویسنده بتواند به راهی غیر از راه های معمول و تکراری متوسل شود و با کمی دقت و صبر می تواند موقعیت های داستانی متفاوت، جذاب، خلاقانه را برای روایت برگزیند.
در طول داستان شعارهایی گاه به صورت نامحسوس و گاهی نیز محسوس به چشم می آید و گویی نویسنده اصرار در فهماندن مفهومی به مخاطب دارد که آنقدر ها هم غیر قابل باور نیست!
مثلا طبیعی و قطعی است که هر کسی با دیدن صحنه قطع شدن هر دو دستش و بعد به هوش آمدن در بیمارستان، دچار شوک و بعد از مدتی مبتلا به افسردگی می شود هر چند گذرا. اما چیزی که داستان ها را از یکدیگر متمایز می کند نحوه ی پرداخت و زاویه دید نویسنده در نشان دادن این موقعیت شاید تکراری است.
«خواب هایی که تنها امیدواری بیهوده ای را در دلم می پروداند؛ امیدهای واهی، با آزردگی نگاهی به وسایل نقاشی ام کردم.»
آنها آشنایانی صمیمی و دوست داشتنی بودند که اکنون به غریبه هایی عذاب آور تبدیل شده اند و من از هیچ راهی نمی توانستم با آن ها ارتباط برقرار کنم.
تحمل ماندن در اتاق را نداشتم. هرچه در اتاق بود به من دهن کجی می کرد. از اتاق بیرون زدم. باران تند و ریز می بارید. وسط حیاط ایستادم. صورتم را رو به آسمان گرفتم چشمانم را بستم. کاش قطرات باران می توانست هر چه را که نشانی از یاس و ناتوانی و ناامیدی دارد از درونم بشوید و با خود ببرد!...
به گمانم به مدد عدم شناخت و گاهی کم بودن شناخت فیلم سازان و برنامه سازان از ماهیت دفاع مقدس و البته ذائقه ی مخاطب، بیش از اندازه در این حوزه ی مهم و روایت آن دچار تکرار و کارهای کلیشه ای شده ایم. بهتر است در حوزه ی داستان که به زعم بسیاری، خیال انگیز ترین حوزه ی هنر است، دقت بیشتری صورت گیرد که مانع از دلزدگیِ احتمالی برای مخاطب شود.
داستان پر از تصویرهای تکراری است که البته در این میان گاهی نیز تعبیرهای زیبایی به چشم می خورد ولی چیزی که توجه را به خود جلب می کند تکرار است. آن هم در موقعیت هایی که نویسنده می توانست تصویرسازی های بهتری بکند.
«نقشبندان» در 128 صفحه و در انتشارات سوره مهر و با قیمت 2500 تومان، سال 1390 روانه بازار کتاب شد.