گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ پرده اول: ساعت 20:30 دقیقه، در طبقه سوم واحدی در یکی از مشهورترین خیابانهای پایتخت، نمایشی برگزار میشود. سالن اجرای نمایش 5 ردیف دارد که پر شده از آدمهایی که کم و بیش مثل هم هستند. جوانهایی امروزی با ظاهری نه چندان پسندیده. سالن «پرویز فنی زاده» که بازیگر سینمای قبل از انقلاب است با جمعیتی حدود 50 نفر پر شده است. در میان جمعیت یکی، دو بازیگر نه چندان مشهور هم هست. قبل از اجرای نمایش موسیقیهایی با ریتم تند و خشن پخش میشود که به مذاق بعضی حاضران خوش میآید. سالن گرم است و کوچک و چند نفری در تاریکی سالن با در آوردن لباس، خودشان را سبک و خنک میکنند. هر از گاهی در حین اجرای نمایش صدای گریه بچهای شنیدهای میشود که بعد از عصبانیت کارگردان نمایش مادرش آن را از سالن بیرون میبرد.
پرده دوم: ساعت 20:30 دقیقه، در طبقه سوم واحدی در یکی از مشهورترین خیابانهای پایتخت، نمایشی برگزار میشود. روایتی از فاحشگی، خیانت و هرزگی. این تم اصلی نمایش است. روایتی با ساختار اپیزودیک از چند ماجرا. ماجرای اول درباره خواهر بزرگتری است که مطلقه است و با پسر جوان محله رابطه دارد. خواهر کوچکتر با دوست آن پسر رابطه دارد. دو خواهر راضی هستند تا اینکه در آخر نمایش مشخص میشود که دوست خواهر بزرگتر با خواهر کوچکتر هم رابطه جنسی دارد. خواهر بزرگتر از خواهر کوچکتر ناراحت میشود!
ماجرای دوم درباره مردی است که عاشق زنش است ولی با کمک دو جوان محله گاهی دور از چشم زنش الواطی میکند. آخر نمایش معلوم میشود که دو جوان محله به اشتباه به زنش تجاوز کردهاند و از اینکه به زن دوستشان تجاوز کرده اند ناراحت می شوند!
ماجرای سوم درباره پدری است که وقتی متوجه میشود به دخترش تجاوز کردهاند او را بازخواست میکند. بعد با اینکه مطمئن میشود دخترش بیگناه است، از ترس آبرو و... او را میکشد!
جدای از اینکه بازیگرها اجرای ضعیفی دارند و گاهی تپق میزنند و مشخص است که گروه تازهکار و آماتور هستند، اما از اینها که بگذریم این نمایش نه تنها تجاوز و هرزگی و فاحشگی را نشان میدهد، بلکه آن را توجیه هم میکند. جوری که با دیدن این نمایش مخاطب به این نتیجه میرسد که همه آدمها بیگناه هستند و هر تجاوزی هم که صورت گرفته یا اتفاقی بوده یا از سر ناچاری و هیچکس هم تقصیری ندارد! همه تبرئه می شوند، جز جامعه که شرایط را جوری کرده که آدم ها ناچار به تجاوز و خیانت و فحشا هستند. مدام در نمایش این حس تلقین میشود که مجازات تجاوز و هرزهگی به خاطر تعصبات جامعه است! این نمایش، سنتها و آئینها را به سخره میگیرد. غیرت و ناموس را بیاهمیت جلوه میدهد و... .
هر نمایشی قبل از اجرا چند بار مورد بررسی قرار می گیرد. بعد از تأیید نمایشنامه خود نمایش بازبینی می شود تا در صورتی که مغایرتی با قوانین نداشت، اجرا شود. شنیده ها از منابع معتبر حاکی است که سرپرست شورای ارزشیابی و نظارت اداره کل هنرهای نمایشی متن نمایشنامه را تأیید و با اجرای آن موافقت کرده است. در واقع از سه نفری که نمایش را قبل از اجرا دیده اند، یک نفر با آن مخالفت کرده که با موافقت آقای مؤذن و یک نفر دیگر مجوز اجرای این نمایش تصویب شده است.
پرده سوم: ساعت 20:30 دقیقه، در طبقه سوم واحدی در یکی از مشهورترین خیابانهای پایتخت، نمایشی برگزار میشود. در سالن کوچکی دور از چشم همه. با مجوز رسمی از وزارت «فرهنگ و ارشاد اسلامی». وزارتی که ظاهرا قرار است مواظب فرهنگ و ارزشهای این مردم و این مملکت باشد. در نمایشگاه کتاب امسال، وقتی رهبر انقلاب از غرفهای خارج میشدند به وزیر فرهنگ گفتند: «اخیرا گزارشهایی از نمایشهای روی صحنه به من رسید که خوب نبود. باید به این موضوع توجه جدی کنید». حالا چند ماه از آن مطالبه رهبر انقلاب میگذرد. با این حال چنین نمایشی با کسب مجوز از وزارت فرهنگ اجرا میشود. آن هم درست کمی بعد از ماجرای اپرای عاشورا و آوازهخوانی زنان. به نظر میرسد رفتارهای ضدفرهنگی و غیردینی که در دوره تصدی علی جنتی بر مسند ریاست وزارت فرهنگ شاهد آن هستیم، از سر ناآگاهی و اتفاق نیست و رفته رفته دارد تبدیل به رویه و اپیدمی میشود.
از کودکی برای اینکه شبها راحت و با اطمینان خاطر بخوابیم، بیدار بودن پلیس را بهمان یادآوری کرده اند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پلیس و نگهبانِ فرهنگ مردم است. مردم با اتکا و اطمینان به آنها زندگیشان را میکنند و به این دلخوشند که از فرهنگ و آئین آنها پاسداری میشود. دلخوشی و احساس امنیتی که به خاطر زندگی در مملکت اسلامی است. انگار همه چیز برعکس شده است. گویی حکایت ما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مصداق این بیت سعدی شده است که:
ما را همه شب نميبرد خواب/ اي خفتهي روزگار درياب!